به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان به نقل از عزیزستان، نمی دانم فرد معلولی در کنار خود داشته اید یا هیچ گاه با فرد کم توانی همراه شدید ویا برای مدت کوتاهی خود را جای اوقرار داده اید جای عزیزی که از توانمدی های بالایی بر خوردار است می تواند مثل همه ما فعالیت اجتماعی خوبی در جامعه داشته باشد اما تنها تفاوتی که با دیگران دارد این است که مجبور است روی ویلچر نشسته و یا با دو عصا از گذرگاه های شهری عبور کند .
عصریک روز زمستانی با این ذهنیت قدم به خیابان گذاشتم که اگرامروز روی ویلچر بودم چگونه باید در این شهر تردد می کردم .
تازه اون موقع قدر پل های کوچکی برروی جوبهای خیابان زده شده را فهمیدم و به ارزش سطوح شیب دار در معابر عمومی پی بردم و در حال لذت بردن از این گذرگاه های مهربان بودم که نامهربانی همشهریانم دل مرا به درد آورد ، در پیاده رو به مقابل پلی رسیدم که می توانستم از آن عبور کنم و وارد خیابان شوم اما اتو مبیلی مقابل آن پل کوچک که عزیزی برای همشهریانی چون من هزینه کرده بود اتو مبیلش را پارک کرده بود . آخر این سهم من از شهرم بود که او ندانسته مانع استفاده من از آن شده بود ، مسیر خود را عوض کردم و در پیاده رو راهم را ادامه دادم به موانعی برخورد کردم که برای جلو گیری از ورود موتور در انتهای پیاده رو قرار داده بودند ، حالا نه به کسی می توانستم بگویم مرا کمک کند تا از این سد عظیم عبور کنم ونه توان باز گشت داشتم .
به هر سختی که بود راهم را عوض کردم و از آن بی راهه بیرون آمدم و از موانع عبور کردم ، ساعت خوبی بود خواستم از اتوبوس های بی آرتی خیابان ولی عصر(عج) استفاده کنم شکر خدا در طول خیابان ولیعصر(عج) پل های فراوانی روی نهر های آن زده شده از یکی از آنها عبور کردم تا خودم را به ایستگاه برسانم ، میانه راه متوجه موانع عجیب روی خط عابر پیاده شدم و دوباره مجبور به بازگشت شدم واز چند پل یالا تر به آن سوی خیابان رفتم واز مسیر بسیار خوبی که برای ایستگاه های بی آرتی طراحی و ساخته شده بود خودم را به داخل ایستگاه رساندم و با کمک همشهریان عزیزم سوار اتوبوس شدم و جای هم پیدا کردم که برای من امن باشد .
بعد از چند ایستگاه پیاده شدم خواستم مترورا تماشا کنم چون سوار شدن به متر برای همه کسانی که روی ویلچر حرکت می کنند در همه ساعات ممکن نیست به ایستگاه مترو که رسیدم سه طرف راه تردد برای مسافران گذاشته بودند با خودم گفتم حتما در یکی از این راه ها برای ویلچر من هم فکری کردند وقتی هر سه مسیر را نگاه کردم بهترین راه آن راهی بود که باز دو پله داشت و من به تنهای نمی توانستم از آن عبور کنم. شکر خدا هنوز در شهر ما مهربانی موج می زند عزیزی که نگاه کره خورده من و پله ها را دید با یک یا علی ویلچر را حرکت داد و من را از پله ها بالا برد و به دیوار مهربانی رسیدم خیلی خوشحال شدم که پایان این تجربه من دیوار سبز مهربانی بود.
عزیزان چندی است که کانون معلولان اداره سلامت شهرداری منطقه ۱۱ تهران نخستین جشنواره عکاسی دیجیتالی تخصصی با موضوع “گذرگاههای مهربان،محدودیتهای جسمانی” را برپا کرده و تا یک هفته دیگر هم فرصت برای شرکت در این مسابقه هست امید وارم هر یک از ما با گرفتن حتی یک عکس با گوشی موبایل یا دوربین های حرفه ای سهمی در بهبود وضع تردد این گروه از همشهریانمان داشته باشیم . من با گرفتن چند عکس دیگر مقابل پلهای کوچک پارک نمی کنم شاید عزیز ناتوانی قصد عبور از آن را داشته باشد.
نظر شما