نیت قوت بگیرد، بدن هیچ کوتاهی نمی کند

خبرگزاری شبستان:ما ضَعُفَ بَدنٌ عَمّا قَویَت عَلَیهِ النّیَّة. اگر نیت قوت بگیرد، بدن هیچ کوتاهی نمی کند. من می خواهم یک ساعت بخوابم و بعد بیدار شوم و کارهایم را انجام بدهم. بدن کوتاهی نمی کند. من خوابم می برد. چون نیتم کمبود دارد.

خبرگزاری شبستان -  سرویس قرآن و معارف: "ما ضَعُفَ بَدنٌ دقت کنید. حدیثش را حفظ کنید. ما ضَعُفَ بَدنٌ عَمّا قَویَت عَلَیهِ النّیَّة. اگر نیت قوت بگیرد، بدن هیچ کوتاهی نمی کند. من می خواهم یک ساعت بخوابم و بعد بیدار شوم و کارهایم را انجام بدهم. بدن کوتاهی نمی کند. من خوابم می برد. چون نیتم کمبود دارد. چرا نیت کمبود دارد؟ چون عملم [کمبود دارد]. شما اگر اگر هیچ در عمل کوتاهی نکنی و به هر زحمت و سختی بود، عملت را ادامه بدهی. عمل خوبی که بود. مثلا نماز اول وقت خواندن. صد تا مانع پیش می آید دیگر. شیطان صدتا سنگ می اندازد جلوی پای آدم که مثلا الان نماز نخوانی و ده دقیقه دیگر بخوانی. من در مقابل این سنگ ها شکست نخورم. قرار شده. خب قرار است دیگر. ما نمازمان را اول وقت بخوانیم. هیچ چیزی نمی تواند من را از این عمل بازدارد. اگر همچین کاری کردی، این عمل منظم درست اول وقت تبدیل به عزم می شود. عزم. عزم یعنی من نیت کردم نمازم را اول وقت بخوانم. نمی گذارم هیچ چیزی مانع این کار شود. نتیجه اش این است که در من عزم به بار می آورد. اراده قوی. چه فرمودند؟ ما ضَعُفَ بَدنٌ عَمّا قَویَت عَلَیهِ النّیَّة."

آنچه در ادامه می آید بخش دوم بیانات آیت الله محمدعلی جاودان استاد اخلاق در اولین جلسه اخلاق سال جدید در جمع علاقه مندان است که به نقل از پایگاه خبری ایشان در ادامه می آید.

نظم در اعمال، نظم در صفات را پدید می آورد

یک مرحله بالاتر از وجود آدمی صفات آدمی است. یک مرحله بالاتر، عقاید آدمی است. اعمال آدمی. صفات آدمی. عقاید آدمی. اگر اعمال شما پاک باشد، همه اش حساب شده باشد، اعمال همه مان، پاک باشد، حلال باشد، طیب و طاهر باشد. و یک داستان حلال داریم که ان شاء الله اگر یک وقت دیگر فرصت کنیم داستان حلال را عرض کنم. اعمال من پاک است. طیب و طاهر است. حلال است. اجازه دارم. شرع به من اجازه داده که این کار را بکن. یا نه. گاهی از این طرف و گاهی از آن طرف و گاهی هم یک نمازی می خوانم. این نمی شود. این حرف اول. اگر آدم در اعمالش منظم و مرتب باشد، دقت کنید، نظم و ترتیب در اعمال، نظم و  ترتیب در صفات را در آدم ایجاد می کند. اعمال پاک صفات پاک به بار می آورد. اعمال پاک و صفات پاک، عقاید پاک به بار می آورد. ایجاد می کند. حالا نمی خواهم ور بروم. عقاید ما خیلی... چرا؟ چون آن زیرها... مرحله اول وجود آدمی اعمالش است. اگر اعمال درست شود، صفاتش درست می شود. اگر صفات آدم درست شود، اعتقاداتش هم درست می شود.

یک لحظه شک کردم پایم تیر خورد

 آن دوستمان گفت ما با بچه ها در جزیره فاو بودیم. به جزیره فاو رفته بودیم. آن وقتی که ایران جزیره فاو را از عراق گرفت و بعد هم پس داد. البته به زور پس داد. آن وقت گفت مثل باران تیر می بارید. مثل باران تیر می بارید. در میان این جمع بچه ها همه خوابیده بودند روی زمین. تیر که خوردنی نیست که. مگر می شود؟ همه خوابیده بودند روی زمین. فقط دو نفر ایستاده بودند. من بودم و فرمانده این گردان. من می گفتم آقا هر تیری را نوشته باشند به فلانی بخور، می خورد. وقتی خدا ننوشته باشد... یک لحظه شک کردم. تا یک لحظه شک کردم، پایم سوخت. یک تیر خوردم. افتادم. بچه ها گفتند که مثلا فلانی هم افتاد. تیر خورده بود. این. اعتقاد. شما اعتقاد داری که هر تیری که خدا بخواهد می خورد. نخواهد، نمی خورد. پس در مقابل ده هزار تیر ایستاده ام که هر لحظه می بارد. اصلا تیر می بارد. مثل باران که می بارد. تیر می بارد. تیر می خورد؟ نه نمی خورد. چون خدا نخواسته. من می دانم. اگر خدا بخواهد می شود. اگر خدا نخواهد نمی شود. یک همچین اعتقادی. یعنی یک همچین قرصی اعتقادی از کجا در می آید؟ از صفات خوب. یعنی اگر شما پاک عمل کرده باشی، در نتیجه درون دلت پاک باشد. معلوم است؟ اگر توی دل آدمی پاک باشد. چرا؟ چون پاک عمل کرده. این عقایدش هم درست می شود. هرچه بیشتر، بیشتر و بیشتر. این را شنیده اید دیگر.

ضره امیرالمومنین اصلا پشت نداشت

گفتند ضره امیرالمومنین اصلا پشت نداشت. آخر چرا پشت ندارد؟ من هیچ وقت به دشمن پشت نمی کنم که خطر داشته باشد. من می روم حمله می کنم و بعد آن ها فرار می کنند. من فرار نمی کنم. پشت لازم ندارم. یک همچین قرصی و اطمینان. فرموده بود که اگر همه عرب پشت به پشت هم بدهند، همه عرب؛ یعنی مثلا فرض کن پنج میلیون. پنج میلیون آدم پشت به پشت هم بدهند و به من حمله کنند من نمی ترسم. می شود آدم یک همچین؟ بله می شود. من نمی ترسم. از غیر خدا اصلا نمی ترسم. چقدر این صفتش خوب است. انقدر خوب است.

اگر اراده کنی محال ممکن می شود

بارها دوستانی که می آیند می گویند ما تصمیم می گیریم یک کاری را بکنیم. یک هفته می کنیم و بعد خسته می شویم. می لغزیم. آقا چرا سر یک هفته می لغزی؟ این یعنی اراده من قوت ندارد. اگر اراده شما قوت داشته باشد، هرکاری را اراده کنی، می کنی. اگر شما اراده کنی، اگر اراده کنی، از این دیوار عبور کنی، می کنی. عبارت حدیث است ها. می فرماید بدن از چیزی که آدم اراده کرده است، ضعف نشان نمی دهد. شما اراده بکن. هرچه. می خواهم در آسمان پرواز کنم. می توانی. مثلا داریم می گوییم. آن کسی که در آسمان پرواز می کند چون می خواهد که پرواز کند. می تواند. ما می گوییم نمی شود بابا. مگر می شود در آسمان پرواز کرد؟ نمی کنیم.

نیت قوت بگیرد، بدن هیچ کوتاهی نمی کند

ما ضَعُفَ بَدنٌ دقت کنید. حدیثش را حفظ کنید. ما ضَعُفَ بَدنٌ عَمّا قَویَت عَلَیهِ النّیَّة. اگر نیت قوت بگیرد، بدن هیچ کوتاهی نمی کند. من می خواهم یک ساعت بخوابم و بعد بیدار شوم و کارهایم را انجام بدهم. بدن کوتاهی نمی کند. من خوابم می برد. چون نیتم کمبود دارد. چرا نیت کمبود دارد؟ چون عملم [کمبود دارد]. شما اگر اگر هیچ در عمل کوتاهی نکنی و به هر زحمت و سختی بود، عملت را ادامه بدهی. عمل خوبی که بود. مثلا نماز اول وقت خواندن. صد تا مانع پیش می آید دیگر. شیطان صدتا سنگ می اندازد جلوی پای آدم که مثلا الان نماز نخوانی و ده دقیقه دیگر بخوانی. من در مقابل این سنگ ها شکست نخورم. قرار شده. خب قرار است دیگر. ما نمازمان را اول وقت بخوانیم. هیچ چیزی نمی تواند من را از این عمل بازدارد. اگر همچین کاری کردی، این عمل منظم درست اول وقت تبدیل به عزم می شود. عزم. عزم یعنی من نیت کردم نمازم را اول وقت بخوانم. نمی گذارم هیچ چیزی مانع این کار شود. نتیجه اش این است که در من عزم به بار می آورد. اراده قوی. چه فرمودند؟ ما ضَعُفَ بَدنٌ عَمّا قَویَت عَلَیهِ النّیَّة.

امام حسین (ع) در گودال گفت خدایا هرچه دادی مجانی دادی

اگر شما روی عزم تمرین کنید، به آن عزم می رسی که این نتیجه مثلا بیست سال مواظبت است. آدم بیست سال مواظبت کرده، بیست سال مواظبت کرده و این مواظبت کردن در او یک عزم و اراده قوی به بار آورده است. بیست سال مواظبت کرده. انقدر می ارزد. مثل این است که شما صد تومان داده ای و یک ماشین صد میلیونی خریده ای. چقدر می ارزد؟ می خواهیم مقایسه را بگوییم ها. من صد تا تک تومانی دادم صد تا تک تومان اصلا امروزه مصرف نمی شود. پنج تا صد تومانی دادم و مثلا یک چیز یک میلیاردی به من دادند. چقدر است؟ اگر آدم ده سال، بیست سال مواظبت کند و زحمت بکشد و نتیجه آن نیت و عزم قوی بشود، انقدر به دست آورده مثل اینکه صد تومان داده و صد میلیارد به دست آورده. اینجور است. البته بیشتر از این است. گفتند حضرت حسین علیه السلام در آن گودال که افتاده بود، خدا یک چیزهایی به ایشان داد. عرض کرد خدایا هرچه دادی، به من مجانی دادی. علی اکبرم جلوی من تکه تکه شد. این چیزی که نتیجه اش شد، مجانی بود. خودم صدتا، دویست تا، پانصد تا تیر درون تنم است. این اصلا در مقابل آن چیزی که دادی چیزی نیست. اینها که به من دادی مجانی بود. معلوم است؟ آدم اینطوری است. اگر یک بیست سال، ده سال، بیست سال زحمت بکشد. حالا بستگی دارد به مقدار قرص بودن آدم در عمل. چقدر در عمل قرص هستش. چقدر در عمل قرص است. این در عمل قرص بودن شما ثمره اش این است که به یک اراده می رسی. به یک قوت اراده می رسی. اگر به قوت اراده رسیدی، مثل آن است که مثال عرض کردم صد تومان داده باشد و صد میلیارد به او داده باشند. انقدر قیمت دارد. ده سال زحمت شما در مقابل آن چیزی که به دست آوردی، هیچ است.

امیرالمومنین فرمود: نحنُ مِن أقوامٍ قُلُوبُنا فِی الجَنان

بهشت را در یک ترازو می گذارند و آن عزم و اراده قوی را هم در یک ترازو می گذارند. شما همه بهشت را به این نیت و عزم و اراده قوی خریدی. نتیجه چه است آقا؟ ده سال زحمت است. می ارزد. چقدر می ارزد؟ مثالی که عرض کردیم. صد تومان دادی، صد میلیارد گیرت آمده. انقدر می ارزد. من چه می دانم بهشت یعنی چه. چه می دانم یعنی چه. حالا یک وقت یک بهشت هایی در دل آدم درست می شود. آن را که دیگر اصلا نگو. فرمایش امیرالمومنین یادتان هست؟ چه؟ فرمود نحنُ مِن أقوامٍ، نحنُ مِن أقوامٍ قُلُوبُنا فِی الجَنان وَ أبدانُنا فِی العَمل. قُلُوبُنا فِی الجَنان وَ أبدانُنا فِی العَمل. نحنُ مِن أقوامٍ قُلُوبُنا فِی الجَنان ما یک دسته آدم هایی هستیم. یک اقوامی هستیم. یک نفر نه ها. از اینها هزار نفر آدم هست. امیرالمومنین رئیس اینهاست. ما از سری اقوامی هستیم که قُلُوبُنا فِی الجَنان دل هایمان در بهشت است. کی؟ کی در بهشت است؟ اصلا این دل در بهشت است. اصلا این دل در بهشت است. آن وقت آن طور که خودش را در عمل می کشت. قُلُوبُنا فِی الجَنان وَ أبدانُنا فِی العَمل. یک وقتی برایتان عرض کرده ام. در شرح احوال شان نوشته اند. خدایا این چیست که اینها نوشته اند؟ اصلا باور کردنی نیست. از صبح آمده بود به مسجد و داشت برای مردم کار می کرد. یعنی قبل از اذان صبح. داشت برای مردم کار می کرد. از قضاوت تا راه انداختن کار مردم. تا شب. یعنی وقتی نماز عشاء را می خواند تازه به خانه می رفت. پادشاه یک مملکت بزرگ. امپراطوری بود دیگر. یک بخشش ایران بود. یک بخشش ایران بود. عراق یک بخشش بود. سوریه یک بخشش بود. اردن یک بخشش بود. انقدر بزرگ بود. امپراطوری. این آدم از صبح قبل از اذان به مسجد می آمد تا نماز عشاء را می خواند و به خانه می رفت. خانه که می رفت چه کار می کرد؟ می خوابید؟ نه. حالا به کارهای خودش می رسید. آنجا داشت کارهای مردم را راه می انداخت. آنجا هم کارهای خودش را. یعنی نماز می خواند، نماز می خواند، نماز می خواند. ما حالش را نداریم. چرا حالش را نداریم؟ قُلُوبُنا فِی الجَنان. باشد. بقیه اش هم باشد.

کد خبر 535360

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha