خبرگزاری شبستان - گروه قرآن و معارف: آیا این همه تصریح قرآن و سنت – بر شعور زمین - را می توان حمل بر خلاف ظاهر و مجاز و تمثیل کرد؟ آیا دلیلی عقلی یا نقلی وجود دارد که بر مثال بودن این امور، دلالت کند و در تفسیر آن ها ما را بدین توجیه وا دارد که: گویا زمین و آسمان سجده و تسبیح می کنند و گویی با طوع و رغبت به سوی خدای سبحان می روند و گویا زمین به ساکنان خود خطاب می کند و با آنان سخن می گوید! این گونه توجیه و تأویل، به کار کسی می ماند که با اندام کوتاهش جامه انسان مستوی و معتدلی را پوشیده و چون دامن آن را فراتر از قامت کوتاه خود می بیند، دست به قیچی می برد؛ حال آنکه باید به رشد خویش بپردازد و خود به اندازه لباس شود یا لباسی در حد خود بپوشد. بر این اساس نیز کسانی که معنای عمیق آیات و روایات را درنمی یابند و به تفسیر و توجیه می پردازند، گویی قیچی به دست گرفته، دامنه بلند معارف را در حد فهم خود کوتاه می کنند وآن را پایین می آورند. باید آنان را نصیحت کرد که بکوشید بالا بیایید و مشکل خویش را حل کنید؛ نه اینکه به تنزل معرفت قرآنی اهتمام ورزید: خویش را تأویل کن نی اخبار را / مغز را بدگوی نی گلزار را.
آیت الله جوادی آملی، مفسر بزرگ قرآن و اندیشمند دینی در کتاب "حیات حقیقی انسان در قرآن" و در فصل "مرزهای حقیقت و اعتبار در حیات انسان" به تبیین و تمییز دو گونه حیات و ممات برای انسان و زمین می پردازد. آنچه در ادامه می آید پاره ای از این مبحث است که می خوانید.
در قرآن کریم به اسلام و انقیاد همه هستی در برابر رب العالمین، تصریح شده است: "و له أسلم من فی السموات و الأرض طوعا و کرها / هر كه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است." و در بخش چهارم، سخن از اطاعت آگاهانه و نیز مشتاقانه زمین و آسمان و دیگر پدیده های هستی، نسبت به خدای سبحان است: "فقال لها و للارض ائتیا طوعا أو کرها قالتا أتینا طائعین / پس به آن و به زمين فرمود خواه يا ناخواه بياييد آن دو گفتند فرمان پذير آمديم."
در پنجمین بخش از آیات قرآن کریم نیز به سجود نظام آفرینش در پیشگاه خدای سبحان اشاره شده است؛ مانند: "و لله یسجد ما فی السموت و ما فی الأرض من دابة و الملئکة و هم لایستکبرون/ و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين از جنبندگان و فرشتگان است براى خدا سجده مى كنند و تكبر نمى ورزند. همه این موارد، به وضوح، دلالت بر شعور و ادراک پدیده های هستی دارد و زمین نیز یکی از این پدیده هاست.
در میان روایات نیز شواهد فراوانی همچون شهادت زمین، شکایت زمین، شفاعت زمین و موعظه و نصیحت زمین، وجود دارد که بر ادراک و اندیشه زمین تأکید می کند؛ مثلا از امام صادق(ع) نقل شده است: "إن للقبر کلاما فی کل یوم یقول: أنا بیت الغربة، أنا بیت الوحشة، أنا بیت الدود، أنا القبر، أنا روضة من ریاض الجنة أو حفرة من حفر النار/ قبر، همه روزه هشدار می دهد و می گوید: من خانه غربت، آشیانه وحشت، لانه جانوران و گزندگان، قطعه ای از بهشت رضوان یا حفره ای از جهنم سوزانم." و چون سراسر زمین صلاحیت قبرستان شدن بلکه معرضیت و تحقق فعلی آن را به همراه دارد، می توان مطلب پیش گفته را به تمام زمین اسناد داد.
دلایل عقلی و نقلی بر مثال قرآنی
آیا این همه تصریح قرآن و سنت را می توان حمل بر خلاف ظاهر و مجاز و تمثیل کرد؟ آیا دلیلی عقلی یا نقلی وجود دارد که بر مثال بودن این امور، دلالت کند و در تفسیر آن ها ما را بدین توجیه وا دارد که: گویا زمین و آسمان سجده و تسبیح می کنند و گویی با طوع و رغبت به سوی خدای سبحان می روند و گویا زمین به ساکنان خود خطاب می کند و با آنان سخن می گوید! این گونه توجیه و تأویل، به کار کسی می ماند که با اندام کوتاهش جامه انسان مستوی و معتدلی را پوشیده و چون دامن آن را فراتر از قامت کوتاه خود می بیند، دست به قیچی می برد؛ حال آنکه باید به رشد خویش بپردازد و خود به اندازه لباس شود یا لباسی در حد خود بپوشد. بر این اساس نیز کسانی که معنای عمیق آیات و روایات را درنمی یابند و به تفسیر و توجیه می پردازند، گویی قیچی به دست گرفته، دامنه بلند معارف را در حد فهم خود کوتاه می کنند وآن را پایین می آورند. باید آنان را نصیحت کرد که بکوشید بالا بیایید و مشکل خویش را حل کنید؛ نه اینکه به تنزل معرفت قرآنی اهتمام ورزید:
خویش را تأویل کن نی اخبار را / مغز را بدگوی نی گلزار را.
بهار حقیقی زمین در ظهور آخرین معصوم (ع) است
چگونه است که عارف بزرگواری چون شیخ بهایی در آستانه رحلت و هنگام عبور از قبرستان این هشدار را می شنود: «به فکر خود باش»! آیا اگر چیزی را نشنیدیم، آن چیز شنیدنی نیست یا شنوایی ما با مشکل روبروست؟! پس روشن شد که زمین، دارای شعور و ادراک و اندیشه است؛ از این رو، مانند انسان حیات و مرگ حقیقی و معنوی دارد و با توجه به آیاتی چون: "اعلموا أن الله یحی الأرض بعد موتها" که از زنده ساختن زمین پس از مرگ آن سخن دارد، می توان مرگ زمین را دوران ستم زدگی و جهل و کفر و نفاق بشر در سطح بین المللی دانست و هنگامه پربرکت ظهور و قیام نورانی آخرین امام معصوم را حیات معنوی و بهار حقیقی زمین نامید که با آمدنش همه ستم ها و ظلمت ها از صفحه روزگار برچیده می شود و نفس مسیحایی او جهان خفته در کفر و شرک را بیدار و زمین لبریز از بیداد را از عدل و داد، سرشار می سازد.
تعبیر امیر مؤمنان (ع) از بهار زمین بعد از زمستان طولانی
امیر مؤمنان (ع) نیز در تعریف او به یازدهمین فرزند خویش، این حقیقت را چنین بیان می فرمایند: «هو المهدی الذی یملاء الأرض عدلا و قسطا بعد ما ملئت جورا و ظلما» و این همان بهار دل انگیزی است که هستی به دنبال یک زمستان طولانی، هماره به انتظارش نشسته است و اگر تاریخ تاریک بشر به مدار روشنایی باز گردد و این شب هجران به سرآید، همه پرچم ها و نشان های کفر که نماد مرگ معنوی زمین است، به زیر کشیده می شود و آیات نشاط و زندگی و جوانی چهره می نماید و چه پرشکوه است آن زمان که برق دولت خدایی و فجر صادق خلیفةاللهی، وحشت و ظلمت هجران را از حریم سرمستان باده حضور به هزیمت فرستد و تلخی پیرانه سر عاشقان را به شیرینی جوانی و از سرگیری زندگی، بدل سازد: "اگر آن طایر قدسی زدرم باز آید / عمر بگذشته به پیرانه سرم باز آید / دارم امید بر این اشک چو باران که دگر / برق دولت که برفت از نظرم باز آید /
آنکه تاج سر من خاک کف پایش بود / از خدا می طلبم تا به سرم باز آید."
چرا قرآن به برخی زمان ها و مکان ها سوگند می خورد؟
زمان ها و مکان های فراوانی را می توان یاد کرد که بر اساس فرهنگ قرآن کریم به مرگ و زندگی، متصف می شود؛ مثلا عصر نزول وحی و زمان بعثت رسول گرامی (ص) زمان زنده و روشن است و عصر جاهلیت و زمان غارتگری و به گور سپاری دختران، زمان تاریک. همچنین سرزمین وحی که مهبط قرآن کریم قرار گرفت، زنده است و همان منطقه که سابقا مرکز بت پرستی بود، مکان تاریک و زمین مرده به شمار می رفت؛ ازاین روست که قرآن کریم برخی از عصرها و زمان ها را حرمت می نهد و به آن سوگند یاد می کند: والعصر إن الانسن لفی خسر/ سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل] كه واقعا انسان دستخوش زيان است." و همچنین بعضی از زمین ها و سرزمین ها را محترم می شمارد و به آنها قسم یاد می کند: " لا أقسم بهذا البلد و أنت حل بهذا البلد / سوگند به اين شهر و حال آنكه تو در اين شهر جاى دارى." البته ظهور این گونه برکات و عنایات، مرهون رشد علمی و عملی جامعه است و امت اسلامی در پرتو ایمان و عمل صالح به این فیوضات الهی بار می یابد؛ لیکن اتصاف زمان و زمین به مواهبی چنین و نیز انتساب بسیاری از اوصاف محمود و ممدوح به اعصار و امصار، قابل توجیه و پذیرش است
نظر شما