چرا اولیا برخی رنج ها را گنج می دانند

خبرگزاری شبستان:آیت‌الله مجتهدی می‌گفتند: وقتی بیان می‌شود: نابرده رنج گنج میسّر نمی شود، این رنج دیگر، اصلاً رنج نیست و وقتی انسان بخواهد به گنج برسد، خود این رنج، گنج است.

خبرگزاری شبستان - گروه قرآن و معارف: " البته بعضی از رنج‌ها دیگر رنج نیست و به قول بعضی از اولیاء، گنج است. خدا آیت‌الله مجتهدی(اعلي اللّه مقامه الشّريف) را رحمت کند که بعضی از اوقات، نکاتی را بیان می­کردند که کوتاه، ولی پر از محتوا بود. یکی از جملاتشان، این بود که می‌گفتند: وقتی بیان می‌شود: نابرده رنج گنج میسّر نمی­شود، این رنج دیگر، اصلاً رنج نیست و وقتی انسان بخواهد به گنج برسد، خود این رنج، گنج است. یعنی که شما چون داری می­روی برای رسیدن، دیگر خود این رنج، گنج است.  لذا انسان باید بداند که این رنجی که در راه خدا دارد می­کشد، دیگر رنج نیست و انسان را به قرب پرودگار عالم نزدیک می­کند، انسان را ساخته می­کند و در مقابل اعدی عدو، این نفس دون و در مقابل شیطان لعین و رجیم، قوی­ و غنی‌اش می­کند و دیگر این، رنج نیست، بلکه عین گنج است. پس  اتّفاقاً یکی از خصوصیّات نفس الهی، این است که باید سخت‌کوش باشد و اوّل همه، جهد و سخت­کوشی داشته باشد که اگر این‌طور شد، برنده است و می­تواند به یک مطالبی برسد و إلّا نمی‌شود." آنچه در ادامه می آید بخش دوم و پایانی چکیده ای از سیصد و سی و پنجمین جلسه درس اخلاق آیت الله روح الله قرهی است که در محل مهدیه القائم المنتظر حوزه علمیه امام مهدی حکیمیه برگزار شد.

راهی برای کنترل چشم در جوانان

فرمودند: اگر نزد پروردگار عالم، عبادتی بهتر از شکرگزاری در همه حالات بود، این را بدانید که بندگان مخلصش با آن، عبادتش می‌کردند. پس عبادتی بهتر از شکرگزاری و الحمدلله ربّ العالمین نیست که این حمد هم حمد عملی است؛ یعنی اینکه انسان اگر واقعاً راست الحمدلله می­گوید، اعضاء و جوارحش هم باید این را نشان بدهد. مثلاً دستش نشان بدهد که فقط برای خدا کار می­کند، چشم او نشان بدهد که فقط برای خدا کار می‌کند و ... . این چشم، شکرگزار است، شکرگزار نعمتی است که خدایا! من می‌بینم دارم عالم را می‌بینم، نمی‌افتم، راه می‌روم، شکر این چیست؟ شکر این، این است که من این را در راه خودش خرج کنم و در راه دیگری خرج نکنم. این، شکر نعمت است. امّا ما گرفتاریم و نمی‌توانیم (خودم و امثال خودم را می‌گویم) از اعضاء و جوارحمان در راه خودش استفاده کنیم. اگر توانستیم، برنده‌ایم.

یک مواقعی بعضی‌ها بیان می‌کنند ما می‌خواهیم چشممان بد کار نکند، امّا نمی‌شود. بالاخره با این جلوات دنیا و زنان و دخترانی که مع‌الأسف گاه نمی‌دانند و از روی جهل این‌گونه بیرون می‌آیند، منِ جوان باید چه کار کنم؟

یکی از راه های آن، این است: با یکی از عکس‌های اولیاء خدا مأنوس باشید و دائم آن را در ذهن خودتان، به خاطر بیاورید و با آن ولیّ خدا ارتباط برقرار کنید. مثلاً عکس آیت‌الله خوشوقت(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آیت‌الله بهجت(اعلي اللّه مقامه الشّريف) و دیگر بزرگان، مانند آیت‌الله حقّ‌شناس(اعلي اللّه مقامه الشّريف) یا هر کسی از اولیاء خدا که دلتان در گروی اوست و به تعبیر عامیانه بیشتر با او حال می‌کنید، داشته باشید و دائم به آن نگاه کنید. امروزه دیگر همه این تلفن همراه را دارند، روی صفحه اوّل تلفن خود قرار بدهید تا مدام نگاه کنید، با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید که این، حصن حصین بشود. حالا در قدیم این‌طور نبود که تلفن همراه باشد و ...، لذا یک عکسی از بزرگان را در بین کتابشان می‌گذاشتند و مدام با ایشان مأنوس بودند. این، خودش خیلی مهم است و خیلی اثر دارد.

 حتی اینکه می‌گویند: قرآن را کتابت کنید هم بسیار مؤثّر است. برای اینکه مدام می‌نویسید و تصویر آن در ذهنتان می‌ماند. لذا بعضی از بزرگان مقیّد بودند که در طی عمرشان، حداقل یک دور قرآن را بنویسند. برای همین دست‌خطشان را هم خوب می‌کردند؛ چون می‌گفتند: حیف است قرآن را با دست‌خط بد بنویسیم.

لذا کتابت قرآن می‌کردند و از این طریق، هم قرآن را حفظ می‌شدند، هم تصویرش مدام در ذهنشان می‌آمد و هم اصلاً با همین کتابت قرآن، با قرآن، انس می‌گرفتند. این‌ها، نکات خیلی مهمّی است.

لذا آن موقع‌ها که تصویر و عکسی نبود، همین کتابت قرآن برای آن‌ها تصویر می‌شد. این‌ها اثر دارد. عالم، عالم اثر و مؤثّر است. باید در این‌ها تأمّل کرد که این بندگان مخلص خدا، این‌گونه هستند.

بعد می‌فرمایند: آن کلمه‌ای که خدای متعال، درباره همه خلق خود، به کار می‌برد که همه خلق، این را بپذیرند، همین است که شاکر نعمت خدا باشند. اصلاً خود شکر یعنی من می‌دانم نعمت وجود دارد و بابت آن، شاکر هستم.

لذا می‌فرمایند: چون عبادتی بهتر از این شکرگزاری وجود ندارد و این عبادت، فقط مال خاصّان عالم است، پروردگار عالم فرمود: « وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُور» و از بندگان من، خیلی کم هستند که شکرگزار هستند. این یک نکته در این زمینه بود که البته روایات و مسائل و مطالب زیادی است که من دیگر خیلی نمی‌خواهم راجع به این موضوع بحث بکنم و تنها همین یک نمونه را بیان کردم تا ادامه بحث را داشته باشیم.

یاد نفس: سخت‌کوشی و تحمّل رنج

 لذا می‌خواستیم بدانیم چه کار کنیم که خطوراتمان، خطورات ربّانی و خطورات الهی باشد؟ گفتیم به ذکر است و انسان وقتی به ذکر و یادی مشغول بود، آن طرفی هم می‌شود.

ذکر زبان را بیان فرمودند که حمد و ثنای الهی است. حالا می‌فرمایند: «وَ ذِكْرُ النَّفْسِ الْجُهْدُ وَ الْعَنَاءُ»   ذکر نفس، از یک طرف سخت کوشی و از طرف دیگری، تحمّل رنج است.

اوّلاً نفس بما هو نفس، نکاتی را دارد که من باب نفس را در بین دانشجویان عزیز در کوی دانشگاه، باز کرده بودم و حدود دو سال، جمعه‌ها، در کوی دانشگاه، راجع به نفس و شقوق نفس، مطالبی را بیان می‌کردیم، امّا آن جلسات به دلایلی ادامه پیدا نکرد و مبحث ابتر ماند که حیف هم شد.  

علی ایّ حال همه وجود انسان‌ها از این نفس نشأت گرفته است. لذا می‌فرمایند: یا نفس، نفس امّاره است که انسان را گرفتار به دنیا و ما فیهای آن می‌کند، یا نفس، نفس مطمئنّه است (البته من دارم نهایت بحث را بگویم که این دو نفس اصلی است و إلّا نفوس دیگری هم بیان کردند) که وقتی نفس، نفس مطمئنّه شد، دیگر انسان، خدایی می‌شود و خدا خودش به او می‌گوید: «إرجعی الی ربّک راضیّة مرضیّة، فادخلی فی عبادی و ادخلی جنّتی».

نفس مطمئنه، آن نفسی است - که باز مختصر بیان می‌کنم، چون می‌خواهیم بحث راجع به این قضیه نفس مطمئنّه داشته باشیم - که می‌داند همه چیز از ناحیه خدا است و می‌داند در هیچ چیزی، شرّ نیست، إلّا از نفس امّاره. البته این مطالب بحث‌های مفصّلی دارد، اما خلّص آن، این‌گونه است.

لذا وقتی همه چیز را از ناحیه خدا دانست، به همان مقام رضا - که می­گویند بالاترین مقام، مقام رضاست - می‌رسد و برای همین تبیین می­فرمایند: «یا أیّتها النّفس المطمئنّة إرجعی الی ربّک راضیّة مرضیّة، فادخلی فی عبادی و ادخلی جنّتی». لذا یکی از خصوصیّاتش این می­شود که آرام است و طمأنینه دارد.

وقتی با اولیاء خدا و بزرگان برخورد می­کردی، چنان آرام و متین و با سکینه بودند که تصوّر می­کردی این‌ها هیچ مشکلی ندارند و آرام آرامند، امّا وقتی نزدیک می­شدی، می­دیدی چقدر مشکل دارند.

ما مثلاً می­گوییم: خیلی مشکل داریم، خانه نداریم، ماشین نداریم، بچّه نااهل داریم (خیلی عذر می­خواهم، ولی مجبورم با همین مسائل دنیوی مثال بزنم)، ولی آقا مشکلی ندارد و برای همین آرام است. امّا وقتی پای مشکل باشد، می­بینیم که نه اینها هم مشکل دارند و اتّفاقاً شاید مشکلشان هم بیشتر از ما باشد، ولی دلیل این طمأنینه و آرامششان، همان نفس مطمئنّه است.

وقتی انسان بداند دلیل آرامششان، همن نفس مطمئنّه است، دیگر خودش را به خدا می­سپارد و می­گوید: هر چه بادا باد، هر چه او بخواهد، پس نگرانی وجود ندارد و این آرامش و سکینه را از ناحیه خدا به دست می­آورد، این نفس مطمئنّه می­شود که مشکلات هست ولی برایش، هیچ است. آرامش دارد و می­داند این، شرّ نیست.

ولی اگر یک جایی شرّ بود، می­داند که این نفس دون من است که یک جایی دارد مرا فریب می­دهد و اجازه نداد من آن طمأنینه و آرامش را داشته باشم و إلّا مشکلات دنیا عندالاولیاء به عنوان شرّ محسوب نمی­شود. برای آن‌ها که نفس مطمئنّه دارند، مشکلات دنیا شرّ نیست. شرّ، آن چیزی است که او را از ارتباط با پروردگار عالم دور کند و او را از بندگی خودش منقطع کند و او از آن مقام انسانیّت خودش نزول بدهد، از آن مقام احسنی که بود، به حسن برود و مدام سقوط و سقوط، تا به سفلی برسد و بعد نعوذبالله اسفل‌السّافلین بشود.

پس شرّ، عند الاولیاء یعنی آن چیزی که مرا از خداوند متعال دور کند و اگر یک موقعی حتّی ثروت آن چنانی هم بود که من را از خداوند متعال دور کرد، شرّ است. برای همین عرض کردیم که آنجا فرمود: «يَا مُوسَى لَا تَنْسَنِي‏ عَلَى‏ كُلِ‏ حَالٍ‏ وَ لَا تَفْرَحْ بِكَثْرَةِ الْمَالِ فَإِنَّ نِسْيَانِي يُقْسِي الْقُلُوب وَ مَعَ كَثْرَةِ الْمَالِ كَثْرَةُ الذُّنُوب‏‏»، چرا؟ چون وقتی کثرت مال بیاید، اتّفاقاً انسان به شرارت می­افتد. گناه، شرّ است و همراه کثرت مال، کثرت گناه است. پس این نکته مهم در باب نفس بود.

حالا حضرت می­فرمایند: اگر می­خواهید خطوراتتان در نفس، خطورات الهی باشد، بدانید که نفستان باید جهد و سخت ­کوشی داشته باشد و تحمل رنج داشته باشد «وَ ذِكْرُ النَّفْسِ الْجُهْدُ وَ الْعَنَاءُ».

بعضی از رنج ها گنج است

البته بعضی از رنج‌ها دیگر رنج نیست و به قول بعضی از اولیاء، گنج است. خدا آیت‌الله مجتهدی(اعلي اللّه مقامه الشّريف) را رحمت کند که بعضی از اوقات، نکاتی را بیان می­کردند که کوتاه، ولی پر از محتوا بود. یکی از جملاتشان، این بود که می‌گفتند: وقتی بیان می‌شود: نابرده رنج گنج میسّر نمی­شود، این رنج دیگر، اصلاً رنج نیست و وقتی انسان بخواهد به گنج برسد، خود این رنج، گنج است. یعنی که شما چون داری می­روی برای رسیدن، دیگر خود این رنج، گنج است.

لذا انسان باید بداند که این رنجی که در راه خدا دارد می­کشد، دیگر رنج نیست و انسان را به قرب پرودگار عالم نزدیک می­کند، انسان را ساخته می­کند و در مقابل اعدی عدو، این نفس دون و در مقابل شیطان لعین و رجیم، قوی­ و غنی‌اش می­کند و دیگر این، رنج نیست، بلکه عین گنج است.

پس  اتّفاقاً یکی از خصوصیّات نفس الهی، این است که باید سخت‌کوش باشد و اوّل همه، جهد و سخت­کوشی داشته باشد که اگر این‌طور شد، برنده است و می­تواند به یک مطالبی برسد و إلّا نمی‌شود.

من در این زمینه هم یک روایت بیان کنم تا بدانید چیست و إن‌شالله نکات دیگر را که می­گویند ذکر و یاد دیگر اعضاء و جوارح، چیست، به فضل الهی در جلسه بعد بیان خواهم کرد. امّا راجع به عنوان جهد و تلاش بیان می­فرمایند: «علَيكُم بالجِدِّ و الاجْتِهادِ ، و التّأهُّبِ و الاسْتِعدادِ» بر شما باد به جهد و کوشش و سخت کوشی و مهیّا و آماده شدن و اگر این‌طور نباشد، به جایی نمی­توانید برسید.

بعد حضرت می­فرمایند: «إذا هِبْتَ أمْرا فقَعْ فيهِ ، فإنّ شِدَّةَ تَوقّيهِ أعْظَمُ مِمّا تَخافُ مِنهُ» آن‌وقت اگر از کاری ترسیدی، چون تلاش و کوشش داری و آماده هستی، «فقع فیه»، خودت را در آن، قرار بده و نگران مطالب و دنیا نباش.

به نفست بگو: بکوش، تا خدایی شوی، بله سختی دارد، ولی برای این سختی، همّت کن، بلند شو، آماده شو و نترس از اینکه آقا مگر این کار، کار ماست و ... . نترس، جلو برو که خداوند متعال عنایت می­کند.

البته این، به این معنی نیست که انسان، از پروردگار عالم توقّعات بیجا داشته باشد، بلکه باید برای بندگی خدا تلاش کند.

سر تا پای وجود عبد، چشم است

یک جمله­ای را آن مرد الهی و بزرگوار، آسیّد علی نقی نقوی(اعلي اللّه مقامه الشّريف) که قدیم در بازار، نماز می­خواندند، به مرحوم حاج حلوایی(اعلي اللّه مقامه الشّريف) گفته بودند که بسیار زیباست. پدر مرحوم حاج حلوایی(اعلي اللّه مقامه الشّريف) که بازاری بود، نگذاشته بود که ایشان برای طلبگی به حوزه بروند.

ایشان می‌گویند: من شاگرد پدرم در بازار بودم و یک مرتبه وقتی برای نماز به مسجد بازار رفتیم با آسیّد علی نقی گفتم: من می‌خواستم برای طلبگی بروم، شما کاری کن که پدرم راضی شود و ... . آسیّد علی نقی خیلی هم خوشش آمد که ایشان در آن زمان، می‌خواهد طلبه شود، امّا جمله‌ای به ایشان گفت که خیلی زیباست، گفت: تو برای بندگی خدا می‌خواهی بروی یا این که می‌خواهی بروی که درس بخوانی؟ گفتم: طبیعی است می‌خواهم بنده خدا شوم. گفت: بندگی خدا در همین است که کوشش کنی تا امر پدر را محقّق کنی. این، بندگی خدا می‌شود. توقّع بیش از حدّ نداشته باشد. ایشان می‌گوید: از فرمایش ایشان چنان آرام شدم که دیگر همه چیز را فراموش کردم.

تا این که حالا بعد از سال‌های سال خدای متعال ابوالعرفا، آیت‌الله العظمی ادیب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) را در سر راه ایشان قرار داد و ایشان تحت نظر آیت‌الله العظمی ادیب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) بودند. ایشان منزلش در شمیران بود، منزلش را فروخت و به صابون‌پرخانه آمد تا در محضر آقا باشد.

ببینید کوشش و تلاشت را بکن، امّا برای خدا. ایشان می‌گفت: فقط یک نکته به من گفت، گفت: می‌خواهی همین نکته را برای تو بنویس و تو یک روزی به یک جایی برسی؟ گفتم: بله آقا. گفت: جوان خوش سیمایی هستی (ایشان، سفیدرو و خوش‌سیما بودند)، وقتی مشتری‌ها در مغازه پدرت می‌آیند، تو فقط چشمت را مراقب باش، من هیچ چیز دیگری از تو نمی‌خواهم.

بالاخره برخی از اولیاء می‌بینند، به یکی می‌گویند: تو فقط زبانت را کنترل کن. حالا این مرد الهی هم به ایشان گفته بود: تو فقط چشمت را کنترل کن. ایشان هم می‌گفتند: یک مواقعی هم که آقا می‌آمدند که برای نماز بروند، به من یک نگاهی می‌کردند و با سر اشاره می‌کردند که بله، هوای تو را دارم و می‌دانم که کنترل کردی. آن‌وقت این کار او را آن‌طور رساند به جایی که خلوت‌نشین شب‌های اهل لیل آیت‌الله العظمی ادیب(اعلي اللّه مقامه الشّريف) شد و از اصحاب لیل ایشان شد و به آن مقامات و مطالب عرفانی و الهی رسید.

برخی معنای حقیقی زهد را متوجه نمی شوند

لذا انسان باید تلاش و کوشش کند. نابرده رنج، گنج میسّر نمی‌شود. انسان باید همیشه از نفس خود مراقبت و مواظبت کند. بعد حضرت می‌فرمایند: در عمل خیر جلو برود، نترسد، خدا هم عنایت می‌کند. «فإنّ شِدَّةَ تَوقّيهِ أعْظَمُ مِمّا تَخافُ مِنهُ»، تو خودت را در آن بیانداز، چون وقتی ترس شدیدی برای تو در کاری پیدا شد، خودش دشوارتر و زیان‌بارتر از آن کار خواهد بود. نگو: نمی‌شود. جلو برو و بگو می‌شود.

من بارها بیان کردم که یک عدّه ما را به دنیا هل می‌دهند و می‌گویند: این‌ها زهدهای بیجاست و کارهای بیهوده است و جوان باید شاد باشد و ... . امّا چه کسی گفته که جوان شاد نباشد؟! ولی فرح ذاتی کجا و نعوذبالله فرح ذنب کجا؟! این‌ها که ما را به سمت دنیا می‌برند، همان قطّاع الطّریق هستند. چون خود ما به خودی خود به سمت دنیا می‌رویم، حالا کس دیگری هم بخواهد ما را مدام به سمت دنیا هل بدهد که خوب نیست. ما کسی را می‌خواهیم که دستمان را بگیرد، ما را به سمت الهی ببرد. امیرالمؤمنین می‌فرمایند: وقتی در آن راه افتادی، دیگر نگران نباشد، این جهد در نفس - که ذکر نفس، جهد و تحمّل رنج است - را داشته باش و تلاش کن به آن جایی برسی که اولیاء خدا رسیدند. نه این که تلاش کنی تا به دنیا برسی.

یک مرتاض تلاش می‌کند و به جاهایی می‌رسد، این، راه باطلی است. به ما گفتند: از راه تقوا پیش بروید، «و لقد کرّمنا بنی آدم»، کرامت بنی‌آدم هم از تقواست؛ چون فرمود: «إنّ أکرمکم عنداللّه أتقاکم»، اکرم آن أتقی است و کرامتش، تقواست. از راه تقوا تلاش کن، به این مطلب می‌رسی، إن‌شاءالله.

خدایا! ما را موفّق و عامل به انجام این مطالبی که اولیاء خدا، بزرگان و اعاظم بیان فرمودند - البته نکات دیگری هم از خطوراتو اذکار اعضاء و جوارج باقی مانده که این‌ها دیگر ورود به نسخه‌های عملی است و در جلسات آینده ادامه خواهیم داد - قرار بده.

این هم یکی از آن ذکرهایی است که دائم باید بگوییم که اگر چیزی یافتیم، بگوییم: «و ما توفیقی إلّا باللّه»، اگر او نخواهد، نمی‌شود. او نخواهد، از ذهن می‌پرد. او نخواهد، زبان لکنت می‌گیرد. او نخواهد، فراموش می‌کند.

خدا آیت الله امامی کاشانی را حفظ کند. ایشان در زمان طاغوت در مسجد حاج میرزا علی اصغر صفّار هرندی در دروازه غار منبر می‌رفتند. ایشان معمولاً احادیث را حفظ می‌کردند، ولی احتیاطاً هم همراه خود می‌آوردند. یک شب ابتدای حدیث را گفتند و بعد یک‌باره از ذهنشان پرید. در جیبشان دست بردند و هر چه گشتند، نبود. گفتند: حدیث را نیاوردم، اتّفاقاً خیلی جالب است که بدانید حدیث را حفظِ حفظ هم بودم، خدای متعال می‌خواهد بگوید دست من است. همین است. اگر بدانیم، همه چیز از ناحیه خداست، هیچ موقع نه مغرور می‌شویم و نه ناراحت می‌شویم، آرامش پیدا می‌کنیم. سکینه و آرامش در دنیا مهم‌تر از همه چیز است. همه چیز دست اوست. «ید اللّه فوق ایدیهم».

پس جهد و تلاش کنیم؛ چون او گفته: جهد و تلاش کن، چشم. او گفته: بنشین، چشم. او گفته: حرکت کن، چشم. این چشم گفتن مهم است. اگر سرتا پای وجودمان، چشم شود، برنده‌ایم.

مانند روزه که دو اذان در آن، مهم است. با یک اذان که اذان صبح است، می‌گوید: نخور، چشم. چه چیزی نخورم؟ حرام نخورم؟ نه، شبهه نخورم؟ نه، حلال نخور. چشم. غروب می‌شود، اذان می‌گویند، بخور. چشم. همین است دیگر، اصلاً فلسفه عبادت، کلّاً همین چشم گفتن است. انسان باید با معرفت به این چشم گفتن برسد و همه وجودش، چشم شود. عبد یعنی این. آن‌وقت چه آرامش و سکینه‌ای دارد. دیگر مدام نمی‌گوید: این باید می‌شد، آن باید می‌شد، چرا این‌طور نشد، چرا آن‌طور شد، می‌خواستم این‌طور شود پس چرا نشد و ... . دست من و تو نیست. همه چیز دست اوست. ما اگر بگوییم: چشم، لذّت می‌بریم.

مثلّث سربازی حضرت حجّت(اروحنا فداه)

فقط یادمان نرود که هر ساعت با این دعای سلامتی، یاد آقا جانمان باشیم. هفته آینده روایت عجیبی از این که حضرت می‌فرمایند: من چگونه به یاد شما هستم، بیان خواهم کرد. آقا را یاد کنیم، آقا که همیشه یاد ما هست. بدانیم اگر او را نشناسیم، بدبختیم، آن هم در آخر زمان، «ضللت عن دینی».

گرچه باید طوری شود که ما در هر لحظه به یاد آقا باشیم که اگر بشود، چه می‌شود! معلوم است کسی که هر لحظه یاد آقا جان باشد و فکرش، فکر مهدوی باشد، آیا دیگر شیطان می­تواند سراغ او بیاید؟! آیا نفس دون، آن «أعدی عدوّ» می­تواند سراغ او بیاید؟! بارها بیان کردیم که هر ساعت، حداقل یک دعای سلامتی برای آقاجان بخوانیم. امتحان کنیم، ببینیم حالمان چگونه خواهد شد. اوایل، ساعت­ها و تلفن همراه را زنگ بگذاریم تا یادمان نرود. حتّی وقتی می­خواهیم بخوابیم، برای آن چند ساعت هم که خوابیم، بخوانیم و بعد بخوابیم. یازده می­خوابی و مثلاً سه یا هر ساعتی بیدار می‌شوی، برای آن سه، چهار ساعتی هم که خوابی، سه یا چهار مرتبه بخوان. سعی کن قضا نشود، امّا اگر یک موقع فراموش کردی و دو ساعت نخواندی، قضایش را به جا بیاور. با این کار می­خواهی بگویی: آقاجان! من به یاد شما هستم. حالا ببین چه حالی می­شوی. یک مورد دیگر هم بیان کردم که آخر شب با آقا حرف بزن. یکی دیگر از موارد هم که ما را به سربازی آقا جان نزدیک می‌کند، حفظ قرآن است. لذا گفتیم: روزی یک آیه حفظ کنید. نیّت هم کنیم که خدایا! ما می­خواهیم سرباز حضرت حجّت(روحی له الفداء) شویم و از روزی یک آیه شروع کنیم. بعد ببینید چه برکتی می­دهند.لذا این مثلّث را داشته باشید تا به سربازی حضرت حجّت(روحی له الفداء) برسید.

کد خبر 518920

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha