خبرگزاری شبستان – سرویس قرآن و معارف: پرسش این است که اگر چشم چرانی یکی از جدی ترین موانع حضور قلب در نماز است، چگونه می توان آن را درمان کرد؟ نکته اول این است که شخص تمرین کند و در همه حال کنترل چشم خود را از دست ندهد. اگر در بیرون از نماز چشم آزاد باشد، محال است هنگام نماز متمرکز به خدا شود، اگر در بیرون نماز چشم فرار بود، در هنگام نماز هم آزاد است؛ یعنی هر چه چشم ضبط کرده و ذخیره کرده، هنگام نماز مزاحم میشود. پس حفظ و کنترل حواس در نماز منوط به حفظ و کنترل چشم در بیرون از نماز است. چگونه ممکن است کسی که عادت به نگاه پراکنی کرده، بتواند هنگام عبادت به طرف محبوب واقعی پرواز میکند؟ قلبی که آشفته محبوب پنداری است، چگونه معشوق واقعی را میبیند؟
بین نماز بازدارنده از گناه و همراه با حضور قلب و زندگی انسان پیش و پس از نماز رابطه محکمی وجود دارد . مثلا کسی که به یک بیماری روانی و ذهنی مبتلاست، سایه این بیماری اخلاقی بر روی نماز او می افتد. در این بخش به رابطه میان "چشم چرانی" به عنوان یک بیماری اخلاقی و روانی و خواندن نماز با حضور قلب پرداخته می شود. بحث های این مطلب بر گرفته از کتاب "حضور قلب در نماز، علل و درمان حواس پرتی در نماز" تألیف علی اصغر عزیزی تهرانی است.
چشم چرانی، چریدن در مرتع های شیطان
چشم چرانی یکی از بیماریهایی است که معتاد به آن در گرفتاری بزرگی است. چشم چران کسی است که کنترل چشم خود را ندارد و به هر طرفی خیره میشود و چه بسا نگهداری چشم از اختیار او خارج شده و به صورت عادت درآمده است و ترک آن مشکل به نظر میآید. اما چشم چرانی قبل از این که برای دیگران مزاحمت و ناراحتی ایجاد کند، برای خود شخص مضر است و موجب آشفتگی، اضطراب، عدم اعتماد به نفس، بی حالی و رخوت نسبت به معنویات، مخصوصا نماز میگردد که روان کاوان دستور به درمان چنین بیماریی دادهاند. خداوند سبحان زن و مرد را از چشم چرانی نهی نموده است. آن جا که فرموده است: "قل للمومنین یغضوا من ابصارهم... و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن / به مردان بگو دیدگان خود را فرو خوابانند و... به زنان مومنه بگو دیدگان خویش را فرو خوابانند."
وقتی نیاز جنسی شکل عطش روحی می شود
از آن جایی که منشأ چشم چرانی، غریزه جنسی است، لذا کلام را در این باره معطوف میداریم. غریزه جنسی همانند بعضی غرائز دیگر، دارای دو بعد روحی و جسمی است. بعد جسمی، همان ارضای شهوت جنسی است، اما بعد روحی آن به فعالیت جنسی مربوط نمیشود، زیرا چه بسا انسان از لحاظ جنسی ارضا شده باشد و لیکن عطش روحیاش باقی باشد. کسی که چشم چرانی میکند، میخواهد ارضای عطش روحی یا جسمی کند، ولی غافل از آن است که وقتی عطش روحی شدت گرفت، شکل هوس به خود میگیرد و وقتی شکل هوس به خود گرفت هرزگی را به دنبال دارد که نتیجه آن، آشفتگی روحی، پراکندگی خیال، ناآرامی روان، تزلزل شخصیت، بی ارادگی و دیگر ثمرات منفی است. کسی که معتاد به چشم چرانی شد، فکر، خیال و قلبش مشغول دیده میشود و روحش آشفته و ذهنش مشوش میگردد و هنگام عبادت، قوه خیالش با این آشفتگی به پرواز در میآید و به شاخههایی پرواز میکند که با چشم خود مشاهده کرده است.
حکایت مؤذنی که ایمانش را باخت
امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید: "العین جاسوس القلب و برید العقل / چشم، جاسوس قلب و فرستاده عقل است." و در روایت دیگر دارد که: "القلب مصحف البصر / قلب صفحه چشم است" یعنی آنچه چشم دیده، قلب حفظ میکند، پر واضح است که هنگام عبادت قلب به طرف محفوظات خود میرود.
همچنین باید دانست که چه بسا یک نگاه، دین آدمی را از بین میبرد، چنانکه امام صادق علیه السلام میفرماید: "کم من نظره اورثت حسره طویلة / چه بسا یک نگاه کوچک، حسرت طولانی را به ارث میگذارد. "
در این باره حکایت شده که: مؤذنی سالیانی طولانی بالای مأذنه اذان میگفت، روزی نگاهش به یکی از خانههای اطراف افتاد، دختری را دید بسیار زیبا، دلربا. اذان را با رحمت بسیار تمام کرد و سپس به دنبال دختر روانه گردید. وقتی به در خانه او رسید، دق الباب کرد. صاحب خانه پرسید: کاری داری؟ گفت برای خواستگاری دختر شما آمدهام. صاحب خانه گفت: ما ارمنی هستیم و شما مسلمان. مؤذن برگشت و هر چه خواست خودداری کند نتوانست. دوباره به سوی خانه روان شد و مطلب خود را تکرار کرد. آخرالامر گفتند: اگر ارمنی شوی میپذیریم. گفت: نمیشود و برگشت، اما هر چه میخواهد خود را کنترل کند، چهره دختر مجسم میشود. بار دیگر به سوی خانه ارمنی حرکت کرد و حاضر شد دختر او را بگیرد و ارمنی شود. مقدمات ازدواج را فراهم ساختند. شب زفاف که شد، مؤذن به سوی خانه عروس حرکت کرد، در بین راه پایش به چیزی برخورد نمود و بر اثر زمین خوردن جان باخت، در حالی که دین خود را از دست داده بود. عشق را شهوت چو رهبر گشت، عشقی کافر است با مسلمانی نشاید عشق کافر داشتن. همان طور که ملاحظه شد، آثار چشم چرانی در چند لحظه به پایان نمیرسد، بلکه چشم چران ذهنش و قلبش آشفته بازار میشود و در عبادت مانع حضور قلب میگردد.
هرچه چشم ضبط کرده در نماز پخش می کند
اما پرسش این است که اگر چشم چرانی یکی از جدی ترین موانع حضور قلب در نماز است، چگونه می توان آن را درمان کرد؟ نکته اول این است که شخص تمرین کند و در همه حال کنترل چشم خود را از دست ندهد. اگر در بیرون از نماز چشم آزاد باشد، محال است هنگام نماز متمرکز به خدا شود، اگر در بیرون نماز چشم فرار بود، در هنگام نماز هم آزاد است؛ یعنی هر چه چشم ضبط کرده و ذخیره کرده، هنگام نماز مزاحم میشود. پس حفظ و کنترل حواس در نماز منوط به حفظ و کنترل چشم در بیرون از نماز است. چگونه ممکن است کسی که عادت به نگاه پراکنی کرده، بتواند هنگام عبادت به طرف محبوب واقعی پرواز میکند؟ قلبی که آشفته محبوب پنداری است، چگونه معشوق واقعی را میبیند؟ تو درون نماز و دل بیرون گشتها میکنی به جهانی / این چنین حالتی پریشان را شرم نآید نماز میخوانی؟!
چشم چران میداند که نماز را فقط برای رفع تکلیف میخواند نه برای لذت بردن، چرا که حضور قلب در نماز منافات دارد با این بیماری که به آن مبتلا است؛ او نماز میخواند اما منهای حضور قلب، چون از یک طرف نمیتواند و نمیخواهد چشم چرانی ترک کند و از طرفی دیگر راضی به ترک نماز هم نیست، لذا راهی را انتخاب میکند که نه نماز ترک شود و نه چشم چرانی، که چنین نمازی تکلیفی است.
بستر چشم چرانی را در وجودتان جمع کنید
نکته دوم این است که شخص، زمینه های چشم چرانی را در وجودش قطع کند. از عوامل مهم ترک چشم چرانی، قطع رابطه با دوستانی است که در این موضوع مؤثرند، چرا که آنها در حقیقت دوست نیستند، بلکه دشمنند: "در حقیقت دوستانت دشمنند / که ز حضرت، دور و مشغولت کنند." و تا زمانی که دوستی و همراهی با چنین دشمنان در لباس دوست، وجود دارد، این بیماری درمان نخواهد شد.
در ترک چشم چرانی مصمم باشیم
بعد از مراحل گذشته، با تمرین، ممارست، مراقبت و مجاهدت، به کنترل چشم بپردازیم و هر وقت نا محرمی را مشاهده کردیم، مواظب باشیم با قصد تلذذ به او خیره نشویم و اگر بر این امر مراقبت کنیم آرام آرام، محافظت بر چشم، امری آسان میشود.
نظر شما