با توجه به آنکه شیعه از مدعیان ساخت تمدن نوین اسلامی و سردمدار این پروسه است، اندیشه سیاسی تشیع در تمدن نوین اسلامی چه نقشی دارد و آیا می تواند تاثیرگذار باشد؟
در تمدن نوین اسلامی یکی از رویکردهای بسیار گسترده به لحاظ معرفتی، مباحث سیاست داخلی و سیاست جهانی ایران است؛ چراکه هم در تاریخ اسلام تجربه موسعی در حوزه سیاست های داخلی و بین المللی وجود داشته و هم تشیع فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته و از سوی دیگر ما سیره ائمه علیهم السلام و در عصر غیبت سیره سیاسی مراجع و علمای شیعه را در اختیار داشته ایم که در کنار گستردگی و تنوع آثاری که در دست است و در قرون گذشته نوشته شده اند، ظرفیت تشیع برای ایجاد تمدن نوین اسلامی را افزایش می دهد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز که خود تجربه گسترده و عمیق تفکر سیاسی شیعه شمرده می شود، با توجه به باز شدن کانال هایی که قبلا بسته بود و ایجاد ارتباط گسترده با مجامع و محافل جهانی و تولید اندیشه ای که در بحث سیاسی رخ داده بود، قلمروی اندیشه سیاسی از مرزهای سنتی خود فراتر رفت تا جایی که امروز به یک نگاه جهانی تبدیل شده است و در سطح بین المللی تمام مراکز علمی متوجه تمایز اندیشه سیاسی تشیع با دیگر مکاتب به ویژه فرقه ضاله وهابیت هستند؛ به همین دلیل کتاب های بسیار متنوعی درباره اندیشه سیاسی شیعه به زبان های مختلف نوشته شده است.
برای مثال آماری را که سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی درباره تعداد کتب شیعی به زبان های مختلف ارائه کرده بود از مرز ۲۰ هزار عنوان تجاوز می کرد، که این گستردگی در عرصه بین المللی بی سابقه بوده است! بنابراین، پیوند نزدیکی میان اندیشه سیاسی تشیع و تمدن نوین اسلامی که در حال شکل گیری است، وجود دارد.
ما مدعی هستیم که تمدن نوین اسلامی درصدد است تا خلاءهای تمدن غربی به ویژه در حوزه بحران معنویت و اخلاق را برطرف کرده و عطش های فطری بشر را پاسخ دهد، آیا اصلا اسلام در ذات چنین ظرفیتی را دارد که بتواند تمدن ایجاد و در مرحله بعد چنین اهدافی را پیاده کند؟
وقتی درباه تمدن و فرهنگ اسلامی سخن می گوییم، در خلال هزاره گذشته با فرهنگ ها و تمدن های بسیار متنوعی مواجه می شویم که این از قابلیت های فرهنگ و تمدن اسلامی حکایت می کند؛ به عبارت بهتر نگاه اسلام به توحید و یکی دانستن مبداء و منشاء همه انسان ها و اهتمامی که نسبت به فطرت دارد و از این طریق میان همه انسان ها اشتراکاتی قائل است، باعث می شود تا اسلام به خود اجازه دهد که علاوه بر اینکه با همه ادیان توحیدی پیشین ارتباط برقرار کرده و از ظرفیت هایشان استفاده می کند، در نگاه به همه ادیان و جوامع و خلاقیت انسان ها نگاه مثبت داشته و تکثیرگرایی را علی رغم توحید قبول داشته باشد.
و این تجلی آیه شریفه «إِنَّا جَعَلْناکُمْ خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم؛ ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و در گروهها و تیرههای بزرگ و کوچک جای دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ همانا گرامی ترین شما نزد خدا، باتقوی ترین شما است.» (حجرات، آیه ۱۳) است. اینجا این تکثر فهم ها، ایده ها و فرهنگ تصریح شده و نعمات الهی بر شمرده می شود، یعنی این تنوع و تکثر خواست خداوند بوده تا زمینه تولیدات فرهنگی برای انسان فراهم شود و در واقع خداوند این تنوع را سبب خیر می داند.
عنی این تکثر و تنوع اقوام و مذاهب اسلام را در تمدن سازی دچار مشکل نمی کند؟
خیر؛ اسلام این ظرفیت را در خود دارد که با فرهنگ ها، اندیشه ها و تمدن های دیگر ارتباط برقرار کند از این رو است که شاهد حضور اسلام در شبه قاره هند، جنوب شرقی آسیا، خاورمیانه، ماوراءالنهر، شمال آفریقا و … هستیم که نشان از قابلیت اسلام برای حضور در سطح کلان جوامع دارد تا جایی که حتی امروزه در کشورهای اروپایی نیز اسلام از ادیان پویا محسوب می شود.
مهم آنکه اگرچه غرب اسلام ستیزی را با حمایت از وهابیت دنبال می کند، اما انسان ها هر چه به فطرت بالاتر و عقلانیت برتر دست بیابند، قطعا گرایش آنها به اسلام افزایش می یابد. از این رو، می توان گفت اسلام توان و ظرفیت ارائه تمدنی جهانی را دارد و می تواند با همه ملت ها، اقوام و فرهنگ ها معاشرت و ظرفیت های موجود در آنها را بارور کند.
قطعا ساخت تمدن نوین اسلامی و قدم گذاشتن در مسیر آن نیازمند گذار از تمدن قدیم است، شاخصه های این گذار و تجربه عصری جدید در این باره چیست؟
در گذار از تمدنی سنتی و قدیمی به تمدن نوین یکی از نکات مهم، فهم دقیق از دین است چراکه ما دین را بسیار سهل می گیریم و شعارگونه با آن برخورد می کنیم و متاسفانه به عمق آن نمی پردازیم، در حالی که دین عمیق تر از آن چیزی است که بتوان همه ابعاد آن را شناخت، چون محور هر تمدنی فهم دینی است باید ادراکی که از دین به طور عام و اسلام به طور خاص داریم اصلی باشد نه اینکه با اندیشه های غلط و ناروا به سراغ دین برویم.
پس چه باید کرد تا مسیر تمدن سازی طی و هدف کلان ما در این باره عملی شود؟
در واقع باید با توجه به داده های علوم جدید و توانمندی هایی که انسان ها در گذر زمان به آنها دست یافته اند به تفسیر مجدد از دین بپردازیم و صرفا به تفاسیر کهنه اکتفا نکنیم، چراکه اسلام دینی فرازمانی و فرامکانی است، بنابراین، باید در بهره گیری از آن در تمدن سازی اقتضائات عصر حاضر را در نظر داشته باشیم.
بخش دیگر از این مرحله گذار توسعه ارتباطات است، یعنی نباید به صورت وحشت زده و همراه با اوهام با دیگر فرهنگ ها برخورد کنیم، اسلام به ما اعتماد می دهد چنانکه در همان صدر ظهور آن، پیامبر اکرم (ص) می فرمودند: «علم را بجویید حتی اگر در چین باشد.»
این یعنی اسلام به انسان ها ماموریت علم آموزی و تعلیم و تعلم را می دهد و جالبتر آنکه خدای متعال نیز به انسان اعتماد کرده و به او فرمان گردش در کره خالی را می دهد! «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ»(سوره عنکبوت، ۲۰)
پس اگر به ارتباطات بین المللی روی نیاروده و به داشته های خود اکتفا کنیم دیگر زایشی در نگاه ما رخ نمی دهد، از این رو، ورود به تمدن نوین اسلامی به گسترش ارتباطات نیاز دارد و اینکه بدانیم تولید فکر و اندیشه در سایه این ارتباطات رخ می دهد و نباید از آن وحشت داشته باشیم لذا گرایشات اصیل توحیدی جنبه صنفی، طبقاتی و جنسیتی ندارد بلکه همه انسانها وظیفه دارند به وظایف خود در قبال جامعه عمل کنند و اگر دانایی کمتری دارند آن را توسعه دهند تا جایی که بتوانند در فرآیند تمدن سازی اثرگذار باشند.
نظر شما