وی در ادامه با بیان اینکه دوم آن که توجه به مسائل فرهنگی و آسیب شناسی فرهنگی و اجتماعی می تواند یکی از عناصر مهم برای شکل گیری تمدن نوین اسلامی باشد، افزود: به دلیل آن که تمدن های بزرگ در دل فرهنگ های بزرگ شکل می گیرند و فرهنگ هایی که دچار بحران و مشکل هستند، طبیعی است نتوانند تمدنی پدید آورند؛ بنابراین علم و فرهنگ دو نرم افزاری هستند که می توانند تمدن را به وجود آورند. اما در زمینه سخت افزارِ تمدن هم توجه به تکنولوژی و برنامه ریزی برای استقلال از مسائل کلیدی و مهم است که باید به آن اهتمام داشت.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی همچنین در پاسخ به این سوال که چرا دشمن قصد دارد حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی را متوقف کند، گفت: طبیعی است هر دشمنی چنین خصلتی دارد. دشمن انحصار طلب است و می خواهد فرهنگ در تمدن خودِ او شکل بگیرد. بنابراین تمدن اسلامی نیز فراز و نشیب هایی داشته است و در یک زمان به اوج شکوفایی خود رسیده و در برهه ای دیگر به یک معنا دچار هبوط شده است.
این استاد فلسفه اضافه کرد: دشمن نیز در پی آن است که رهبری تمدن فعلی در دست خود یعنی غرب باشد و کشورهای اسلامی به تمدنی نوین دست پیدا نکنند لذا این نزاعی است که از زمان های گذشته میان تمدن اسلامی و دیگر تمدن ها وجود داشته و دارد.
حجت الاسلام قائمی نیا یادآور شد: در حقیقت در قرون وسطی که غرب بهره آن چنانی از علم نداشت یعنی حتی پیش از دکارت، ما دانشمندان بزرگی داشتیم که در زمینه ها و علوم مختلف سرآمد بودند و هدایت علمی در این دوره به دست مسلمانان بود که از جمله می توان به ابن هیثم، فارابی، ابن سینا، ابوریحان بیرونی و … اشاره کرد.
این محقق و پژوهشگر وجود دانشگاه هایی زنده و مراکز علمی بزرگ در شهرها و کشورهای گوناگون اسلامی و رونق خاص آن را نشان از زنده بودن جریان تمدن اسلامی در آن دوره دانست و تصریح کرد: همچنین فرهنگ عمومی مردم که به سمت علم و ارزش قائل شدن برای علم متمایل بوده است، حکایت از این ماجرا دارد اما متاسفانه مشکلات سیاسی که جهان اسلام را درگیر خود کرد، موجب شد انقلاب های علمی در شرق تداوم پیدا نکند.
وی در ادامه دلایل دیگری را نیز در این ماجرا دخیل دانست و بیان کرد: از جمله می توان به وجود فاصله میان علما و حاکمیت اشاره کرد که این امر موجب شد علم نتواند با سرعت در کشورهای اسلامی پیش رود و رشد کند و از سوی دیگر عدم ارتباط میان مراکز علمی و نبود ارتباط شفاف و صریح میان این مراکز در جهان اسلام، بر این مساله دامن زد و تمدن اسلامی رفته رفته رو به افول نهاد؛ هر چند در این میان دلایل اجتماعی را نیز نباید نادیده گرفت. ضمن آن که سیستم آموزش در آن شرایط مناسب نبود و بنابراین علم نمی توانست فراگیر شود و تنها افرادی خاص با استعدادهای خاص رشد می کردند.
به گفته عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بنابراین در دوره قرون وسطی که اوج شکوفایی تمدن اسلامی بود، دانشمندان غربی در پی مباحثی بودند که در مشرق زمین مطرح بود و قصد انتقال آن ها را به مغرب زمین داشتند تا غرب را از رکود علمی نجات دهند.
حجت الاسلام قائمی نیا همچنین در پاسخ به این سوال که آیا پیشرفت همه جانبه را می توان به معنای تمدن سازی نوین اسلامی قلمداد کرد، گفت: طبیعی است اگر تمدن به معنای همه اجزایی که در یک فرهنگ هستند، لحاظ شود البته در تعریف تمدن هم اختلاف نظرهایی وجود دارد و همه اجزای فرهنگ به صورت یک دست رشد داشته باشند یعنی هم رشد فکری، هم ابزاری، هم ارزشی و هم علمی، همه این موارد با یکدیگر می توانند تمدن را به وجود آورند.
وی در ادامه سخنانش توضیح داد: به عبارت دیگر رشدی که در اجزای یک تمدن رخ می دهد، باید همزمان و با یک شدت باشد، نمی شود برخی اجزا رشد کنند و بعضی دیگر رشدی نداشته باشند؛ به دیگر سخن نمی توان رشد علمی داشت اما اخلاق در جامعه رشد پیدا نکند و اگر این اتفاق روی دهد، طبیعی است که ما نمی توانیم بگوییم پیشرفت همه جانبه در فرهنگ مذکور صورت گرفته است. بنابراین تمدن وقتی شکل می گیرد که همه اجزا به نحو متناسب و فراگیر با یکدیگر رشد کنند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز در خصوص ارتباط تحول علوم انسانی و پایه ریزی تمدن اسلامی اذعان کرد: قطعا بخش بزرگی از یک تمدن، علوم انسانی آن تمدن است؛ علومی که به وسیله آن مسائل بشریت حل و رفع شود. بنابراین این علوم تاثیر مستقیمی در شکل گیری تمدن اسلامی دارند که نمی توان آن را نادیده گرفت.
وی تأکید کرد: بنابراین اگر در کشور ما علوم انسانی جایگاه خاص خود را پیدا کند، طبیعی است پیشرفت در آن ها می تواند زمینه ساز پیشرفتهای دیگر در حوزه های بشری باشد. در حقیقت تمدن نمی تواند شکل بگیرد بدون آن که علوم مرتبط به انسان جایگاه خود را در آن تمدن پیدا نکرده باشند.
حجت الاسلام قائمی نیا در پایان سخنانش خاطرنشان کرد: در واقع علومی که در دل یک تمدن هستند، اعم از علوم انسانی و طبیعی، باید متناسب با تمدن پیشرفت کنند اما علوم انسانی از آن جهت که ناظر به خودِ انسان و حالات اجتماعی و سیاسی و ابعاد مختلف بشر است، نقش مهم و هدایتی در شکل گیری تمدن دارد و برای این که پیشرفت یک جامعه به سمت تمدن سازی رو کند، باید علوم انسانی در آن رشد کرده باشند.
نظر شما