خبرگزاری شبستان - گروه قرآن و معارف: "اگر کسی در درون و بیرون خود تفرج صنع کند و آثار صنع خداوند را با دقت و تأمل دنبال کند می بیند که خداوند متعال چه نعمت های گرانباری را به او عطا فرموده است. قرآن کریم می فرماید: فلینظر الانسان علی طعامه / چرا انسان به آنچه می خورد و طعام اوست توجه ندارد؟ یعنی انسان اگر به آنچه رزق او شده توجه کند همین "تفرج صنع" است و ایمان او را به وجود خداوند تقویت می کند و زمانی که انسان عمیقا خداوند را ناظر بر اعمال خود بداند در آن صورت آن دوگانگی در وجود او برطرف می شود. در ادامه این آیه می فرماید: "أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبّاً ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقّاً فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبّاً وَعِنَباً وَقَضْباً وَزَيْتُوناً وَنَخْلاً." در این آیات خداوند نعمت های خود را برمی شمرد که ما بودیم که آب فراوان را از آسمان فرو فرستادیم و سپس زمین را شکافتیم و دانه ها را از دل زمین رویاندیم و میوه ها را از دل خاک بیرون کشیدیم. خب وقتی انسان متوجه شود که خداوند تبارک و تعالی چه لطفی در حق او داشته که این همه نعمت ها را برایش آفریده، ایمان او هم تقویت می شود. وقتی ما به این حقیقت سترگ دست یافتیم که حقیقتا خداوند از ضمیر ما مطلع است و می داند که ما به کجا نگاه می کنیم و چه می بینیم در آن صورت مراقبت و مواظبت از اعمال بر ما سخت نمی شود. وقتی هم کسی بتواند از اعمال خود مراقبت داشته باشد دیگر قول و فعل او از هم دور نمی شود چون زمانی قول و فعل از هم دور می شوند که انسان قولی را مطرح می کند اما از فعل متناسب با آن قول مراقبتی انجام نمی دهد."
گروه "قرآن و معارف" در سلسله گفتگوهایی با کارشناسان به بررسی ابعاد مسأله تضاد میان علم و عمل یا گفتار و رفتار به عنوان یکی از مهم ترین آسیب های فرهنگ عمومی می پردازد. آنچه در ادامه می آید بخش اول گفتگو ما با حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر بابایی، کارشناس قرآن و حدیث است.
امروز چه در سطوح عامه مردم یعنی فرهنگ عمومی و چه در سطح نخبگان و مدیران جامعه گاهی به صورت پررنگی فاصله گیری میان گفتار و رفتار را می بینیم که آزاردهنده است. آدم ها چیزی را می گویند اما در عمل چیز دیگری از آن ها صادر می شود، در حالی که یکی از مهم ترین آموزه های اسلام در این باره است که قول و فعل مسلمان حقیقی نباید در تضاد با هم قرار گیرد. از دیدگاه جنابعالی فاصله میان گفتار و کردار از کجا نشأت می گیرد؟
آن فاصله بین عمل و قول که مطرح می فرمایید ممکن است علل مختلف و متنوعی داشته باشد که انسان به این سمت گرایش پیدا کند. یک جهت ممکن است ضعف باور باشد. ضعف باور باعث می شود بین آنچه انسان می گوید و در حرف ها و ادعاهایی که مطرح می کند با آنچه در عمل از او سر می زند فاصله بیفتد.
منظورتان از باور دقیقا چیست؟
ایمان و اعتقاد عمیق به وجود خداوند و این که روز حساب و قیامت در کار خواهد بود. باور یعنی این که انسان خداوند را ناظر بر اعمال خود بداند اما وقتی این باور، سست و خلل پذیر می شود انسان اگرچه به زبان اعتراف و اظهار می کند که خداوند به اعمال انسان آگاه است و آنچه در ضمیر و درون انسان می گذرد باخبر است و روز آخرت و قیامت هم در کار خواهد بود اما در عمل می بینیم که رفتار متناسب با این باورها از او سر نمی زند، چون شما وقتی می گویید خداوند ناظر بر اعمال من است این توقع و انتظار از شما می رود که پس حالا باید یک مراقبت دایمی از اعمال صورت گیرد. می بینید که چنین افرادی نزد مردم که می نشینند و بلند می شوند ظاهرالصلاح هستند و سخنان خوبی هم می گویند اما در مقام عمل با کم ترین مانعی فرد از آنچه می گفته و ادعا می کرده عقب نشینی می کند یعنی مثلا می بینید که حکم دین درباره فلان رفتار مشخص است اما او به خاطر منافعی که حس می کند دارد دقیقا در نقطه مقابل آنچه مد نظر خداوند است قرار می گیرد یعنی گاهی منافعی که انسان برای خود در نظر می گیرد با آن عمل اخلاقی و دینی در تزاحم است بنابراین آن عمل اخلاقی را رها می کند که ریشه اش از یک جهت به ضعف باور برمی گردد. نکته دیگر و زاویه دیگر در این باره غفلت است. غفلت هم می تواند یکی از عوامل ناسازگاری میان قول و رفتار انسان باشد.
ریشه غفلت می تواند همان ضعف و سستی درباور باشد؟
بله می تواند اما گاهی حتی انسان های باایمان هم که معتقد و باورمند هستند دچار غفلت هایی می شوند یعنی کسی به موضوعی آگاهی و علم دارد اما غفلت مثل یک پرده و زنگار بر روی آن علم قرار می گیرد، مثل این می ماند که کسی بینایی دارد و بینایی در او فعال است اما برای چند لحظه یا چند وقت دستمالی را روی چشم های او می بندند و او نمی تواند دیگر جایی را ببیند.
عادت هایی که در ذهن ما وجود دارد می تواند از جنس همین غفلت ها باشد؟
عادت ها بیشتر از جنس سستی و ضعف اراده اند. گاهی انسان می خواهد و به دنبال آن است که درست عمل کند اما عادت هایی به واسطه ضعف اراده در وجود او رخنه کرده که اجازه نمی دهد او درست عمل کند. این ها جهت هایی است که منشأ می شوند تا انسان به آنچه گفته عمل نکند.
پرسش بسیاری از آدم ها این است که چگونه می توانند این دوگانگی های درونی شان را رفع و رجوع کنند؟ یعنی به یک نقطه ای برسند که علم و عمل در درون آن ها با هم تزاحم و تضادی نداشته باشد؟
هر شخص باید به درون خود رجوع کند و ببیند که چرا دچار این ناهمگونی و کشمکش روحی شده است. مثلا اگر می بیند ریشه این تزاحم به ضعف ایمان برمی گردد باید ایمان خود را تقویت کند. اما ممکن است بپرسند ایمان را چگونه می شود تقویت کرد؟ تقویت ایمان به واسطه تفکر و تأمل در آثار وجودی خداوند متعال است.
در روی خود تفرج صنع خدای کن / کآیینه خدای نما میفرستمت
بله، اگر کسی در درون و بیرون خود تفرج صنع کند و آثار صنع خداوند را با دقت و تأمل دنبال کند می بیند که خداوند متعال چه نعمت های گرانباری را به او عطا فرموده است. قرآن کریم می فرماید: فلینظر الانسان علی طعامه / چرا انسان به آنچه می خورد و طعام اوست توجه ندارد؟ یعنی انسان اگر به آنچه رزق او شده توجه کند همین "تفرج صنع" است و ایمان او را به وجود خداوند تقویت می کند و زمانی که انسان عمیقا خداوند را ناظر بر اعمال خود بداند در آن صورت آن دوگانگی در وجود او برطرف می شود. در ادامه این آیه می فرماید: "أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبّاً ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقّاً فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبّاً وَعِنَباً وَقَضْباً وَزَيْتُوناً وَنَخْلاً." در این آیات خداوند نعمت های خود را برمی شمرد که ما بودیم که آب فراوان را از آسمان فرو فرستادیم و سپس زمین را شکافتیم و دانه ها را از دل زمین رویاندیم و میوه ها را از دل خاک بیرون کشیدیم. خب وقتی انسان متوجه شود که خداوند تبارک و تعالی چه لطفی در حق او داشته که این همه نعمت ها را برایش آفریده، ایمان او هم تقویت می شود. وقتی ما به این حقیقت سترگ دست یافتیم که حقیقتا خداوند از ضمیر ما مطلع است و می داند که ما به کجا نگاه می کنیم و چه می بینیم در آن صورت مراقبت و مواظبت از اعمال بر ما سخت نمی شود. وقتی هم کسی بتواند از اعمال خود مراقبت داشته باشد دیگر قول و فعل او از هم دور نمی شود چون زمانی قول و فعل از هم دور می شوند که انسان قولی را مطرح می کند اما از فعل متناسب با آن قول مراقبتی انجام نمی دهد.
نظر شما