به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، به مناسبت فرا رسیدن یوم الله ۲۲ بهمن و به منظور بررسی خاکریزهای مختلفی که دشمن برای مبارزه با انقلاب اسلامی تعبیه کرده است با حجت الاسلام رسول حسن زاده، نایب رییس موسسه علمی فرهنگی بهداشت معنوی پیرامون نحوه مبارزه یکی از جبهه های مقابل انقلاب اسلامی به گفت و گو نشسته ایم؛ گفت و گوی ما را با این استاد حوزه و دانشگاه و مولف کتاب " نگاهی متفاوت به افکار نیل دونالد" می خوانید:
جناب حسن زاده! به نظر می رسد با شروع انقلاب اسلامی، نظام سلطه گر غرب یکی از راهکارهایی که برای مبارزه و شکستن انقلاب و این خط مقاومت پیش بینی و اجرا کرد، راه اندازی عرفان ها و معنویت های کاذب بود؛ نظر شما در این باره چیست؟
انقلاب اسلامی حرکت عظیمی بود که به تاریخ میلادی در سال 1979 مطابق با سال 1357 شمسی به وقوع پیوست. وقتی به این نقطه تاریخی می نگریم و تحولاتی که در غرب همزمان با این رویکرد عظیم اتفاق افتاد، بازتاب انقلاب مشخص می شود و متوجه می شویم این حرکت یک حرکت ساده منطقه ای نبود که در کشوری مردم مخالف با حاکم آن باشند و دست به قیام بزنند، بلکه انقلاب اسلامی یک تفکر بزرگ جهانی بود که این تفکر جهانی برای حرکت های منطقه ای الهام بخش بود و نه تنها حاکمیت رژیم سابق را متزلزل و نابود کرد بلکه باعث تزلزل ساختارهای نظام سرمایه داری و سلطه گران نیز شد. به همین دلیل زنگ خطری برای حاکمان مستبد غربی و سلطه گران به صدا درآمد و آنها در پی راهکارهایی بودند تا به وسیله آنها چاره جویی کنند.
نخستین مسئله ای که از سوی جهان استکبار درباره انقلاب اسلامی مورد توجه قرار گرفت این بود که مزیت انقلاب چه عنصری می تواند باشد و آن چیزی که موجب شد انقلاب اسلامی در سال 1979 میلادی شکل بگیرد و شکست ناپذیر باشد و مقاومت و استمرار داشته باشد، چیست؟!.
آن ها به چه مساله و نتیجه ای در این خصوص دست یافتند؟
آن ها متوجه شدند این نقطه قوت موضوعی به نام قدرت معنویت و ایمان بود و به دلیل آنکه تفکری که در انقلاب اسلامی شکل گرفت، شبیه به تفکراتی همچون سوسیالیستی یا طبقه کارگر نبود و از روح ایمان و معنویت نشات می گرفت، ماندگار شد. این مسئله برای نظام های غربی به ویژه آنان که در منطقه خود شاهد بودند معنویت ها در حال رویش از شکاف مدرنیته هستند و گرایش های معنوی بسیار شده، قابل توجه بود به دلیل آنکه یکی از پیامدهای مدرنیته این بود که دین را از مردم گرفته و فرآینده سکولارازیون رخ داده بود و بحران هایی که در پی این مدرنیته به وجود آمد، چالش های گسترده ای به وجود آورد. بنابراین شاهد رویشی معنوی در دهه های 60 تا 70 و همزمان با سال هایی که انقلاب اسلامی در حال وقوع بود، در غرب بودیم.
این قدرت معنوی که توانست نظام شاهنشاهی را کنار زده و نظام حاکمیت دینی را عملی کرد، می توانست زنگ خطری برای غرب و نظام سرمایه داری و سلطه گر باشد چرا که آنها خود شاهد شکل گیری معنویت و بازگشت به دین در میان مردم بودند. به همین دلیل قدرت ایمان و قدرت حقیقی معنویت می توانست برای آنها ابزاری در جهت مقابله به مثل با انقلاب باشد. به عبارت دیگر آنها به این نکته پی بردند که اگر واقعا معنویت چنین قدرتی دارد که می تواند یک نظام را برهم زند، ما نیز می توانیم توجه خود را به معنویت معطوف و مبذول کنیم و در این راستا بدل سازی از آن انجام دهیم تا این حرکتی را که آغاز شده خنثی کنیم.
آنها می دانستند حرکت انقلاب منحصر به ایران نبوده و موج عظیمی است که می تواند پایه های قدرت آنها را نیز درهم شکند، به همین دلیل غرب از ایمان و معنویت حقیقی که می توانست ثمره آن یک زندگی مبتنی بر حیات طیبه و پویا باشد، بدل سازی انجام دادند تا از معنویت فرو کاسته و در حد نمادین آن را پایین آورند، بنابراین، این اقدام را در قالب اسطوره گرایی و رازورزی در قالب معنویت های فردی و دین های شخصی ترویج و به مخاطبان خود القاء کردند یک شخص می تواند برداشت رازگونه و تصویری از یک معنویت داشته باشد. بنابراین، در همین راستا ما شاهد درست کردن و پیچیدن نسخه های معنوی در قالب فرقه گرایی مبتنی بر رازورزی، معنویت های دروغین و اسطوره سازی شدیم.
در حقیقت انقلاب اسلامی قصد داشت مستضعفینی را که زیر پای نظام سرمایه داری و سلطه گران غرب در حال له شدن بودند را نجات داده و آنها را از یوغ قدرت های استکباری رها بخشند، بنابراین، با آغاز چنین قیامی، به طور یقین نظام سرمایه داری به کنار رانده می شد. لذا غرب نگران آن بود که نظام سرمایه داری آنها دچار تزلزل نشود، بنابراین آنها تلاش کردند تا معنویت را در خدمت نظام سلطه جوی خود قرار دهند. در این راستا وقایع به گونه ای رقم خورد که تصور می شد سرمایه داران افرادی هستند که توانسته اند به رویاهای خود تحقق بخشیده و به خواسته های خود برسند. در همین راستا از معنویت فرو کاسته شد و در حد تصورات خیالی و رویاپردازی تقلیل یافت.
پس باید بین معنویتی که انقلاب اسلامی مروج ان بوده و است و معنویت غربی تضاد و صف آرایی شکل گرفته باشد؟
بله، گرایش معنویت در انقلاب اسلامی که مبتنی بر سلطه ستیزی و استکبارستیزی بود در مقابل معنویت جدیدی که به راحتی نظام سرمایه داری را می توانست بپذیرد و مشکلی با این نظام نداشت، قرار گرفت. از قضا در معنویت نظام سرمایه داری ثروتمندان به عنوان شخصیت های برجسته معنوی معرفی شدند. متاسفانه در پی این دیدگاه ها که منطبق بر ارزش های لیبرالی بود و بهره ای از واقعیت زندگی نداشت و دور از متن زندگی در حد احساسات خلاصه می شد و در متن یک حاکمیت شرور اتفاق می افتاد، گرایشاتی به این معنویت ها پیدا شد.
در حقیقت غرب در پی ایجاد معنویتی بود که دیگران را در تقابل با نظام سلطه قرار ندهد بلکه آنها را سلطه پذیر و سر به زیر در مقابل خود کند، بنابراین پس از انقلاب اسلامی شاهد فرقه سازی در انواع مختلف و ترویج آن هستیم، پس از سال 1979 جریان های بزرگی به وجود آمد. در همین راستا گروه پژوهشی در سال 1984 به نام گروه تکامل عمومی از طریق اروین لازلو شکل می گیرد. آنها توجه داشتند حرکت انقلاب اسلامی زنگ خطری برای غرب است، به همین دلیل برای جایگزینی نظام معنوی وابسته به نظام سرمایه داری اقداماتی انجام دادند.
طبق این رویکرد راه مطلوب تغییر و تحول در جهان، شناسایی بی نظمی بود که از نظر آنها در دنیا در حال اتفاق بود. آنها بیان می کردند برای این بی نظمی (که از جمله این بی نظمی ها به زعم آن ها انقلاب اسلامی بود) برنامه ریزی هایی دارند. بنابراین، آن ها ایده ای مطرح کردند و برای رسیدن از این به اصطلاح بی نظمی(!) به تکامل، یکسری نشست هایی برگزار کردند که رقم آن به 25 نشست می رسید. نتیجه این نشست ها پس از گذشت 9 سال، یعنی در سال 1995، این بود که جنبش های جدیدی شکل گرفت که از جمله می توان به جنبش بازآفرینی نیل دونالد والش اشاره کرد. در این راستا آن ها آثاری برای رسیدن به اهداف خود به ۴۰ زبان منتشر کردند.
در حقیقت غربی ها حرکت انقلاب اسلامی را دقیقا رصد می کردند و سرمایه گذاری در این مسیر برای آن ها مهم بود. غرب می دانست راه مقابله با معنویت، معنویت است و می توان از طریق عرفان های کاذب وارد میدان شد. آن ها درک کرده بودند که معنویت برای مردم ایران اهمیت خاص و حیاتی و ویژه دارد به همین دلیل در نظام جمهوری اسلامی ایران و اوایل انقلاب، نظام های کمونیستی و مارکسیستی به راحتی از صحنه خارج شدند زیرا نمی توانستند در برابر معنویت دوام بیاورند.
اما آن چه که به عنوان زنگ خطری برای انقلاب اسلامی می توان مورد توجه قرار داد، معنویت های کاذب است که راهبردهای مقابله با آن باید واکاوی شود. با کمی تامل در سخنانِ افرادی که خود را رهبران معنوی و سردمداران تغییر و تحول و نقش آفرینی در جامعه معرفی می کنند، درمی یابیم آن ها نقطه آغازین معنویت خود را سال 57 یعنی سال پیروزی انقلاب اسلامی بیان می کنند. از جمله محمدعلی طاهری، موسس عرفان حلقه بیان می کند در سال 57 به من آگاهی (معنوی) رسید!
در واقع این پیوند دادن تاریخی و ارتباط برقرار کردن با شعور کیهانی از سال 57 و شروع این حرکت از سال پیروزی انقلاب اسلامی، به نوعی جبهه گیری در مقابل انقلاب عظیم اسلامی است که گاه در این راستا شاهد تجمع ها و شلوغ کاری هایی از جانب طرفداران و افراد این عرفان نیز هستیم.
این معنویت انقلاب اسلامی چه ویژگی هایی دارد که غرب قصد دارد آن را تغییر داده و سرنگون سازد؟
این معنویت بر عقلانیت، پویایی و واقعیت زندگی بنا شده و مبتنی بر همبستگی اجتماعی، توحید و پذیرش خدای یکتا است. اما در مقابل معنویت کاذب برای آن که نظام و انقلاب اسلامی را سست کند، خرافه گرایی را ترویج و انسان را از واقعیت زندگی دور می کند و او را در اوهامات خود غرق کرده تا به راحتی سرسپرده اشخاصی شود که به هر سو قصد دارند، او را بکشانند. از سوی دیگر فردی که سرسپرده معنویت کاذب می شود، به تدریج از مردم دور شده تا حدی که مقابل نظام قرار می گیرد.
بنابراین، نباید فراموش کنیم یکی از مهم ترین راه های صیانت از انقلابی که با خون شهیدان به دست آمده، مقابله با معنویت های کاذبی است که قصد براندازی این نظام را دارند.
نظر شما