خبرگزاری شبستان: سید محسن خرمشاهی از جمله مبارزان انقلابی شهر کرمانشاه است که فعالیت سیاسی خود را تا زمان پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ادامه داد. وی که در دوران انقلاب طلبه ای جوان از یک خانواده مذهبی بود فعالیت گسترده ای در انتشار اعلامیه های حضرت امام(ره) و تبلیغات ضد رژیم داشت و چندین بار توسط ساواک در پایتخت و شهر کرمانشاه دستگیر و زندانی شد.
گفتگوی شبستان با این شخصیت را که به مناسبت سی و هفتمین بهار پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به عمل آمده است می خوانید:
چطور شد در صف اول انقلاب قرار گرفتید؟
عامل اصلی پیوستن من به این نهضت شخصت خود امام خمینی(ره) و تفکر ایشان بود که موجب شد در مسیر این تفکر و هدایت قرار بگیرم. از سال 1346 رسماً با فعالیت های تبلیغی در خصوص تفکر و اندیشه های حضرت امام(ره) مبارزات خود را علیه رژیم پهلوی آغاز کردم.
پیش تر از آن در سال 1345 در جریان مبارزات انقلابی در تهران دستگیر و در بازداشت موقت بودم ولی پس از آزادی از زندان قصر فعالیت خود را از سر گرفتم.چندین بار دیگر نیز توسط ساواک دستگیر شدم و در سال 57 نیز در کرمانشاه چندین ماه در بازداشت ساواک و در زندان دیزل آباد بودم.
در آن سال ها بیست و چند ساله بودم و باتوجه به رشته تحصیلی و بعد خانوادگی که در قالب و فضای روحانیت بود لذا من نیز به عنوان طلبه ای ناچیز در مسیر روحانیت و اشاعه فرهنگ اسلامی فعالیت داشته و در طول سال های مبارزاتی هر گز به هیچ گروه و دسته ای وابسته نشدم و تمام فعالیتی که داشتم چه در نشر رساله حضرت امام(ره) و بعدها اعلامیه های ایشان؛ در مسیر روحانیت بوده است.
روحانیون در رأس مبارزات انقلابی در کرمانشاه چه کسانی بودند؟
مسیر و تفکر انقلابی و اسلامی همان فقه سنتی و پیشرو بود. قبل از سال های انقلاب یعنی از سال 42 در رأس روحانیت مبارز کرمانشاه مرحوم آیت الله جلیلی بودند که خود پای منبر ایشان بودم که ایشان فرمودند اسلحه ما زبان ماست و اگر می خواهید ما را خلع سلاح کنید زبان ما را ببرید
در سال های بعد مرکز ثقل روحانیت در مسجد حاج شهبازخان مرحوم آیت الله حاج آخوند، مرحوم شهید حاج بهاء الدین محمدی عراقی و مرحوم زرندی بودند.
بیشترین تأثیر مردم از حضرت امام(ره) و نمود آن در جامعه چه بود؟
پیروزی انقلاب اسلامی یک رفعت،دوستی و صمیمیتی در جامعه به وجود آورد که شاید در دنیا نه تنها کم نظیر بلکه بی نظیر باشد. وقتی به یاد آن صمیمت، گذشت و مهربانی که از نفوذ رهبر کبیر انقلاب و انفاس قدسیه ایشان در جامعه به وجود آمده بود، میافتم احساس تأسف می کنم که چرا امروز آن همدلی و مهربانی کمرنگ شده است.
مسیر راهپیمایی ها بیشتر در کدام قسمت از شهر بود؟
راهپیمایی های اعتراض آمیز مردم کرمانشاه عموماً از مسجد آیت الله بروجردی شروع می شد و به میدان آزادی یا باغ فردوس منتهی می شد. در ابتدا آرامش بود اما با دخالت ارتش و درگیر شدن آنان با مردم، تعداد زیادی از جوانان مخلص مجروح یا شهید می شدند.
یکی از حوادثی که تلفات و مجروح زیادی به همراه داشت مربوط به راهپیمایی در سه راه نواب(بازار) بود که با ورود تانک ارتش به میان جمعیت، تعداد زیادی از راهپیمایان مجروح و شهید شدند.
در جریان آن حادثه تلخ، شایعه بسیار قوی شد که اینجانب هم در جمع شهدای آن راهپیمایی بوده ام در حالیکه مرحوم آیت الله کاظمی و بنده با کمک دوستانم از آن مهلکه جان سالم به در بردیم.
عمده حرکت انقلابی و مبارزاتی شما در چه زمینه ای بود؟
در آن دوران اولین شعار نویسی ها در شهر را انجام میدادم و اعلامیه های حضرت امام(ره) جهت تکثیر و توزیع از قم به دست من می رسید. بعدها مرحوم آیت الله نجومی دستگاه تکثیر در منزل خود دایر و اعلامیه را تکثیر می کرد.
در روزهای پایانی عمر رژیم طاغوت و در اوج مبارزات از برگزاری راهپیمایی در روز جمعه 4 آبان 1357 مطلع شدیم که مصادف با روز تولد شاه بود. به اتفاق دوستان خود را به این راهپیمایی عظیم رساندیم.
فرصت را برای یک حرکت تبلیغی اثرگذار بسیار مناسب دیدم در میدان انقلاب(شهرداری سابق) از مرحوم آیت الله جلیلی درخواست کردم اولین نماز جماعت را به عنوان اعتراض اقامه کنند که ایشان نپذیرفتند و در نهایت در میدان آیت الله کاشانی(مصدق) در بلندگو اعلام کردم دو رکعت نماز میت به عنوان اعتراض به حکومت پهلوی به جا می آوریم و نیاز به وضو و غسل ندارد.
امامت را برعهده گرفته و نماز را اقامه کردیم جمعیت از میدان کاشانی تا شهرداری سابق پرشده بود شاید قریب به 30 هزار نفر و من اولین نماز جماعت اعتراض را به جا آوردم.
پس از پیروزی انقلاب هم با دستور آیت الله حاج شیخ محمد یزدی، کمیته انقلاب استان را با هیئت امنایی متشکل از مرحومان آیت الله اشرفی اصفهانی، آیت الله شیخ محمد رضا کاظمی، آیت الله سید جواد خرمشاهی، آیت الله زرندی و آیت الله شهید شیخ بهاء الدین عراقی دایر کردم.
تمام ادارات و ستادهای نظامی تعطیل بودند، با تعدادی افراد غیر متخصص کار خود را شبانه روزی آغاز کردیم و با کمک روحانیت توانستیم تمام پادگان های نظامی را اداره کرده و امنیت و آرامش را بر شهر حاکم کنیم.
از دوران بازداشت و حضور در زندان ساواک بگویید؟
در بازداشتگاه از سوی ساواک شکنجه جسمی نشدم اما در سال 57 زمانی که در بازداشت ساواک کرمانشاه و در سلول انفرادی بودم، قصد داشتند که بی سر و صدا مرا بکشند.
شبانه رادیاتور را باز کردند مطلقاً هوا درون سلول نبود. احساس خفگی می کردم ناچاراً سرم را روی زمین گذاشتم تا بلکه هوایی از روزنه اندک زیر در تنفس کنم.
در دوران بازداشت در این انفرادی عذاب روحی بسیاری کشیدم که فشار متحمل از آن با تمامی دوران زندانم قابل قیاس نیست.
پرستو خداداد
نظر شما