فیلمنامه های پرمغز، منتظر در صف طولانی مجوز

در پانزدهمین و آخرین قسمت از گفتگوهای سینمایی مان امیدواریم که توانسته باشیم با ارائه نظرات اهالی فن در این هنر گوشه ای از وضعیت موجود و پس رفت چشمگیر سینمای ایران در کنار اندکی بهتر شدن ها را بزرگنمایی کنیم.

خبرگزاری شبستان/ قم

 

در این گفتگوها تلاش شد تا نظرات مختلف در خصوص علت های این اتفاق و راهکارهای قابل اجرا منعکس شود. البته طی چند هفته اخیر شاهد آغاز به کار سازمان سینمایی کشور با ماموریت های محوله بودیم و امید داریم تا این سازمان در کنار ساماندهی مسائل فنی و مالی گوشه چشمی هم به بهبود در مسائل اعتقادی و فرهنگی در فیلم های سینمایی داشته باشد.


یکی از موارد مورد تاکید این افراد ترویج پوشش های نامناسب توسط افرادی که به واسطه بازیگر بودنشان الگو شده اند، است. عده ای هم بر ترویج رفتارهای غلط و آموزش آن به جامعه در جریان فیلم های سینمایی تاکید داشتند.

 

در این قسمت نیز با "سید احمد بطهایی، مدرس حوزه، فعال در کانون های تخصصی فیلم، مدرس مدرسه اسلامی هنر و دانشجوی کارشناسی ارشد در فلسفه" به گفتگو نشسته ایم که شرح آن در ذیل آمده است:


برای اولین سوال بفرمایید که آیا نگاه سینمای ما به فرهنگ در حد انتظارات هست؟

در جواب شما باید بگویم که اکثر فیلم های سینمایی در برهه فعلی بیشتر با هدف اقتصادی تولید می شوند و قالب آنها در مرحله اول به دنبال بازگشت هزینه ها و همچنین کسب سودهای سرشار هستند. به نظرم نهادهای دولتی و غیر دولتی فعال در بدنه سینمای ما دغدغه فرهنگی ندارند و به سینما به عنوان یک رسانه درجه یک نگاه نمی کنند، متاسفانه در این سیستم ناگریز سینما به دست تهیه کننده ها می افتد و عموما فیلم های تولید شده بدون مفهوم و جریان خاص و دارای حداقل امتیازات در رتبه بندی های معتبر می شود.


چرا سینمای امروز ما بیشتر رنگ طنز (و آن هم از نوع غیر سازنده) به خود گرفته است؟

سینمای طنز و کمیک بر خلاف فیلم های با موضوعات اجتماعی و درام که کمتر پیش می آید، فیلمی موفق و پولساز باشد این توان را دارد که حداقل هزینه ساخت خود را برگرداند. این عبور از خط قرمزهاست که به فیلم های با محتوای طنزآلود جذابیت می دهد و در مواردی با سوژه قرار دادن برخی مسائل مخاطب را به خنده وا می دارد. البته بسیاری از این تولیدات در قالب کمیک از رسالت اصلی خود فاصله گرفته اند و اصلا فیلم فرهنگی نیستند. در برخی از این دست فیلم ها مسائل ضد فرهنگی ما در قالب دیالوگ بازیگران چنان بیان و به سخره گرفته می شود که قبح آن مسئله از بین رفته و همان متن سخنان بازیگران علی رغم اینکه بار ضد فرهنگی دارد به بخشی از گفت و شنودهای روزمره مردم و تکه کلام آنها تبدیل می شود.

 

ما نباید فکر کنیم که صرفا استفاده نابجا از اینترنت است که بنیان فرهنگی خانواده ها را نابود می کند بلکه زمان هایی هم هست که همین عبور غیر مدبرانه از خط قرمزها در تولیدات طنز خود عامل مخرب مهمی برای فرهنگ است. در نگاه کلی به آمار و ارقام این دست فیلم های تولید شده در کشور متوجه می شویم که از هر 10 فیلم ما 6 یا هفت فیلم دارای چنین آثار مخربی هستند و مسائل متناقض با دین و ضد فرهنگ را به زبان طنز در جامعه عادی سازی می کنند.


آیا می توان گفت که نداشتن متن یا همان فیلمنامه باعث عدم استقبال از سینمای درآماتیک و یا حاوی مضامین اجتماعی و گرایش بیشتر به محتواهای طنزگونه شده است؟

البته یکی از علت داستان های کلیشه ای اکثر فیلم های ما عدم خلاقیت در بین فیلنامه نویسان است، ما با فقدان درام داستانی و فیلمنامه نویسی مواجهیم و اغلب تلاش می کنیم داستانی تکراری از عشق های سطحی و مثلثی شکل را به خورد جوان و جامعه بدهیم. همین عشق های سه وجهی خود بسیار مشکل آفرین است و ما امروز کاملا نمود آن را در جامعه و بخصوص شهرهای بزرگ می بینیم. باید ایده های خوب در این دست فیلم ها به گونه ای پرورانده و ساخته شود که قادر به هدایت رفتار و عملکرد جامعه باشد و در نگاهی فراتر به نسل جئان الگو ارائه کند.


اخیرا در سینمای کشور آثاری برگرفته از فیلم های دیگر کشورها تولید می شود، شما عملکردها را در چنین کپی برداری ها چگونه ارزیابی می کنید؟

در سینمای غرب و هالیوود فیلم های دسته بندی دارند و البته اتفاق بدی که ما اخیرا به آن مبتلا شده ایم، کپی برداری از ساخته های سینمایی این کشورهاست. متاسفانه سینمای ما در این مسئله هم خوب عمل نکرده و اغلب از فیلم های درجه بی کپی بر می دارد. به طور مثال در سینمای آمریکا این دست فیلم ها یا همان فیلم های درجه دو جزء بدنه آن نیست و از داستان، هیجان و درام مناسبی برخوردار نیست.


شما در بخشی از این گفتگو بر نداشتن فیلمنامه خوب و قوی تاکید داشتید، آیا ما در کشور فیلمنامه نویس خوب نداریم؟

البته چند تن از نویسندگان عرصه سینمای کشور بسیار خوب هستند ولی این تعداد بسیار کم و ناکافی است. باید بیشتر در این بخش سرمایه گذاری شود. وجه دیگر این مشکل نیز به عدم استقبال از فیلمنامه های خوب و گرفتاری چنین آثاری در صف طولانی درخواست مجوز برمی گردد. بسیاری از داستان های خوب نویسندگان توانای پرتجربه و یا حتی برخی نویسندگان جوان هست که بیش از یک سال منتظر مجوز مانده اند، متاسفانه ارشاد همکاری لازم را در این راستا ندارد و حتی از گفتن مشکلات این فیلمنامه ها نیز ابا دارد.


برای پرورش استعدادهای نوپا و ایجاد قدرت های نویسندگی و افزایش توانمندان در این عرصه چه باید کرد؟

کارهایی از جمله راه اندازی کانون نویسندگان جوان در این راستا شکل گرفته که البته کافی نیست. ما با برخی رفتارهای نسنجیده در این عرصه همه را غیرخودی کرده ایم و رسالت هایمان را در زمینه هنر و ادبیات درک نکرده ایم. اهالی سینما و نهادهای مسئول باید بدانند که اگر قصد دارند مفهومی را در قلب جامعه ایجاد کنند باید اول بتوانند آن را به قلب تک تک افراد با سلایق و ذائقه های مختلف وارد کنند. همانگونه که پیامبر اسلام(ص) در برخورد با مردم اینگونه عمل کرد، قرآن شاید بیش از هر چیز کتاب داستانی باشد که احوالات جوامع و افراد مختلف را به شکل کاملا هنری و جهت عبرت آموزی بیان می کند. مسئولان باید بدانند، زمانی که سیاست جامعه از هنر فرهنگی جدا شود و اولویت های یگر در راس امور قرار گیرد، مردم ضرر می کنند و باید همیشه در تولیدات رسانه ای و بالاخص سینمایی به بعد فرهنگی آن هم توجه داشته باشیم.


یعنی از سینما می توان در راستای اهداف مختلف سود برد؟

بله، در برخی جوامع این داستان دقیقا اتفاق می افتد. آنها از سینما بهره برداری های فراوانی دارند و حتی مفاهیم خطا و اشتباه را هم در قالب هنر به مردم خود و یا حتی دنیا القا می کنند. مثلا اگر بخواهند، حمله ای تدارک ببینند با ایده پردازی و تروریست سازی در ذهن مخاطب راهی برای عملیاتی شدن افکار خود پیدا می کنند و بستر اغلب این اتفاقات سینمای این کشورهاست. گاها دیده می شود برای موضوعی از 10 سال قبل در فیلم هایشان برنامه ریزی شده و رد پای اتفاقات جدید از فیلم های دهه قبل آنها کشور آغاز می شود.

 

در بخش دیگری از سوالات بفرمایید، علت عدم پرداخت مناسب سینمای امروز ما به جوان چیست؟ باید بگویم که فرهنگ هنر ما هم عین فرهنگ سیاست ماست، متاسفانه فیلم های ما نتوانسته به شکل مناسب به آمال و آرزوهای یک جوان امروزی بپردازد، او را به کمال برساند و یا حتی راه هایی برای زندگی پیش روی او بگذارد. جوان ایرانی حاضر در سینمای امروز فردی است که معلق مانده و تکلیف خود را نمی داند. فضای این چنین فیلم ها اصلا فضای واقعی نیست. ما عموما در تولیدات این چنینی از طبقه متوسط جامعه غافل شدیم. جوان داستان های ما یا فردی است از طبقه مرفه که تنها دغدغه عشقی سطحی دارد و یا جوانی که در بدبختی مطلق به سر می برد، متاسفانه فیلمنامه نویس ما دغدغه های جوانی از جنس طبقه متوسط جامعه را نمی بیند.

 

علت این پرداخت ضعیف چیست؟

یکی از ضعف های اساسی ما این است که فیلم ساز می خواهد کار خود را راحت کند و می داند که ساختن فیلم در رابطه با طبقه متوسط جامعه، سختی های خاص خود را داراست. خوب عموما تلاش دارند تا خود را گرفتار چنین مسائلی نکند. البته افراد معتبری همچون رضا میرکریمی در فیلم "به همین سادگی" و یا فیلم "طلا و مس" ساخته اصغر فرهادی توانسته به دغدغه های این قشر بپردازدو البته کمتر پیش می آید که آثار از این دست به این خوبی تولید شود و مورد استقبال تماشاگران نیز قرار گیرد.
آیا ارائه تصویر نادرست از فرهنگ و رفتار ایرانی در فیلم های سینمایی در عرصه بین المللی آثاری را در بر خواهد اشت؟

بله، حتما. سینمای هر کشور نماد روابط انسانی در همان کشور است و این تصاویر به هر میزان غیرواقعی تر باشد به همان مقدار برداشت ها غلط اتفاق می افتد. مثلا تماشاگر با دیدن روابط انسانی در یک فیلم فرانسوی، می گوید که این فیلم فرانسوی است و این فیلم تابلو و عکسی از روابط انسانی و حقیقت در آن کشور است. اگر ما با بی دقتی ها مطالب را درست در فیلم انتقال ندهیم، خواسته یا ناخواسته تصویر غلطی از مردم و جامعه خود به دنیا ارائه می دهیم و همه با دیدن فیلم مذکور همان برداشت ها را نسبت به مردم و فرهنگ ایرانی خواهند داشت.
به نظر شما نگاه فیلم های سینمایی ما به زن و دختر ایرانی نگاه واقعی و درستی است؟

زن در سینمای امروز ما به غیر از برخی فیلم های موفق، صرفا یک نماد زینتی است و از آن به شکل کاملا ابزاری استفاده می شود. اکثر بازیگران زن چنین فیلم هایی خسته از جامعه و ناتوان در برابر مشکلات خود هستند و تاثیر عمیقی در داستان فیلم ندارند. این بازیگر درگیر سطحی ترین مسائل می شود. هیچ کدام از این تصاویر نشانگر زندگی واقعی یک زن ایرانی امروزی نیست و در جامعه عمومیت ندارد. فیلمسازان ما باید در پرداختن به جایگاه و نقش زنان و دختران جامعه از نگاه یک جانبه جدا شده و اکثریت بانوان را ببینند.
این فیلم ها چه تاثیری بر جایگاه زن ایرانی در نگاه بین المللی دارد؟

برخی از این فیلم ها زن و یا دختر ایرانی را به شکل یک زندانی مطرح می کند و یا به دنبال انتقام از مردان جامعه معرفی می کند که خوب این نگاه برای افراد سودجویی که مترصد چنین فرصت هایی هستند، هم نان دارد و هم آب. چنین فیلم هایی تصویری از زن و دختر ما ارائه می دهد که با فرهنگ ایرانی اسلامی سازگار نیست و همان افراد منتظر فرصت از این تصویر به عنوان تابلوی تبلیغاتی علیه ایران اسلامی سود برده و حتی به عنوان شاهد ادعاهایشان استفاده می کنند. عموما جشنواره های خارجی به چنین فیلم های عنایت خاصی دارند و انسان در ناخودآگاهش چنین تصور می کند که ساخت چنین فیلم هایی سفارش داده، شده است.


در پایان اگر مطلب خاصی هست، بفرمایید؟

من به شخصه امیدوارم، سینمای ایران هر چه زودتر به جایگاه خاص خود دست یابد و فیلمنامه نویسان، بازیگران، تهیه کنندگان و کارگردانان با همراهی و همکاری دیگر عوامل بتوانند با طرح موضوعات مختلف سازنده در تولیدات خود نه تنها جامعه خودی، بلکه جامعه دیگر کشورها را نیز متحول کنند.

 

در پایان امیدواریم این سریال 15 قسمتی توانسته باشد، تلنگری بر اذهان خوانندگان وارد کند. مردم ما هم باید بدانند که آنها نیز می توانند در تغییر سلیقه جامعه سینمایی کشور موثر باشند. مردم باید در کنار فعالیت های مسئولان امر با عدم استقبال از فیلم های فاقد متن، بی محتوا، مروج آرایش ها، مدل لباس ها، مدل ماشین ها و زندگی های لوکس آنچنانی و همچنین روابط بی قید و شرط میان محرم و نامحرم به تهیه کنندگان و بازیگران این دست فیلم ها بفهمانند که من به عنوان مصرف کننده حق انتخاب دارم و چنین فیلمی را برای پرکردن اوقات فراغتم انتخاب نمی کنم. در تمام دنیا روال همین است، تنها نهادهای مسئول و یا دولت ها، مسئول هدایت گر ذائقه فرهنگی کشورها نیستند. این یک اصل است که من به عنوان یک انسان حق انتخاب دارم و با همین حق از شخصیت، مذهب و فرهنگ اصیل دینی و ملی خود حمایت می کنم و از فیلم های سینمایی سطح پایین استقبال نمی کنم.
این یک شعار نیست، ما می توانیم با استفاده درست از حق انتخابمان حتی در مسیر سینما هم تاثیرگذار باشیم.


پایان پیام/

کد خبر 53212

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha