به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از رشت، ساعت از نیمه شب گذشته بود. بخاطر تن تب دار خواهرم در کنار داروخانه ای در گوشه ای این شهر ایستادیم.
خواهرم خوابیده در ماشین و همسرم در پی دارو...
به شیشه ماشین که بخار گرفته بود دستی کشیدم و در هیاهوی صداهایی که با شیپور و جیغ و بوق و دست همراه بود چشمانم در کادر شهری قرار گرفت که جزء کاغذ چیزی نداشت.
رقص برگههایی که در هوا می پیچیدند و بر روی آسفالت خیابان میافتادند و جریان صدایی همنواخت از کارناوال طرفداران نمایندگانی که این روزها تب انتخاباتی شان از تن بیمار خواهرم بیشتر بود.
آغاز رقابت تبلیغات کاندیداهای دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری که از اواخر بهمن ما آغاز شده بود حالا داشت نفسهای آخرش را می زد.
طبق اعلام فرمانداریها و بر اساس قانون، زمان تبلیغات نامزدهای انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری در ساعت ۸ صبح امروز(۶ اسفند) به پایان می رسید.
هواداران و طرفداران، این روزها به شیوههای گوناگون تلاش کردند تا نظر و آرای بیشتری را به سمت و سوی کاندیدای خود جلب کنند.
برگزاری جلسات و نشستهای مختلف در شهرها و روستاها در کوچه و خیابان و منازل مردم و... بهانه ای بود تا داوطلبان بتوانند اهداف و برنامههای خود را در قالب طرح ها و نظرات و بعضا شعارها برای مردم بازگو کنند.
رقابتی که اینروزها با تخریب سایر کاندیداها و وعدههای خرید و فروش رأی مردم در آن کم مشاهده نشد. شاید نشستن بر سر کرسی مجلس و رفتن به خانه ملت نوعی افتخار و غرور باشد اما بیشتر از همه یک مسئولیت و دین سنگین به مردم است که هم مطالبه گری دنیا و هم آخرت را به همراه دارد.
در کنار این همه همهمه و هیاهو مردی نحیف و لرزان اما با سن و سالی 30، 40 ساله را در کنار جدول خیابان دیدم که دستانش را تا آرنج در انبوهی از زبالهها فرو برده بود و به دنبال چیزی می گشت. گاهی چیزی می یافت و با دقت نگاهی می کرد، چیزی که نمیدانم چقدر می توانست ارزش داشته باشد را برداشت و در کیسه ای که بهمراه داشت گذاشت و رفت بالاتر کنار انبوه دیگری از زباله ها ایستاد و دوباره تکرار....
با خودم فکر کردم در این رقابت انتخاباتی، سهم او به عنوان یک شهروند خط فقر نه، زیر خط فقر از نماینده ای که در مجلس می نشیند و تصمیم می گیرد، چیست و چقدر است؟
ماشین به راه افتاد و من در تمام مسیرهای منتهی به خانه بیاد زحمتکشانی افتادم که باید جبران این همه کثیفی و به هم ریختگی شهر را بپردازند و قامتشان برای جمع کردن زبالههایی باقی مانده از این انتخابات، خم کنند.
به این فکر کردم که در استان گیلان که بیش از ۱۹۰ نفر جهت کسب ۱۳ کرسی مجلس در ۱۱ حوزه انتخابیه با یکدیگر به رقابت پرداختند اگر هر کاندیدا مثلا دو هزار نسخه تبلیغاتی منتشر کرده باشد چه آماری از درختهای سرسبز استانم به خاک افتادهاند تا یک نماینده بیشترین رای را بیاورد.
کاش برنامه و تدبیری برای این همه تبلیغات کاغدی بود و با کاغد بازی سرنوشت مردم به دست نمایندگانشان که در بهارستان می نشینند از گل و بلبل هم خبری باشد تا دستان پینه بسته مردان و زنان شهر من و جوانان و نوجوانان سرزمین من بوی بهار را به خوبی استشمام کنند.
به امید فردایی بهتر ، قرارمان همه با هم، فردا هفتم اسفند در پای صندوق های رای.
نظر شما