در ادامه، ابتدا شرحی مختصر از محتوای کتاب ارائه شده و سپس ارزیابی کلی از کتاب ارائه میگردد.
اسلام؛ دین عقلانی
در اسلام، با توجه به آیات قرآن و احادیثی که بر یادگیری و تفکر تاکید دارند، نه تنها تعارضی بین عقل و علم از یک سو و دین و ایمان از سوی دیگر وجود ندارد بلکه به مسلمانان توصیه شده علم را فرابگیرند. در نتیجه اندیشمندان مسلمان ـ از جمال الدین اسدآبادی تا مودودی ـ بر عقلانی بودن اسلام و وظیفه مسلمانان به فراگیری علم و شناخت بهتر جهان تاکید دارند. با وجود این تاکیدات دینی، کشورهای اسلامی از نظر علمی و تکنولوژیک از کشورهای غربی عقب بوده و تاکید این اندیشمندان نشان از آن دارد که جبران این عقب ماندگی از نظر اسلام هم ممکن و هم ضروری است. با این حال، در کشورهای اسلامی به رغم آگاهی از تاکید اسلام بر علم و عقلانیت، فضای علم ورزی محدود و اغلب به بهانه حفظ دین و دیانت در مقابل علم صف کشیده میشود.
دوران طلایی تمدن اسلامی
دوران طلایی تمدن اسلامی، دورانی است که علم ورزی در جهان اسلام شکوفا شد در حالی که در همان زمان در اروپا دنیای اندیشه رو به زوال رفته بود. علاقه مندان به احیای آن دوران سعی دارند عوامل سقوط این تمدن را دریابند. فاطمه مرنیسی از جمله اندیشمندانی است که افول علم در تمدن اسلامی را نتیجه از بین رفتن نفوذ و تاثیرگذاری معتزله میداند. دوران طلایی تمدن اسلامی مرهون عقل گرایی معتزله بود که با کم رنگ شدن تاثیر آن، بدبینی به فلسفه و عقلگرایی افزایش یافت و گرایشهای عرفانی و دینداری ارتدوکس فراگیر شد.
مرنیسی همچنین بر نقش عقلگرایی معتزله بر فضای سیاسی تاکید دارد. با دادن اصالت به عقل، معتزله در عرصه سیاسی این امکان را فراهم کردند تا رابطه بین حاکمان و امت مسلمان به شکلی جدید تعریف شود. در حالی که معتزله بر این باور بودند که معجزه محدود به پیامبرانی معدود میشود، اهل تصوف هر روز از معجزهای جدید خبر میدادند. در حالی که معتزله بر مسئولیت فردی و عدالت خداوند تاکید داشتند نگرشهای ارتدوکس خداوند را به عنوان تنها علت همه امور در نظر میگرفتند و این واقعیت را با وجود اراده بشر در تضاد میدانستند.
علمای اسلام به علوم عقلی بدبین بودند چرا که این علوم قبل از اسلام و در یونان شکل گرفته بودند. این بدبینی باعث شد علوم عقلی با محدودیتهای زیادی مواجه شود. در دورههایی، شاخههایی از فلسفه که به فیزیک و متافیزیک میپرداختند ممنوع اعلام شدند. به طور کلی مخالفتها منحصر به علوم عقلی و نظری بود، نه علومی که جنبه کاربردی داشتند. در این صورت، تنها هنگامی که متافیزیک با محوریت وحی طرح ریزی میشد امکان مطرح شدن پیدا میکرد. درگیری علما با فلسفه، باعث شد علم به نوعی آزادی عمل پیدا کند و از این رو میبینیم که در سدههای یازدهم تا سیزدهم میلادی دانشمندانی چون طوسی و ابن هیثم در حال تدوین بهترین دستاوردهای علمی در رشتههای نجوم، پزشکی و ریاضی بودند. مادامی که علم در چهارچوب نگرش اسلامی قرار میگرفت و در خدمت اسلام بود، علما ارزش بالایی برای آن قائل بودند.
با این حال باید در نظر داشت که تصویری که از علم در تمدن اسلامی ارائه میشود معمولا یک طرفه است. گروهی سعی دارند آن دوران را بی اهمیت جلوه دهند و گروهی دیگر سعی دارند آن دوران را بدون نقص نشان دهند. علاوه بر دستاوردهای مهم علمی در این دوران، کیمیاگری و اختربینی رواج بسیار زیادی داشت و در پزشکی با وجود پیشرفتهایی که صورت گرفت و بیمارستان های مجهزی که در این دوران تاسیس شد، انبوهی از خرافه نیز وجود داشت.
یکی از مهمترین تفاوتهای علم در یونان و تمدن اسلامی با علم مدرن که در اروپا شکل گرفت، نظریه است. قبل از علم مدرن، مفهوم نظریه در علم چندان جایگاهی نداشت. در تمدن اسلامی، میبینیم که جمعآوری فکتها و تشکیل مجموعه دایره المعارفی از مشاهدات و مستندات رویکرد متداول علمی بوده است. حتی اگر کسی عنوان میکرد که ماری با سر انسان دیده است، این گفته میتوانست در مجموعههای دایره المعارفی قرار بگیرد.
به طور کلی، علم از نظر مسلمانان گردآوری فکتهای صحیح بود. حتی با اینکه گاهی به شکل گیری سیستمهایی میانجامید ولی هرگز به مرحله نظریه پردازی نرسید. این روش راه را برای به وجود آوردن علومی که مفید هستند فراهم میآورد، مفید از نظر فرهنگی و دینی و نه الزاما تکنولوژیک. همچنین از آنجایی که برخی از علما، علیت در طبیعت یا قوانین طبیعی را با اراده خداوند در تعارض میدیدند، امکان بررسی قوانین طبیعت میسر نبود. نگرش آنها به واقعیت که مرهون اندیشههای یونان باستان بود منانع شکل گیری نظریاتی مشابه نظریات موجود در علم مدرن شد.
یکی از دغدغههای مسلمانان این است که چرا علوم مدرن در جهان مسیحیت شکل گرفت. از جمله عوامل تاثیرگذار میتوان به تاکید بر نگرش افلاطونی بین مسیحیان اشاره کرد که طبیعت را سیستمی عقلانی و دارای نظم میداند. این نگرش که برای شکلگیری علم مدرن ضروری بود با مداخلهگرایی ـ که در جهان اسلام آن دوره رایج بود – در تعارض است. این به مسیحیان امکان داد تا بین جهان طبیعی و ماوراطبیعی تمایز قائل شده و به کشف قوانین طبیعی بپردازند.
جنگ و استعمار
با شکلگیری انقلاب علمی و قدرت گرفتن نظامی کشورهای غربی، رفته رفته دولت عثمانی که در اروپا فتوحاتی داشت و پایگاهی به دست آورده بود با شکستهای پیاپی، از اروپا رانده شد. کشورهای شمال آفریقا از یک سو و کشورهای اسلامی شرق آسیا از سوی دیگر به مستعمره کشورهای غربی تبدیل شدند. جهان اسلام به یک باره تحت سلطه غرب در آمد و این پدیده مسلمانان را در بهت و حیرت فروبرد. از جمله نکاتی که توجه مسلمانان را جلب کرد پیشرفت تکنولوژیک در غرب و دست یافتن به فناوریهای جدید بود. مواجهه با مدرنیته واکنشهای متفاوتی را میان مسلمانان برانگیخت، ولی با وجود این اختلاف نظرها همگی بر این باور بودند که باید راهی برای شکوفایی یافت. برخی بر تغییر نظام آموزشی، برخی بر تغییر نگرش فقهی، برخی بر تفسیرهای جدید از قرآن، و برخی بر احیای جریان معتزله تاکید کردند. مسلمانان متجدد در این دوران با وجود تاکید بر علم، تاکیدشان بر علوم کاربردی بود و در صورتی که علم با باورهای دینی آنها در تعارض بود آن را نامطلوب میدانستند.
ترکیه و احیای اسلام؛ جنبش نور
سعید نورسی از جمله اندیشمندان تاثیرگذار در ترکیه بر این باور بود که برای دفاع از اسلام لازم است با اندیشههای مدرن و علم مدرن آشنا شویم. او در دوران عثمانی تلاش داشت جهان اسلام را با اندیشههای مدرن آشنا کند، اما وی پس از به قدرت رسیدن آتاتورک به یک باره متحول شد. با فلسفه مخالفت کرد و گرایشهای عرفانی پیدا کرد و به این باور رسید که باید اندیشه خود را تنها بر مبنای قرآن بنا کند.
او به نگاشتن کتابهایی که در آن به پرسشها و دغدغههای دینی پاسخ میداد پرداخت، کتابهایی به صورت مخفیانه چاپ و توزیع میشدند و به شدت پرطرفدار شدند. او در اواخر عمرش از محافظهکاران در عرصه سیاسی دفاع کرد. چند ماه پس از مرگش – او در سال ۱۹۶۰ فوت کرد – طی یک کودتای نظامی دولت محافظهکار از کار برکنار شد و سکولارها که از نوشتههای نورسی ناخشنود بودند برای جلوگیری از نفود اندیشههای او مقبرهاش را ویران کردند و او را در جایی نامعلوم دفن کردند. پس از مرگ نورسی جنبش نور شکل گرفت. این جنبش رفته رفته بعد سیاسی نیز پیدا کرد و تلاش عمده آن تاثیر بر فرهنگ ترکیه بود
نورسی پس از تحولی که پیدا کرد به علمورزی اعتقادی نداشت، بلکه بیشتر تلاش داشت نشان دهد که یافتههای علمی و نوآورهای تکنولوژیک قبلا توسط قرآن مطرح و پیش بینی شده است. به عنوان مثال، او میگوید وقتی حضرت موسی در قرآن با عصای خود دریا را میشکافد، این به تکنولوژی حفاری و آبیاری اشاره دارد، یا وقتی حضرت سلیمان در آسمان پرواز میکند به ساخت هواپیما اشاره شده و وقتی مسیح بیماران را شفا میدهد به پزشکی مدرن اشاره دارد.
از نظر نورسی قرآن معجزات پیامبران را به زبانی پیچیده مطرح کرده است تا مسلمانان کنجکاو شوند و راهی برای دست یابی به آنها پیدا کنند. از آنجایی که نورسی خود چندان با علم مدرن آشنایی نداشت و به علوم استناد چندانی نکرده بود پیروان او وظیفه اصلی خود را یافتن مدعاهای علم در قرآن تعریف کردند. این جنبش بعدها شاخههای زیادی پیدا کرد که یکی از معروفترین شاخههای این جنبش توسط فتح الله گولن رهبری میشود.
فرگشت
یکی از نظریههای علمی که اغلب مسلمانان به آن با نگرشی منفی مینگریستند، فرگشت است. حکومت عثمانی بحث درباره فرگشت به صورت علنی را غیرمجاز اعلام کرد و برخی از علما در عثمانی فکر کردن به فرگشت یا بحث کردن درباره آن را ارتداد اعلام کردند. بنابراین با سانسور و در نظر گرفتن مجازات برای مطرح کردن فرگشت، این نظریه در آن زمان صرفا بین عدهای محدود از نخبگان مطرح شد. با به قدرت رسیدن آتاتورک، فرگشت به کتابهای درسی مدارس راه پیدا کرد. دینداران در برنامه آموزشی سکولار آتاتورک، ایرادهای زیادی میدیدند و چند صفحه در مورد فرگشت در کتاب زیست شناسی از جمله مهمترین این ایرادها نبود و بنابراین مخالفت چندانی با فرگشت در کتابهای درسی بروز پیدا نکرد.
جنبش نور از ابتدای شکلگیری به مخالفت با داروین و فرگشت پرداخت. پس از دیکتاتوری نظامی در دهه ۱۹۸۰ در ترکیه هرچند ژنرالها یکی از دلایل کودتا را «اسلام افراطی» نامیدند ولی چون چپ گرایان را خطری جدیتر میدانستند تصمیم گرفتند بر اسلام به عنوان عاملی برای وحدت ملی تاکید کنند. بنابراین، تدریس درسهای دینی در مدارس اجباری شد. همچنین پس از تشکیل دولت، وزارت آموزش به دست مسلمانان محافظه کار افتاد و آنها به صورت رسمی خلقتگرایی را جایگزین فرگشت در برنامه آموزش کردند.
اعضای جنبش نور اغلب با ترجمه متنهای خلقت گرایانه یا طراحی هوشمند که توسط مسیحیان بنیادگرا نگاشته شد منابعی برای مقابله با فرگشت تهیه کردند. هارون یحیی در سال ۱۹۹۷ رهبری مخالفت با فرگشت را با اتکا به شبه علم بنیادگرایان مسیحی به عهده گرفت. او همچنین طرفداران ملیگرایی مدرن در ترکیه و همچنین پوشش غربی است. تلاش یحیی و همفکرانش ایجاد تصویری از مسلمانان است که به تکنولوژی مجهز هستند، با علم و تجدد رابطه خوبی دارند، و متمول هستند. مخالفت با فرگشت در ترکیه بیش از دیگر کشورهای اسلامی رایج است و با سرمایهگذاریهای عظیم تبلیغ میشود.
هر چند این بدان معنا نیست که این مخالفت به ترکیه محدود میشود. در حالی که هارون یحیی با استناد به نوشتههای بنیادگرایان مسیحی سعی دارد به لحاظ علمی فرگشت را زیر سوال ببرد، افرادی مانند سید حسین نصر با استناد به استدلالهای بنیادگرایان مسیحی سعی دارند فرگشت را زیر سوال ببرند. در عین حال برخی از اندیشمندان مسلمان با فرگشت مخالفتی ندارند. محمود محمد طه ـ اندیشمند سودانی ـ تلاش داشت فرگشت، مارکسیسم، و روانکاوی را با اسلام پیوند دهد. از نظر او فرگشت نه به صورت خطی بلکه به صورت حلزونی پیش می رود و در نهایت همه موجودات با خداوند به وحدت میرسند. او در سال ۱۹۸۵ به جرم ارتداد اعدام شد.
علوم انسانی، مسلمانان و پست مدرنیسم
جنبه دیگری از علم که مورد توجه مسلمانان است علوم انسانی است. علومی که به شناخت انسان و رفتارهای او میپردازد و سعی دارد نحوه مدیریت زندگی و سیستم سیاسی و اجتماعی انسانها را تبیین کند. در حالی که اغلب مسلمانان متجدد به دنبال یافتن راهی برای استوار کردن مدرنیته در جهان اسلام بودند برخی دیگر از مسلمانان از شکلگیری پست مدرنیسم آگاه شده و به این فکر افتادند که میتوانند از دین و ایمان به کمک پست مدرنیسم در برابر عقل گرایی مدرنیته دفاع کنند. پست مدرنها مدعی هستند که نه تنها معرفت علمی، عینی نیست و نمیتواند رهایی بخش باشد بلکه برعکس، خود علم یک گفتمان قدرت است.
در حالی که پست مدرنیسم در علوم طبیعی نتوانست جایگاه به خصوصی پیدا کند ولی در علوم انسانی توانست در دورهای محدود دپارتمانهای علوم انسانی را در غرب تسخیر کند. پست مدرنها از وجود ایدئولوژی در برخی از نظریه های علمی و روابط قدرت ـ که به درستی به آنها اشاره میکنند، هرچند تنها پست مدرن ها به این مسئله اشاره نکرده اند ـ نتیجه میگیرند که عینیت علمی یکی از اساطیر مدرنیته است.
نتیجهگیری بسیار عجولانهای که مختص نقیضه گویی پست مدرنهاست. بنابراین در نگرش پست مدرن تمایز بین علم و شبه علم وجود ندارد و علاوه بر این، آنها تاکید میکنند که دیگر فرهنگها نیز روشهایی برای فهم جهان دارند. اندیشمندان مسلمان تحت تاثیر پست مدرنیسم، علم را با استعمار و سلطه اقتصادی فرهنگی غرب بر کشورهای مسلمان یکی در نظر میگیرند و آن را محکوم میکنند. اخذ ایدههای پست مدرن توسط اندیشمندان مسلمان شباهت زیادی به اخذ استدلالهای خلقت گرایان مسیحی برای مقابله با فرگشت دارد.
پارادایم از جمله اصطلاحاتی که بین پست مدرن ها بسیار رایج است. اصطلاحی که از علاقه مسلمانان پست مدرن نیز در امان نمانده است. به عنوان مثال رجب شنتورک از جامعهشناسان مسلمانی است که از این اصطلاح در نظرات خود استفاده کرده است. از نظر او فقه و علوم انسانی غربی هر یک پارادایمی جدا هستند و این دو با هم قیاس ناپذیر هستند. [در کشور ما نیز اخیرا استفاده از پارادایم برای تبیین سنت، فقه و باور دینی رایج شده است؛ هرچند ظاهرا پیش از این در ترکیه تقریبا همه ترکیب های ممکن با استفاده از واژه «پارادایم» امتحان شده است.]
برخی نیز با به کارگیری نظرات سازهگرایانه در علوم انسانی سعی دارند نشان دهند که علوم غربی و اسلامی بر اساس نگرش هایی متفاوت بنا نهاده شده و نمی توانند با یکدیگر سازگاری یا ناسازگاری داشته باشند. البته نکته قابل توجه این است که مسلمانان پست مدرن نسبیگرایی در پست مدرنیسم – که مهمترین رکن این نگرش است – را نمیپذیرند و صرفا از آن به عنوان ابزاری برای مخالفت با روشنگری استفاده میکنند.
اسلامی کردن علوم
یکی از واکنشهای مسلمانان به علم تلاش برای اسلامی کردن علوم انسانی بوده است. یکی از اولین افرادی که چنین تلاشی را شروع کرد علی شریعتی بود. او بر این باور بود که میتوان از قرآن چهارچوبی نظری استخراج کرد و به کمک آن نظریات علوم اجتماعی را پروراند. او با توجه به آیههای قرآن عنوان میکند که مهاجرت یکی از موضوعهای مهم در قرآن است و بنابراین باید به مهاجرت به عنوان یکی از اصول مهم اجتماعی نگریست.
علاقه مندان به جامعه شناسی اسلامی با تمرکز بر مفهوم «امت» به بررسی زندگی جمعی میپردازند. ولی در عمل تنها کاربرد این گونه نظریهها، ترسیم جامعه ایده آل برای امت اسلامی بوده و گاهی نیز راههایی برای رسیدن به چنین ایده آلی مطرح میشود. تلاش جامعه شناسان مسلمان برای تاکید بر وجهه اخلاقی، شباهت زیادی به تلاش اندیشمندان مسیحی پیش از عصر روشنگری دارد، زمانی که پرسش در مورد جامعه معمولا از منظر اخلاقی و الهیاتی مطرح میشد.
تا به حال، جامعه شناسی اسلامی هیچ گونه پیوندی با زیست شناسی، روانشناسی تکاملی یا علوم شناختی برقرار نکرده است. علاوه بر این رویگردانی جوانان از دین تنها با ارجاع به انحراف از فطرت تبیین میشود، در صورتی که تبیینی ارائه نمیشود که مثلا چرا باورهای ماوراطبیعی به خصوصی در ادیان وجود دارد یا مفاهیم دینی چگونه فراگرفته میشوند. همچنین جامعه شناسی اسلامی از تبیین چرایی شکل گیری جریانهای اسلام گرا یا افزایش تمایل به غرب بین برخی از جوانان مسلمان ناتوان است، و در چنین مواردی هر تبیینی که صورت میگیرد با استناد به علوم اجتماعی غربی است.
شاخه دیگری که در اسلامی کردن علوم مورد توجه قرار گرفته است اقتصاد است. هدف اصلی این است که سیستم اقتصادی موجود را با اخلاق و فقه اسلامی همخوان کنند یا سیستم اقتصادی جیددی معرفی کنند که چنین دغدغههایی را در خود جای دهد. یکی از مسائلی که خیلی مورد توجه است، ربا است و به باور برخی از مسلمانان سیستمهای بانکداری فعلی بر اساس ربا بنا نهاده شده است. یکی از افرادی که در زمینه اقتصاد اسلامی آثاری را به نگارش درآورده است مسعود العالم چودری است. او با بیان اینکه توحید در تمامی قوانین واقعیت اجتماعی و طبیعی خود را نمایان میسازد نگرشی توحیدی از علوم اجتماعی ارائه میکند، نظرات او با جنبش اسلامی کردن اقتصاد که در مالزی به اجرا در آمد شباهت بسیار زیادی دارد. او مدعی است که اقتصاد اسلامی او توان بازگرداندن اخلاق اجتماعی به جامعه اسلامی را دارد. هرچند او برنامه ای بزرگ و جاه طلبانه برای تغییر کل علوم نیز ارائه میکند. چودری با آشنایی محدود و سطحی از فیزیک مدرن، با ترکیب فیزیک کوانتوم و عرفان مدعی است راههایی برای بهبود فیزیک و علم به طور کلی ارائه میکند. [برخی از سخنان حیرت آور چودری در کتاب ادیس مطرح شده که با مراجعه به آثار خود چوردی میتوان مواردی مشابه را زیاد یافت؛ نکته تاسف آور این است که چودری به واسطه نوشتن چنین مطالبی در سال ۱۳۹۲ از دومین کنگره بین المللی علوم انسانی در ایران جایزه دریافت کرد.]
نقد و بررسی
در این کتاب، ادیس سعی کرده به بررسی علم در جهان اسلام، از تمدن اسلامی تا زمان معاصر بپردازد. پرداختن به چنین موضوع گستردهای باعث شده مسائل بسیار زیادی مورد بیتوجهی قرار گیرد. در حالی که عنوان کتاب «توهم هارمونی: دین و علم در اسلام» است، در دوران معاصر عمده تمرکز نویسنده بر کشور ترکیه است هرچند به اندیشمندان ایرانی، مصری، سودانی و پاکستانی و اندیشمندان دیگر کشورها نیز ارجاعاتی میدهد.
در بررسی رابطه اسلام و علم در ترکیه به خوبی بستر تاریخی و فرآیندهای سیاسی و اقتصادی مورد بررسی قرار میگیرند در حالی که در مورد اندیشمندان دیگر کشورها این بستر تاریخی را نداریم. علاوه بر این، علی رغم اینکه نویسنده در ابتدای کتاب به تعریف مذاهب و فرقههای اسلامی پرداخته و تفاوتهای آنها را مطرح کرده است، تمرکز نویسنده بیشتر بر اندیشمندان اهل تسنن و کشور ترکیه به طور خاص است. از این رو تعارض بین اسلام و علم عمدتا محدود به اهل تسنن می شود، هرچند در کتاب اشاره میکند که به عنوان مثال در ایران رابطه علم و فلسفه و دین بین اندیشمندان از وضعیتی مناسبتری در مقایسه با دیگر کشورهای اسلامی برخوردار است.
با وجود اینکه ادیس، تصویری نسبتا منصفانه از دوران طلایی تمدن اسلامی ارائه میدهد، ولی به یکی از مهمترین تاثیرهای این تمدن در فرآیند علمورزی اشاره نمیکند. او به خوبی اشاره میکند که محدود کردن علوم عقلی و درگیری علما با فلسفه این امکان را به علم و دانشمندان داد تا موقعیت خوبی برای علمورزی پیدا کنند. از جمله دست آوردهای دوران طلایی تمدن اسلامی تاکید بر تجربه و آزمون های تجربی بود؛ برخلاف یونان باستان که تمرکز اصلیش بر عقل بود. علم مدرن نیز با ترکیب این دو عنصر، عنصر یونانی و اسلامی در اروپا شکل گرفت.
نویسنده در این کتاب تلاش دارد به نوعی، تز تعارض بین دین و اسلام را مطرح کند. هرچند از بین علوم طبیعی نویسنده تنها روی فرگشت تمرکز کرده و هیچ اشاره ای به فیزیک یا شیمی نمی کند. در حالی که به ندرت مخالفتی از سوی پیروان ادیان ابراهیمی با نظریههای فیزیکی صورت میگیرد. (بین علمگرایان، فیزیک به ملکه علوم مشهور است، و در نهایت همه علوم میبایست به فیزیک فروکاسته شوند.) فرگشت به خصوص پس از شکلگیری بنیادگرایی مسیحی در آمریکا و جدال برای تنظیم برنامه درسی مدارس، به میدان نبردی فراگیر بین بنیادگرایان و طرفداران فرگشت تبدیل شده است. نزاعی که در سطح رسانههای عمومی نیز پیگیری میشود و مناظرههای زیادی را به خود اختصاص داده است. مخالفت بنیادگرایان مسیحی در کشور آمریکا با فرگشت بسیار مشهور است در حالی که در کشورهای اسلامی واکنش به فرگشت متفاوت بوده است.
به عنوان مثال در ایران دکتر یدالله سحابی، آیت الله مشکینی و آیت الله مطهری فرگشت را در تعارض با اسلام ندانستهاند، هرچند از آنجایی که تمرکز ادیس بر تز تعارض است، او توجه چندانی به اندیشمندانی که با فرگشت مخالفتی ندارند نمی کند و تمرکز اصلی او بر اندیشمدانی است که با فرگشت مخالف هستند. در بررسی تعارض بین اسلام و فرگشت، ادیس روی ترکیه تمرکز کرده، کشوری که در آن ـ به گفته خود ادیس ـ مخالفت با فرگشت به صورت سیستماتیک و با سرمایه گذاریهای هنگفت صورت میگیرد. اینکه فرگشت با اسلام در تعارض است یا نیست پرسشی بسیار مهم و قابل طرح است؛ عده ای از مسلمانان آن را در تعارض با اسلام یافته و عده ای آن را در تعارض با اسلام نمی بینند. ولی از آنجایی که نویسنده به طور دقیق به این مسئله نمی پردازد و تاکید اصلی او بر مخالفت های صورت گرفته است، تصویری نسبتا یک طرفه ارائه کرده که برای توجیه تز تعارض او مناسب است.
در بررسی گرایش اندیشمندان مسلمان به پست مدرنیسم، ادیس بر این باور است که پذیرش ضدواقع گرایی در الهیات پست مدرن توسط مسلمانها ـ به عنوان مثال الهیات دان کیوپت ـ می توان امیدوار بود که تعارض بین علم و دین در جهان اسلام از بین برود. این در حالی است که اندیشمندان ملسمان پست مدرن به دنبال حل تعارضهایی که به گمان آنها بین علم و دین وجود دارد نیستند، بلکه به دنبال پاک کردن صورت مسئله هستند. نتیجه به کارگیری مفاهیمی مانند نسبیگرایی، وجود نداشتن عینیت، گفتمان و پارادایم از بین بردن اختلاف علم و دین است نه حل کردن آن؛ البته به قیمت این ادعا که دین و علم قیاس ناپذیر هستند و اعتباری یکسان دارند. اگر چنین رویکردی پذیرفته شود، وحی و علم با هم تعارضی نخواهند داشت ولی عینیت و حقانیت علم و وحی هر دو با هم زیر سوال خواهد رفت و هر دو صرفا به یک روایت، گفتمان یا پارادایم تبدیل خواهند شد.
همچنین در صورت پذیرفتن قیاس ناپذیری علم و دین هیچ راهی برای اینکه علم را با وحی مرتبط یا منطبق کنیم هم وجود نخواهد داشت؛ نکتهای که دغدغه مشترک بسیاری از اندیشمندان مسلمانان پست مدرن و غیرپست مدرن است. نسبیگرایی و نفی معرفت عینی که از ارکان اساسی پست مدرنیسم است نه تنها آن را در تعارض با مدرنیته قرار میدهد که دین به عنوان پدیدهای آسمانی و امکان وحی ـ به عنوان معرفت ماوراطبیعی ـ را به طور کلی منتفی میکند.
در پست مدرنیسم و نسبیگرایی حاصل از آن وجود هرگونه جهان استعلایی نفی میشود و تنها با یک جهان روبرود هستیم، بنابراین معیاری فراتر از این جهان نداریم. از این رو در اخلاق، علم و دین و هر پدیده دیگری تنها معیار قضاوت ما همین جهانی است که در آن زندگی می کنیم و مفاهیمی مانند عینیت و استعلا بیمعنا هستند. هرچند انسجام فکری برای مسلمانان پست مدرن در اولویت قرار ندارد. یکی از انتقادهایی که به مسلمانان متجدد وارد میشود تقلید از اندیشمندان غربی است. اندیشمندان پست مدرن نیز غربی هستند و تقلید از آنها نیز خودباختگی و غربزدگی محسوب می شود.
بخش زیادی از تلاشهای معاصر برای برقراری پیوند بین دین و علم یا به وجود آوردن علم دینی را نمیتوان علم ورزی نامید، بلکه در واقع مهندسی اندیشه است. اغلب تلاش میشود نظریههای علمی یا رویکردهای فلسفی تهذیب شوند تا دغدغههای اندیشمندان مسلمان را پاسخگو باشند. این گروه همانند دوران طلایی تمدن اسلامی، به جای نظریه پردازی، در حال جمع آوری فکتهایی هستند که از نظر آنها صحیح است. این گردآوری گاهی با اتکا به نگرش پست مدرن و گاهی با کمک نگرشهای مدرن انجام میشود.
نویسنده: زهیر باقری نوع پرست
منبع: طلیعه
نظر شما