خبرگزاری شبستان : پشت پنجره های شب گرفته ، دو اسب را به کالسکه بسته اند ، یکی سفید و یکی سیاه، بخاری که از دهان اسب ها بیرون می زند؛ همچون ابری خاکستری در فضای لاجوردین محو می گردد .
اسب ها خسته اند. نفس نفس می زنند. گویی راهی دراز را پیموده اند ؛ راهی از اعماق زمان از کجا ؟ از کجا او را اینجا آورده اند ؟! جایی که پر از صدای پیرزنی است که یک هفته آواز او در خانه سالمندان پیچیده است . پنجره های بخار آلود و دیوار های سرد و خاکستری پر از انعکاس یک ترانه قدیمی ترکی است که با آهنگی غم انگیز زمزمه شده است
ایکاش گل سرخ نبود
زرد و پژمرده هم نمی شد
ایکاش جدایی و مرگ
هیچ کدام نبودند.
آنچه در بالا آورده شده است ،قسمت هایی از آغاز کتاب ای کاش گل سرخ نبود ،می باشد که به قلم منیژه آرمین نوشته شده است .داستان، روایت غم انگیزی دارد،آنقدر که وقتی سرنوشت «گللر» را می خواندم کاملا بهم ریختم. زنی در خانه سالمندان، زنی که سالها رنج و سختی را پشت سر گذاشته و از مرز سنت برای رسیدن به عشقش عبور کرده، مرگ فرزند اول از مرد دلخواهش او را به مرز جنون رسانده است اما همچنان از حرکت و پویایی و مبارزه باز نیستاده است و در در خانه سالمندان چشم به راه است ودر نهایت این مرگ است که او را در می یابد.
داستان از سرای سالمندان شروع می شود. نویسنده به سراغ گللر می رود تا داستان زندگی او را بنویسد . گللر روزهای واپسین عمر خود را سپری می کند . او دختر یک روحانی مشهدی است که در یک دیدار کوتاه ،مهدی پسر همسایه را می بینند و به هم دل می بندند و مهدی به خواستگاری گللر می رود؛و او را عقد می کند وقتی پدر می فهمد مهدی مومن ونماز خوان نیست،با وصلت آنها مخالفت می کند ولی پا فشاری آنها باعث می شود که بعد از هشت سال با طرد گللر از خانواده به عروسی آنها رضایت بدهد .
مهدی افسر ارتش است و داعیه روشنفکری دارد و این دوره همزمان باکشف حجاب است ؛ او وهمسرش با شرکت در مراسم و جشن های مختلف از پیشگامان این طرح می شوند.
گللر که در یک خانواده مذهبی بزرگ شده، نوازندگی یاد می گیرد و نوازنده و خواننده مجالس متجددین افراطی می شود ؛اما در این موقع مهدی بیمار می شود و مورد بی توجهی نظام قرار می گیرد و این بی توجهی منجر به خود کشی مهدی می شودو همسرش نا امید ودل شکسته به خواهر کوچکترش «گلرخ» پناه می برد.
گللر که حکومت وقت را در مرگ شوهرش مقصر می داند،توسط برادرش عبدالله آخوند زاده که اسم خود را به داریوش مانی تغییر داده و جزو فعالان سیاسی مخالف دولت میباشد وارد گروه های کمونیستی، که در راس آنها مردی به نام رفیق اسرافیل قرار دارد می شود.
گللر از مهدی پسری سه چهار ساله بنام سپهر دارد که بسیار مورد علاقه اوست که یک روزاز پشت بام خانه گلرخ سقوط می کند و می میرد ومرگ او مادر را به جنون می رساند. سرنوشت شوم دست از سر گللر بر نمی دارد.
او بعد از مرگ سپهر دچارحالتهای روانی می شود. او که انتظار می رفت با رفیق اسرافیل ازدواج کند. گوشه نشین می شود.برادرش مانی به گروه پشت می کند وبوسیله رفیق اسرافیل با ماشین زیر گرفته می شود ومی میرد. حالتهای روانی گللر شدیدتر می شود وبه توصیه شوهر خواهرش با مردی ساده روستایی که کارگر نخ ریسی است ازدواج می کند. گللر در زندگی جدید همچنان به دنبال گمشده های خود است او که صاحب دو پسر ویک دو قلوی دختر می شود. با زحمت زیاد آنها را بزرگ می کند وخانه ای در جنوبی ترین منطقه تهران خریداری می کند ،پسر ها به آمریکا می روند ودخترها ازدواج می کنند گللر آرزو دارد دخترهایش او را به خانه ببرند تا در آنجا بمیرد. ولی دخترها هر روز بهانه ای می اورند، تا اینکه در خانه سالمندان می میرد. داستان وارد فضایی خیالی می شود گللر می میرد. روح گللر بدنبال تابوت وجمعیت می رود. ولی کسی حرف او را نمی شنود.
رمان «ای کاش گل سرخ نبود» تمی اجتماعی سیاسی دارد كه در آن به مسائلی كه در سال های اقتدار رضاخانی و سپس محمدرضا پهلوی نیز اشاره می شود. مهم ترین ویژگی رمان استفاده از زمان مندی است، یعنی زمان حال روایت كه با فعل زمان حال بیان شده در خانه سالمندان است، اما اصل رمان بازگشت به گذشته هایی است كه ماجرای اصلی رمان را بیان می كند.
رمان از آسایشگاه سالنمدان آغاز می شودو از حال به گذشته خواننده را با خود همراه می کند به طوری که خواننده دوست دارد تا با داستان همراه شود و از خواندن اثر لذت می برد وآن را به ذهن می سپارد. و ازاین رو می توان این اثر را اثر مورد قبول پنداشت و آن را در کنار رمان های خوب دوره حاضر تلقی کرد.
انتشارات سوره مهر اثر حاضر راچاپ و منتشر کرده است.
نظر شما