آرامش را در یک بند انگشت فرزند شهیدم پیدا کردم

خبرگزاری شبستان: باید قدر تمام شهدا را دانست، بچه های ما مهمانان حضرت زهرا (س) هستند. بچه من سر نداشت، دست نداشت، اما من به همان بند انگشت راضی بودم تا به آرامش برسم.

به گزارش خبرنگار شبستان، پدر و مادر عشقی دیگر به بهروز داشتند؛ می خواستند او درس بخواند، اما بهروز تصمیم خود را گرفته بود برود.رضایت رفتن را  پدر به رضایت مادر منوط کرد؛ دو زانو به چشمان مادر زل زد و رخصت خواست.مادر سکوت کرد. نمی دانست چه بگوید پسرش عزمش را راسخ کرده بود برود. ده دقیقه میان مادر و پسر به سکوت گذشت؛ سکوتی که 31 سال به طول انجامید.قرار بود 40 روز دیگر برگردد مادر با قرآن بدرقه کرد.

 

یک دانش آموز سوم دبیرستان تصمیم می گیرد برود، برود به نبردی که دشمن به کشور تحمیل کرده بود، نبردی نابرابر، درس دیگر مهم نبود، مهم بود اما اکنون که دشمن تصمیم داشت خاک میهن را بچنگ گیرد.

 

خود را مادر شهید بهروز صبور معرفی می کند و می گوید، فرزندم شهید گمنام بود بی نام و نشان بود اما الان نام و نشان و جا دارد.الان بهروزم 51 سال دارد.خانه ای قدیمی و با صفا داریم که هیچ گاه نگذاشتم دست بزنند تا بهروزم خانه را گم نکند.31 بعد مادر بعد از گشتن های شهر به شهر نهایت پسرش را درمنطقه سومار یافت.

 

بهروز بازگشت به همان خانه قدیمی و همان اتاقی که محل تولدش بود، مادر سینه پسر را میزبان عکس پدری کرد که پس از 19 ماه گم شدن پسر ایست قلبی کرد و دار فانی را وداع گفت کرد؛ مادر از آن روز می گوید که پسرش میهمانش شد: دعای خیر خواندم تا در آن دنیا به حق فاطمه زهرا(س) خوشبخت شود.وقتی رفت ازش راضی نبودم،الان راضیم؛  پیش فاطمه زهرا(س) مرا رو سفید کرد، پیش ملت ایران مرا روسفید کرد.

 

وقتی رفتم در حجله دامادیش را دیدم، مزارش قشنگ و مناسب بود؛ وقتی آمد به خانه ام همه کار کردم برایش نقل پاشیدم و گفتم کسی نمی تواند خیاطی لباس کت و شلواری بدوزد؟ خودم در معراج لای چلوار ها پیچیدمش.گفتم اینم همانند کت و شلوار دامادی است. بچه ام رفت تا با حوری های آن دنیا زندگی کند.خودش راهش را ادامه داد.

 

پس از گذشت 31 سال دوری اکنون مادر همسایه پسرش است .2 سال است که مادر آرامش دارد، دیگر نمی خواهد در خانه با خاطرات پسر درد و دل کند، دل تنگ که می شود می رود به امامزاده حسن بر سر مزار پسر، درد و د ل می کند، عکس پسرش را می بوسد نمازی می خواند و به خانه قدیمی و باصفای خود باز می گردد.

 

مادر بهروز از مردم  می خواهد برای مادر های دیگر، مادر هایی که فرزندشان مفقودالاسر است دعا کنند تا به آرامش برسند.

 

او می گوید: باید قدر تمام شهدا را دانست، بچه های ما مهمانان حضرت زهرا (س) هستند.بچه من سر نداشت، دست نداشت، اما من به همان بند انگشت راضی بودم تا به آرامش برسم.

کد خبر 527843

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha