به گزارش خبرگزاری شبستان، آلن وود، استاد فلسفه در دانشگاه استنفورد است. او در دانشگاههایی چون کرنل، آکسفورد، میشیگان و ییل تدریس کرده است. از وود کتاب ها و مقالات زیادی در حوزه فلسفه و اخلاق به چاپ رسیده است. «دین اخلاقی کانت»، «الهیات عقلانی کانت»، «کارل مارکس»، «اندیشه اخلاق هگل» و «اندیشه اخلاقی کانت» از جمله آثار او به شمار میروند. «وود» از کانت شناسان برجسته معاصر است و کتابها و آرای او در مورد کانت حائز اهمیت فراوانی است. از آلن وود آثاری چون کارل مارکس به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است. وی عضو آکادمی هنر و علوم امریکا است. یکی از سازوکارهایی که در خدمت تجاری سازی علوم انسانی است روند خصوصی سازی دانشگاه هاست. در این روند اینکه ساختار و بافتار جامعهای که خصوصی سازی در آن رخ میدهد چگونه است خیلی مهم است. بر این اساس نمی توان گفت که اگر خصوصی سازی در یک جامعه رخ دهد حوزههای علوم انسانی و حوزه هایی که غیر مرتبط با نیاز بازار هستند رو به افول خواهند گذارد. برخی معتقد هستند در یک جامعه ممکن است خصوصی سازی منجر به شکوفایی علوم انسانی شود و در جامعه دیگر ممکن است سبب افول آن شود. بررسی روند تجاری سازی علوم انسانی و تأثیر آن بر این علوم را در گفتگو با پروفسور «آلن وود» استاد فلسفه دانشگاه استنفورد و از کانت شناسان برجسته معاصر به بحث گذاشته ایم که در ادامه می آید:
برخی معتقد هستند که علوم انسانی باید نگاهش به بازار باشد و بتواند نیازهای بازار را تأمین کند. در مقابل برخی این رویکرد را با اهداف تعریف شده این علوم مغایر می دانند. نظر شما چیست؟
بازار نهادی اقتصادی است که از رهگذر و از طریق آن توزیع ابتدایی قدرت صورت می گیرد. اگر برخی افراد در این سازو کار توانایی اعمال قدرت بر دیگران را داشته باشند در این صورت بازار این زمینه را برای آنها فراهم می کند تا بتوانند آنرا اعمال کنند.
در حقیقت بازار ابزاری برای اعمال زور و قدرت است که در آن خروجی و برآیند به طور رسمی اختیاری است. اگرچه برخی فرایندها در بازار جنبه اختیاری دارند ولی همین اختیاری بودن آنها به توزیع قدرت بستگی دارد. بر همین اساس اگر توزیع قدرت عادلانه باشد و مردم آزادی داشته باشند در این صورت ساز و کار بازار نیز عادلانه خواهد بود و مردم در آن آزاد هستند. به عبارت دیگر اگر توزیع قدرت عادلانه باشد ساز و کارهای بازار زمینه آزادنه زندگی کردن مردم را فراهم می کند.
اگر توزیع ابتدایی قدرت ناعادلانه باشد سپس بازار مکانیسمی خواهد بود که از رهگذر آن بی عدالتی تداوم خواهد یافت و این تداوم در آزادی و ارادی بودن فعالیتهای بازار و اقتصاد خود را نمایان خواهد کرد. اگر علوم انسانی بخواهد نیازهای بازار را تأمین کند به معنای این است که در راستای توزیع قدرت و اهداف آن گام خواهد برداشت. شکی نیست که نتیجه و ماحصل آن ناعادلانه خواهد بود چه علوم انسانی تحت انقیاد نیروهای بازار باشد یا نباشد.
این روند را چگونه ارزیابی می کنید و چه آثاری بر علوم انسانی دارد؟
اینکه علوم انسانی در خدمت اهداف بازار باشد امری خطرناک خواهد بود. علوم انسانی اهداف خاص خود را داراست و باید خود را از قدرت برهاند. بازار هم سازوکاری از توزیع قدرت است. اینکه علوم انسانی اهداف خود را در راستای بازار و نیازهای آن تعریف کند به معنای این است که از آن آزادی و عدالتی که قرار است برای مردم یک جامعه به ارمغان بیاورد فاصله خواهد گرفت. لذا این تصوری خطرناک است که گمان کنیم علوم انسانی در انقیاد نیروهای بازار باشد و باعث بهبود و گسترش عدالت و آزادی باشد.
یکی از اهداف علوم انسانی ترویج و نهادینه سازی تفکر انتقادی است. این تفکر چگونه از رهگذر تجاری سازی علوم انسانی صدمه می بیند؟
تفکر انتقادی نیز دارای احتمال خطا و اشتباه است. اما تفکر انتقادی حداقل به صورت فوری پاسخگوی توزیع ناعادلانه قدرت نیست؛ آنگونه که نیروهای بازار ضرورتاً دارای این ویژگی هستند. بر این اساس همیشه ترجیح می دهم که تفکر انتقادی را در بازار داشته باشیم. تفکر انتقادی لازمه سطوح مختلف اقتصادی، سیاسی و … است. از طریق علوم انسانی این تفکر نهادینه می شود و در جامعه اشاعه می یابد.
بر این اساس علوم انسانی نباید با قدرت پیوند بخورد. این قدرت می تواند قدرتی سیاسی باشد یا اقتصادی. بر این اساس پیوند علوم انسانی به ساختارهای قدرت این علوم را از اهداف خود دور خواهد کرد. همچنین تفکر انتقادی که یکی از نتایج آموزش علوم انسانی است از رهگذر پیوند این علوم با قدرت دچار اشکال خواهد شد.
یکی از نمودهای تجاری سازی علوم انسانی خصوصی سازی دانشگاهها است. این مکانیسم چگونه عمل می کند؟
یکی از نمودهای تجاری سازی علوم انسانی خصوص سازی رشته های علوم انسانی در مقاطع مختلف تحصیلی است. در واقع خصوص سازی دانشگاهها در راستای اهداف بازار است و به نوعی بی عدالتی منجر می شود. وقتی نگاه به علم و دانش با معیاری اقتصادی باشد خصوصی سازی دانشگاهها را نیز شاهد خواهیم بود. اولین تأثیر مخرب این فرایند بر رشته های علوم انسانی است.
چرا که این رشته ها چندان پول ساز نیستند و لذا دانشجویان برای انتخاب آنها با موانع خاص خود مواجه هستند.
این رویه باعث می شود تا انتخاب دانشجویان نیز مبتنی بر سود اقتصادی باشد و این «سود» است که معیار انتخاب می شود. لذا باعث می شود تا گرایش به علوم انسانی کمتر شود. تداوم این روند باعث می شود علاقه به مطالعه علوم انسانی در میان دانشجویان کم شود. علوم انسانی شیوه زندگی کردن را به ما می آموزد و به ما آموزش می دهد چه اولویتهایی در زندگی مهم هستند. هرچه در راستای تجاری سازی گام برداریم از این اصول دور خواهیم شد و جامعه ای خواهیم داشت که سود مبنای ارزشگذاری خواهد بود که خیلی خطرناک است.پ
آموزش همگانی و دولتی باعث رونق علوم انسانی می شود البته مشروط به برنامه ریزی صحیح و درست. روند تجاری سازی علوم انسانی از آنجا که باعث می شود تا بخشی از دانشجویان علاقمند نتوانند به دلایل مالی در رشته مورد علاقه خود مطالعه کنند باعث می شود تا نوعی بی عدالتی را شاهد باشیم. در واقع هر چه روند تجاری سازی بیشتر شود ارتباط رشته های دانشگاهی با ساختارهای قدرت بیشتر می شود و بخش وسیعی از مردم که از قدرت اقتصادی برخودار نیستند از آموزش محروم می شوند.
منبع: پایگاه خبری تحلیلی طلیعه
نظر شما