به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از البرز، هفته بسیج نزدیک بود. طرح های مختلفی برای بزرگداشت این هفته ارائه می شد. در یکی از روزها، یکی از رزمندگان جبهه که در چند عملیات سردار احمد آجرلو، او را دیده بود، وارد دفتر شد.
جوان کمی مضطرب و دلنگران بود. فرمانده با روی خوش به او بفرما زد و از او خواست، تا مطلبش رو مطرح کند.
من حسن علی سامانی پور، مسئول حسابداری شرکت فرآورده های ساختمانی سیپورکس هستم. از نیروهایی که در گردان حضرت علی اکبر (سلام الله ) در عملیات سیدالشهداء در فکه و کربلای چهار و پنج تجربه جبهه رو داشتم.
واقعیت اش فرمانده، من خوب درک می کنم، که بچه ها تو منطقه تا چه اندازه به پشتیبانی نیاز دارند. گاهی اوقات، روزهایی را به خاطر می آورم، که چطور مهمّات جنگی مثل دوشکا که صرف هلوکوپتر جنگی باید شود، صرف تصرّف جان بچه های رزمنده می شد. برای همین سعی داشتم، به عنوان حسابدار کارخانه، نظر مدیرعامل رو در خصوص ارسال کمک های تجهیزاتی به جبهه جلب کنم، امّا دریغ از یک شاخه آهن.
هر روز به هر عنوان و طرحی که می شد، این مسئله رو نزد رییس کارخانه مطرح کردم، به تدریج به این نتیجه رسیدم، که شاید این ضعف از کلام خود من هست.
از شما می خواستم برای سخنرانی به مناسبت هفته بسیج برای کارگران به کارخانه بیایید. مدیرعامل کارخانه، معتقده که باید کارخونه رو سرپا نگه داره و خط تولید رو بالا ببره ، برای همین از ارسال کمک و یا حتی مساعدت های مالی با کارگرانی که تمایل به حضور در جبهه دارند، اون طور که باید و شاید انجام نمیشه.
دشت های پهن و گسترده و موقعیت خاص اطراف کرج از این شهر یک شهر صنعتی ساخته بود. شهری که به واقع باغ شهر بود. امّا به جهت محور مواصلاتی چند استان مختلف کشور، امکان بهره مندی صنعتی و اقتصادی بالایی رو داشت. به همین خاطر کارخانه های متعددی در این شهر فعّال بودند.
حاج احمد آجرلو، مثل همیشه درست سر زمانی که وعده داده بود، به دفتر بسیج کارخانه سیپورکس اومد. بعد از سلام علیک کوتاهی وارد سالن جلسات کارخانه شد. تمام کارگران کارخانه حضور داشتند.
بیان آرام، همراه با طمأنینه و بدون تحکم حاج احمد به اندازه ای شیوا و تأثیر انگیز بود که تمام کارگران طی اون ساعت با تمام وجود سراپا گوش بودند.
فرمانده سپاه ناحیه کرج، طوری سخنرانی کردند که به نظر می اومد، کارگرها حتی پلک نمی زنند مجذوب سخنان او شدند. جمله همیشگی اش را تکرار کرد: « باید اصولی که امام به عنوان اصل بر آن تآکید کردند، در تمامی اداره ها و کارخانه ها و دیگر مراکز اصل باشد.
و باید فرهنگ اسلام جا بیافتد، باید مصلحت جنگ کشیده ها و شهید و مفقود داده ها بر مصلحت غائبین و مصلحت افرادی که گریزان از جنگ هستند مقدّم باشد .... »
فرمانده سپاه ناحیه کرج، ابتدا طرح کلّی لزوم همدلی و همراهی را گفت و سپس اهمیّت آن را از نظر عقلی و شرعی بیان کرد و نهایت یاد و نام شهداء و رزمندگان رو گرامی داشت و در آخر نیز متمسّک شد به اهل بیت(علیه السلام) و با یاد آنان سخنانش را به پایان رساند.
در این لحظه بود، اشک های مدیرعامل شرکت سیپورکس جاری شده بود.
مدیرعامل کارخانه از حاج احمد دعوت کرد که به دفتر اون برای صرف چای و گپ کوتاهی بره. ساسانی همراهشون بود. حاج احمد نشسته بود و با لهجه آذری شیرینی با یکی از کارگرها صحبت می کرد. جذّابیت وجود و جوهره آجرلو، هم چون همیشه همگان رو شیفته خودش کرده بود. مردمی بودن مهم ترین ویژگی او بود و نفوذ کلامی که در آن امر وجود نداشت و تنها اخلاص بود و اخلاص.
تو همین بین آقای زمانی، برگه سفید آرم دار قرار داد شرکت رو برداشت و پایین اون رو امضاء کرد.
برگه سفید امضاء شده رو داد به حاج احمد آجرلو و گفت: هرچی دوست داری ، هرچقدر تشخیص میدی که آهن نیاز داری و یا هر مبلغ و هزینه ای این جا روی این برگه سفید بنویس من امضاء اش کردم.
هنوز یاد شهید احمد آجرلو در کرج زنده است، هنوز بسیاری هستند که این شهر را با نام سردار شهید احمد آجرلو می شناسند.
ساسانی پور، امروز در یکی از کتابخانه های این شهر مشغول به کار است و درست در زمان دیدار نخستین روز کاری با مدیرکل کتابخانه های استان البرز، او را دیدیم، زمانی که از اندیمشک و دوکوهه برای مدیرکل می گفت.
دیدار مدیرکل کتابخانه های استان البرز در نخستین روز کاری از این کتابخانه و این فعال فرهنگی ، بهانه و فرصتی فراهم آورد، تا از گذشته تاریخ این شهر و بزرگان آن پرسیدیم.
نظر شما