به گزارش گروه مسجد و کانون های مساجد خبرگزاری شبستان: هنر اسلامی هنری است هدفمند و هدفدار که ماهیت وجودی اش جهت گیری و جهت دهی به سوی ذات یگانه الهی است. مسجد یکی از موضوعات غامض و پیچیده هنر معماری است چراکه مکان تعامل نفس انسانی با مراتب عالیه عالم وجود می باشد و هر مسجدی به نیابت از مسجدالحرام و مسجدالاقصی باید معراجگاه و رجعتگاه نفس ذی وجود انسانی باشد. به بیان دیگر معمای مسجد باید تسهیل کننده و تشدید کننده عروج از نازل ترین مرتبه هستی به عالی ترین مراتب آن باشد. معماری مسجد به عنوان محمل چنین وصولی چنانچه بخواهد با این مراجع و رجعت سماع گونه هم سرایی کند باید از منازل و سلسله مراتبی متناظر برخوردار گردد و این سلسله مراتب به دلیل برقراری ارتباط بین ساحت های وجودی متمایز باید از لایه ها و وجوهی مکمل و چندگانه برخوردار باشند.
معماری سنتی، به ویژه معماری معابد به طور اعم و معماری مساجد به طور اخص، یک تصویر از کیهان یا انسان در ابعاد کیهانی اوست. بدن انسان معبدی است که در آن روح خداست؛ ساختمانی که در آن انسان باید حضور الهی را احساس کند و از فیضان رحمت (الروح) بهره مند شود. بنابراین معماری مسجد نیز یک مدل از کیهان و محل مواجه انسان با کلمه (الله) یا (لوگوس) است. خداوند در همه جا هست و به این علت و بنا به گفته پیامبر اکرم(ص) همه زمین، در هیأت بکر و دست نخورده آن یک مسجد است. مسجد برای انسان، در میان نقص های او و در محیط مسکونی که برای خود ساخته است، طراوت، آرامش و هماهنگی طبیعت بکر را مهیا می کند که باید مانند کار دستی خداوند بوده و برای انسان یادآور خالق باشد. نیایش گاه های پیش از اسلام اگرچه همچون مسجد جایگاه عبادی را در جامعه به عهده داشتند ولی در عین حال مکان آنها و اشیاء مقدس در صدر اهمیت هویت آنها قرار داشت. مثلا در آتشکده ها، آتش در مرکز توجه و هدف آتشکده قرار داشت و فقط مقربان می توانستند برای عبادت به نزدیک آتش برسند.
نقش و عملکرد عبادتگاه تقریبا در همین جا خاتمه می یافت. با مقایسه مسجد پیامبر و نیایشگاه های پیش از اسلام به تفاوت دیدگاه و در نتیجه عملکرد این دو پی می بریم. نخست اینکه در مساجد مردم و کلا انسان ها در صدر اهمیت اند و نه ابزارها و اشیاء، دوم اینکه کاربران مسجد نه طبقه ای خاص یا ساکنین منطقه ای خاص، که همه مردم حتی غیر مسلمانانی که خواهان آشنایی با اسلام هستند می توانند باشند.
ساحت های معماری مسجد
همان گونه که قلب، ارض روحانی (عرش) است، قلب عرض جسمانی نیز خانه کعبه است و قلب هر قطعه ای از زمین نیز مسجد است. این درست است که زمین یک مرکز بیشتر ندارد و آن خانه کعبه است اما زمین به اعتقاد پیشینیان، اقالیم و بقاع و اقطاعی دارد که آنها هم به نوبه خود قلب و مرکزی دارند و آن مسجد است. در واقع تمام مساجدی که در سراسر جهان پراکنده اند، در امتداد قدوست و روحانیت کعبه اند زیرا محراب جمیع مساجد رو به سوی کعبه دارد و کعبه نیز رو به سوی عرش پروردگار دارد. غرض آن است که مسجدی که در واقع سایه و مظهر کعبه است و قلب زمین محسوب می شود به واسطه نسبت معنوی و ارتباط ملکوتی که با کعبه دارد از حیث اسلوب معماری از همان الگویی تبعیت می کند که کعبه و عرش بر مبنای آن ساخته شده اند.
به عبارت دیگر نحوه سیر و سلوک نمازگزار در مسجد از لحظه مقابل شدن او با (جلوخان) مسجد تا عبور از (پیش طاق) و (هشتی) و ایوان و دالان و صحن و شبستان و گنبدخانه و از گنبدخانه به آسمانه و شمسه، همگی برابر و به ازای مناسک و اعمالی است که در حج مقرر گردیده و کعبه نیز چنان که در احادیث آمده از صورت معنوی عرش تبعیت می کند، پس در واقع طرح بنای مسجد از یک نقشه آسمانی پیروی می کند. بنای مسجد مانند هر موجود دیگری دو ساحت یا دو جهت دارد. یکی ساحت جسمانی و ملکی و ظاهری که از هندسه عالم فنا تبعیت می کند و سرانجام روزی درهم خواهد ریخت و کالبد آن از هم خواهد گسست، زیرا مواد و مصالحی که این هندسه مخلوق را به خود می پذیرند، میرنده و ناپایدارند و دیگر ساحت روحانی و ملکوتی و باطنی مسجد است که از هندسه عالم بقا و جهان سرمدی تبعیت می کند. این هندسه دستاورد مخلوق نیست و از علم او مایه نگرفته، بلکه ارواح عقول و نفوس نیز آن را می پذیرند و به آن تمکین می کنند و به کمک آن می توان بنا را نه از پایین به بالا، بلکه از بالا به پایین ساخت. نقطه اتکای هندسه جسمانی، زمین است اما مقر و متکای هندسه روحانی آسمان است. بر این اساس می توان گفت که صورت معنوی مسجد از آسمان آویخته است.
بر گرفته از کتاب «نماز و نهضت مسجدسازی»
نظر شما