خبرگزاری شبستان - گروه قرآن و معارف: "از مهمترین عوامل حواس پرتی، وسوسه شیطان در نماز است که در دل نمازگزاران این فکر را می پروراند که حضور قلب در نماز واجب نیست تا نمازگزار تحصیل آن ننماید. شیطان دایماً از مجرای نفس اماره و هوای نفس وارد عمل می شود و دائماً انسان را وسوسه می نماید و هواهای نفسانی را تحریک می کند و اگر از یک راه موفق نشد، از راه دیگر وارد عمل می شود، تا این که نگذارد انسان در محضر خدا قرار گیرد و به همین جهت است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: "ان العبد اذا اشتغل بالصلوة جاءه الشیطان و قال له: اذکر کذا، حتی یضل الرجل ان یدری کم صلی/ هنگامی که بنده خدا مشغول نماز می شود، شیطان می آید و به انسان می گوید، این را بگو، این را بگو، تا این که نداند، چطور نماز خوانده است." از این روایت معلوم می شود که وسوسهای شیطان در عبادت، همیشگی است و از راههای مختلف وارد می شود تا انسان را گمراه کند و چون هواهای نفسانی، جنود و لشکریان شیطانند و به فرمان شیطان عمل می کنند و با توجه به مختلف بودن هواهای نفسانی، راههای نفوذ شیطان هم مختلف خواهد شد."
کتاب "حضور قلب در نماز، علل و درمان حواس پرتی در نماز" تألیف علی اصغر عزیزی تهرانی به موانع و چالش های بر سر راه نماز با حضور قلب می پردازد. در این بخش از این بحث به رابطه نماز با حضور نیت ها و وسوسه های شیطان پرداخته می شود.
اسلام مسأله نیّت را واجب نمود تا عبادتها از روی عادتها و ناآگاهی صورت نگیرد. روایات زیادی در باب نیّت وارد شده که همه تصریح بر اهمیت موضوع می کنند، چنان که رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
"لا عمل الا بنیة / هیچ عملی، بدون نیت قبول نیست." و به همین جهت است که فقها می گویند: برای عبادت نیت لازم است، به طوری که اگر انسان در حال نماز، سؤال شود چه می کنی؟ در پاسخ باید بلافاصله بگوید چه کار می کند و اگر فکر کند و بعد پاسخ دهد، به اجماع علما نمازش باطل است.
فلسفه نیت، آن است که آدمی را از سطح ناخودآگاهی به خودآگاهی برساند. نیت، اگر استمرار داشته باشد، موجب می شود که انسان از نماز و توجه به آن، غافل نشود، لذا هر چه میزان خالص بودن نیت بالاتر باشد، توجه به نماز و خداوند هم بیشتر خواهد شد.
اسلام، عبادت را بدون نیت نمی پذیرد
استاد مطهری قدس سره در این باره می گوید اسلام، هیچ عبادتی را بدون نیت نمی پذیرد و نیت از نظر اسلام دارای دو رکن است: یکی این که عمل، باید از روی توجه باشد، نه از روی عادت، آن چنان عادتی که انگار بدنش دارد عمل را انجام می دهد، مثل خیلی کارهایی که انسان بدون توجه انجام می دهد، مانند راه رفتن. انسان وقتی راه می رود، توجه به راه رفتن خود ندارد، پس باید ذهنش را متمرکز کند به طوری که عمل از روی توجه باشد بی توجهی هم که در ابتدای نماز داری کافی نیست، یعنی اگر انسان در وسط نماز آن چنان از کار خود غفلت کند که باید متوجهش کرد، نمازش باطل است. رکن دوم نیت، اخلاص است و این که انگیزه انسان از عمل چیست.
واجب نبودن حضور قلب در نماز از دسیسه های شیطان است
از مهمترین عوامل حواس پرتی، وسوسه شیطان در نماز است که در دل نمازگزاران این فکر را می پروراند که حضور قلب در نماز واجب نیست تا نمازگزار تحصیل آن ننماید. شیطان دایماً از مجرای نفس اماره و هوای نفس وارد عمل می شود و دائماً انسان را وسوسه می نماید و هواهای نفسانی را تحریک می کند و اگر از یک راه موفق نشد، از راه دیگر وارد عمل می شود، تا این که نگذارد انسان در محضر خدا قرار گیرد و به همین جهت است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: "ان العبد اذا اشتغل بالصلوة جاءه الشیطان و قال له: اذکر کذا، حتی یضل الرجل ان یدری کم صلی/ هنگامی که بنده خدا مشغول نماز می شود، شیطان می آید و به انسان می گوید، این را بگو، این را بگو، تا این که نداند، چطور نماز خوانده است." از این روایت معلوم می شود که وسوسهای شیطان در عبادت، همیشگی است و از راههای مختلف وارد می شود تا انسان را گمراه کند و چون هواهای نفسانی، جنود و لشکریان شیطانند و به فرمان شیطان عمل می کنند و با توجه به مختلف بودن هواهای نفسانی، راههای نفوذ شیطان هم مختلف خواهد شد.
شیطان عامل ثانوی در مقابل هواهای نفسانی نیست
از این بحث روشن می گردد که شیطان یک عامل ثانوی در مقابل هواهای نفسانی نیست بلکه عامل عامل است؛ یعنی منشأ و منبع این هواهای نفسانی است و همان طور که ملائکه منشأ الهامات و کارهای خیر هستند و عامل عاملند. نتیجه آن که وسوسه شیطان توسط تحریک هواهای نفسانی است که موجب حواسپرتی در نماز می گردد.
باید بدانیم که شیطان و وسوسه هایش در عبادت، واقعیت و حقیقی است که اگر به آن توجه نشود، همیشه در گرفتاری خواهیم بود و نمازمان بدون حضور قلب خواهد بود. باید بدانیم که به فرمایش خود خداوند که فرمود: "ان الشیطان عدو مبین / شیطان دشمن قسم خورده انسان است." و هیچ وقت از وسوسه ما آدمیان دست بر نمی دارد.
شرط استعاذه از خداوند صادق بودن است
استعاذه از خدا جهت پناه بردن به او از شر وسوسه های شیطان ضروری است و البته در همین استعاذه هم باید صادق باشیم، نه این که زبانمان استعاذه کند و خاطرمان به غیر خدا متعلق باشد و مثل کسی باشیم که در حصاری استواری ایستاده و درنده ای، در صدد است که او را بگیرد و او پی در پی به زبان گوید که پناه می برم از شر این درنده به این قلعه محکم، ولیکن همین طور بر جای خود ایستاده و درون قلعه نمی رود.
تا ز هر بد، زبانت کوته نیست / بک اعوذ، اعوذ بالله نیست / بلکه آن نزد صاحب عرفان / نیست الا اعوذ بالشیطان / گه گویی اعوذ و گه لا حول / لیک فعلت همه مکذب قول / بر زبانت اعوذ میرانی / یار شیطانی و نمی دانی /
طرفه حالی که دزد بیگانه/ شده، همراه صاحب خانه / می زند، همچو او صلا و صفیر / دربه در، کو به کو، که دزد بگیر.
مداومت بر استعاذه در تمام مراحل زندگی ضروری است
باید دایما معنای "استعاذه" را به قلب تفهیم کنیم و طلب خروج شیطان از قلب و آمدن الله به جای آن را داشته باشیم که تا باطن از شیطان و وسوسه های او پاک نشود، الله نمی آید و تا لا اله نباشد الا الله ممکن نیست و در این طلب، مداومت، مراقبت و مجاهدت لازم است که اگر با تکرار و جدیت در صدد مهار کردن شیطان برآییم، الله خود به خود در قلب جای می گیرد و آن وقت است که در عبادت، اغیار به کلی محو می شوند و قلب یکسره متوجه خدا می شود: آیینه شو، وصال پری طلعتان طلب / جارو بزن خانه را و سپس میهمان طلب.
نظر شما