اعتبارسنجی روش شناسی اجتهادی در تولید علوم انسانی

خبرگزاری شبستان: یکی از مهم ترین مباحث مورد نظر در تبیین پارادایم اجتهادی دانش دینی، بحث اعتبار معرفت شناختی فراورده های حاصل از اجتهاد در علوم انسانی است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام والمسلمین سیدحمیدرضا حسنی و مهدی علی پور در کتاب «پارادایم اجتهادی دانش دینی(پاد)» در معرفی روش مد نظرشان در تولید علوم انسانی اسلامی می نویسند: از موجه ترین روشهایی که در دو دهه گذشته در زمینه تولید علم دینی ارائه شده، موجه ترین آنها استفاده از روش و فرآیند اجتهادی است.

 

آنها معتقدند: دین اسلام مجموعه آموزه ها، احکام و قوانینی است که می خواهد شئون گوناگون حیات انسان و چگونگی روابط اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی و سلوکی انسان خا را مدیریت کند.

آنچه به نام دین رقم خورده، به صورت مجموعه ای مکتوب به دست ما رسیده است.

دین مداران برای ترسیم شیوه زندگی خود، چاره ای جز تمسک و رجوع به تجلی زبانی و متنی دین ندارند.

فهم متون دینی نیازمند قواعد و اصول خاصی است.

دورشدن از عصر صدور نصوص، از بین رفتن بسیاری از قراین حالیه و مقالیه، افزایش رو به رشد مسائل جامعه اسلامی و… ضروری می سازد دین پژوهان برای جلوگیری از روش های باطل و انحرافی در فهم کتاب، سنت، شیوه صحیح اجتهادی را به کار گیرند که سابقه هزار ساله در حوزه های دینی دارد.

تولید علم دینی یا علوم انسانی اسلامی امکان پذیر و ضروری است.

مراد از علوم انسانی، همین رشته هایی است که در دانشگاهها به عنوان علوم انسانی تلقی می شود.

مراد از علوم دینی به معنای عام، یا علوم انسانی اسلامی به معنای خاص، علمی است که بر پایه منابع و متون دینی و روشی اجتهادی به دست می آید.

 

براین اساس معتقدیم با استفاده از منابع معتبر و متون دینی و روش اجتهادی می توان علم دینی تولید کرد. در این طرح ما ابتدا مفروضات روش اجتهادی را برشمرده، از ارزش معرفت شناختی و به عبارت دیگر، واقع نما بودن نتایج به دست آمده از این روش دفاع کرده ایم.

 

در این بحث منحصرا به این خواهم پرداخت که آیا روش اجتهادی از اعتبار معرفت شناختی برخوردار است یا نه؟ و اگر هست، چگونه؟

 

فرض‌های به کارگیری روش اجتهادی در تولید علم دینی

زبان دین ناظر به واقع است و قضایای توصیفی غیر ارزشی و اخباری دین، به واقع نظر دارد.

قضایای انشائی دین نیز با توجه به موازین و نشانه ها به نفس الامر باز می گردد.

واسطه های ابلاغ کلام شارع به انسان ها، معصوم و مصون از خطا هستند.

آنچه در متون دینی آمده به صورت کامل و حداکثری است و تجربه های دینی یا عرفانی انسان ها چیزی بر آن نمی افزاید. در نتیجه، نحوه تعامل با متون دینی صرفا باید بر رویکرد اکتشافی مبتنی باشد، بدون هیچ گونه تحمیل معنا به متن یا تفسیر به رای.

کلام خدا و معصومان (ع) به مکان و زمان خاصی محدود نیست؛ به این معنا که مکان و زمان نزول آیات و ورود روایات، نه در احکام قرآنی ایجاد تخصیص می کنند، نه سبب محدودیت در معانی و مضامین قرآنی و روایی می شوند؛ مگر اینکه قید خاصی بر خلاف آن موجود باشد.

اصل دین و متون دینی متحقق الصدور و ثابت است، ولی از آنجا که علوم اکتسابی بشر عادی و غیر معصوم به لحاظ معرفت شناختی محدود و خطاپذیر است و به نحو تدریجی حاصل می شود، فهم بشر از دین در معرض تحول و تغییر است.

مراد از منابع دین، کتاب و سنت است و دلایل کشف آموزه های دینی عبارتند از : کتاب، سنت، اجماع و عقل. دین و متون دینی متولی تعلیم و تبیین علوم انسانی است و متضمن محتوای ناظر به گزاره های علوم انسانی.

 

معناشناسی اجتهاد

در باب اجتهاد می توان سه گرایش کلی را از هم تفکیک کرد:

 

کشف حکم شرعی براساس رای و مصلحت اندیشی شخصی که از آن به اجتهاد به رای یا قیاس تعبیر می شود. در این دیدگاه که در اهل سنت رواج دارد، اجتهاد به عنوان یکی از منابع مطرح است، نه روش یا فرآیند.

کوشش علمی و استنباط حکم برای تحصیل به ظن احکام شرعی. این تعریفی است که علامه حلی ارائه کرد و مورد تهاجم اخباری ها قرار گرفت.

تعریف فوق در مواجهه با نقدهایی که بر آن وارد شد، به این صورت آمد: اجتهاد تلاش علمی برای کشف و استنباط احکام شرعی یا تحصیل حجت برحکم از ادله معتبر شرعی است.

با توجه به مشکلات تعریف فوق، تعریف چهارمی را از اجتهاد این گونه ارائه کرده ایم: «دینی اصطلاحا عبارت است از کوشش دینی براساس منابع معتبر به واسطه ابزار و عناصر لازم برای فهم، استخراج و اکتشاف یا استنباط مطلق آموزه های دین، به گونه ای که از اعتبار برخوردار باشد».

 

این تعریف، عام است و شامل همه اجتهادهای ممکن در حوزه دین می شود؛ یعنی افزون بر فقه می توان به اجتهاد در فلسفه، کلام، اخلاق، روان شناسی، جامعه شناسی، اقتصاد و.. معتقد بود و آن را اجتهاد خاص آن حیطه خاص نامید. منظور از اعتبار، یا حجیت یا صرفا منجزیت و معذریت است. مراد از مفهوم حجیت، برخودار بودن از دلیل، مدرک و شاهد کافی برای ثبات امری است. از این رو، وقتی گفته می شود امری حجت است؛ به این معنا است که به لحاظ اثباتی دارای مدرکیت است. اما مدرکیت داشتن در هر جا اثر خاص خودش را دارد. وقتی در فقه مطرح باشد، به همان معنای حجیت خواهد بود؛ یعنی آن آثار عملی را مدنظر قرار می دهد و در مباحث معرفتی و شناختی، به معنای اعتبار معرفت شناسی خواهد بود.

 

ابزار و شرایط اجتهاد

در فرآیند اجتهاد، آشنایی با ادبیات عرب، علم منطق، اصول استنباط، آگاهی از بعضی علوم همگن با این موضوع (مثل سمانتیک، هرمنوتیک، فلسفه تحلیلی، فلسفه زبان و…)، آشنایی با علم رجال، علم درایه، مضامین قرآن و روایات آشنایی با استنباط های مجتهدان نزدیک به زمان صدور و… لازم است. همچنین تمرین داشتن و برخورداری از توانایی کافی در استفاده از ابزارها به عنوان اجتهاد دانسته می شود.

تعریف روش اجتهاد دینی

چنان که پیش تر اشاره کردیم، روش هر علم، شیوه استدلال هایی است که در آن علم حاکم است؛ به عبارت دیگر، مسیر و اسلوبی که استدلال های به کار رفته در یک دانش در آن قرار دارند، شیوه یا روش آن علم به شمار می آید. براین اساس، ویژپی مهم اجتهاد را می توان فرایند روش مند بودن آن دانست.

هر فرآیند روشی دربردارنده مراحل چهارگانه ای است که عبارت اند از:

۱.پژوهش؛

۲.سنجش

۳.شیوه کاربرد استدلال،

۴.اکتشاف، که در اجتهاد به آن استنباط گفته می شود.

 

درباره هر کدام از موارد فوق می توان به تفصیل بحث کرد. با این وصف، روش «اجتهاد دینی» را که غیر از «فرآیند اجتهادی» است، این چنین تعریف می کنیم:

 

روش اجتهادی دینی عبارت است از : پژوهش، سنجش، استدلال و اکتشاف گزاره های دینی بر مبنای منابع معتبر دین(کتاب، سنت و عقل بدیهی)، با به کارگیری چهار دلیل کتاب، سنت، عقل و اجماع

 

در واقع، روش اجتهادی، روشی ترکیبی است، نه بسیط، و مراحل آن چنان که پیش تر آمد، بدین قرار است:

 

    پژوهش از کل منابع مساله مورد تحقیق، اعم از همه آیات و احادیث موجود، یعنی کل نصوص، و نیز پژوهش از اسناد احادیث، یعنی پژوهش در امکانات و اقتضائات معنایی و دلالی متن.

آنگاه با سنجش امکانات معنایی متن، از میان آنها بر اساس شواهد و دلایل کافی معنای مرجح یا متعین را برمی گزینیم.

در ادامه، با به کارگیری استدلال و استفاده از صور منطقی ـ قیاسی، استدلال صورت می گیرد.

که در نهایت به کشف مشروط واقع می انجامد.

 

بررسی اعتبار معرفت شناختی روش اجتهاد دینی

یکی از مهم ترین مباحث مورد نظر در تبیین «پارادایم اجتهادی دانش دینی»، بحث اعتبار معرفت شناختی فراورده های حاصل از اجتهاد در علوم انسانی است. مشخص شدن این موضوع مهم است که: آیا فرآورده حاصل از اجتهاد، کشف از واقع می کنند یا غیرکاشف هستند؟ و در صورت کشف، چه نوع کشفی را در پی دارند؛ قطعی یا ظنی؟ آیا امکان خزا در آنها وجود دارد یا نه؟ نسبت امکان خطا در معرفت های حاصل از اجتهاد با امکان خطا در فرآورده های حاصل از روش های دیگر چگونه است؟

 

در خصوص امکان حصول معرفت از روش اجتهادی، این نکته باید مدنظر قرار گیرد که حجم وسیعی از معارف دینی را معارف و آموزه هایی غیر فقهی تشکیل می دهد و نمی توان چنین انگاشت که صرفا به عنوان تیمن و تبرک صادر شده اند، بلکه هدف از ارائه و بیان آنها، کشف حقایق موجود در این معارف است. با این پیش فرض، این پرسش قابل طرح است که: اصول استنباط اجتهادی برای این حجم عظیم از آموزه های غیر فقهی چیست؟به نظر می رسد درباره استفاده از علم اصول برای کسب معرفت در خصوص این آموزه ها اشکالی وجود دارد. دانشمندان اصولی غالبا معتقدند:

 

ما با کمک قواعد علم اصول معمولا در پی کشف حجیت هستیم؛ حجیت هم طبق مشهور، به منجزیت ومعذریت تعبیر می شود. بنابراین، علم اصول موجود دایر مدار حجت است و در نتیجه، قواعد و ابزاری که در اختیار قرار می دهد، نمی تواند کارکرد غیرفقهی داشته باشد و براین اساس، به کار دیگر رشته های علوم انسانی نمی آید.

 

این شبهه و اشکال بر این اساس مبتنی است که اصول و قواعد مطرح در علم اصول، در مقابل عمل حجیت دارد، و حجیت همواره مربوط به مقام عمل است. اصول عملی و لفظی علم اصول برای مقام علم طراحی شده و حتی اماراتی که حجیتشان به معنای کشف واقع است، حجیت کشف مبانی اصولی آنها به عمل بر می‌گردد. بنابراین، اگر عملی نباشد، حجتی مطرح نیست و تمسک به اصول لفظی عملی جایی ندارد. به هر حال، نتیجه این می شود که روش اجتهادی دینی را نمی توان به مثابه ابزاری برای کشف معانی و معارف غیر فقهی موجود در دین به کار بست؛ مگر اینکه آثار عملی بر آن مرتب باشد. در واقع، چون اصول لفظی مراد متکلم را در فضای حجیت کشف می کند، نه خارج از ظرف حجیت؛ از این رو، در استظهار متون دینی، کشف یقینی نخواهیم داشت.

 

به بیانی دیگر، روش اجتهاد دینی، با بهره گیری از قواعد اصولی برای کشف مراد متکلم  و کشف معنا در ظرف حجیت کارایی دارد. تا این معنا بین آنها و متکلم حجت باشد، و بتوانند با آن استناد، احتجاج کنند و متکلم یا مولف را مواخذه نمایند. در استکشاف مرادات، مهم این است که بتوان چیزی را بر عهده متکلم گذاشت، و این فقط در مقام عمل است؛ چون یقین به مراد جدی متکلم یا مولف، وجود ندارد. البته چیزی را بر عهده صاحب سخن می گذاریم که به لحاظ عقلایی بر عهده اش گذاشته ایم. بنای عقلا، عمل به ظواهر سخن افراد است و ظواهر را به عهده صاحب سخن می گذارند و بنابراین، در محیط عقلایی همواره مساله بنای عملی و حجیت عملی مطرح است و بر این اساس، نمی توان در باب امور تکوینی، مباحث درون دینی را مطرح ساخت یا دست کم از مباحث اجتهادی استفاده کرد.

 

با توجه به این اشکال می توان گفت در تلقی موجود اصولی، تنها استفاده ای که از کتاب و سنت می شود، تولید احکام فقهی و توضیح المسائل است و معرفت هایی مثل روان شناسی دینی نمی توانند از ادله حجیت استفاده کنند یا به تعبیر دیگر، حجیت در آنها معنا ندارد. البته اگر بر فرض، مبانی انسان شناسی از دین استخراج شود و در پی آن، اگر آثار عملی بر آنها مترتب گردد، شاید بتوان از این اصول عملی استفاده کرد. به هر حال این اشکال، نظریه تعمیم اجتهاد به دیگر حوزه های دین پژوهی را به طور جدی زیر سوال می برد.

طلیعه

 

کد خبر 537512

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha