به گزارش خبرنگار کتاب شبستان ، در بنبست ارديبهشت داستان زني را ميخوانيم كه تلاش براي داشتن شخصيتي مستقل، زندگياش را دگرگون كرده است. او كه در اين مبارزه خود را بازنده ميبيند، در مقابل انتخابهاي تازهاش دچار ترديد ميشود و زير بار نگاه سنتي و مردسالارانهاي كه هميشه زندگياش را تحت تأثير قرار داده، خود را در تصميمگيري ناتوان ميبيند و سعی در مبارزه با آنچه پیش رو دارد ، می کند. او که لیلا نام دارد در تلاش براي رهايي از اين تنگنا به شناخت تازهاي از خود ميرسد و نخستين قدمهايش را با به زبان آوردن خواستههايي بر ميدارد كه هميشه با مصلحتانديشي آنها را مخفي نگه داشته بود.
در واقع بنبست ارديبهشت داستان زني است كه سعي دارد از آموزهها و وابستگيهاي كهنه كه خواه ناخواه به بخش بزرگي از درون او تبديل شدهاند خلاصي يابد. اصولي كه گاه زمينهساز قضاوتهاي ناعادلانه او دربارة خودش ميشود:
در بخشی از این اثر می خوانیم :«ميگفت: تو شبيه ليمو ترشي از فكرت دهن آدم آب ميافتد.» بعد ديدم كه رو در هم كشيد و آب دهانش را قورت داد. دست مهرگان را گرفت و گفت: «مامان همراه ما نميياد. امشب كارش طول ميكشه.» و ليمو ترش آب گرفته ماند گوشه بشقاب و باقيماندههاي سفره سرازير شد توي سطل آشغال.
در بخشی دیگر از این اثر می خوانیم:«توي آينه خودم را ميبينم كه زل زده توي چشمهايم. به تو هم ميگن مادر؟ مادرهاي مردم جونشون رو ميدن بچهشون يه قدم ازشون فاصله نگيره. اون وقت تو نگران اومدن و بودن با اوني؟»
نشر هیلا اثر حاضر را در 96 صفحه چاپ و روانه بازار نشر کرده است.
نظر شما