کشف حجاب، اوج ابتذال زن ایرانی// بی‌بندو باری، کعبه‌ آمال متولیان عیاش

عدم حضور فعال زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در ظاهر امر به عنوان مهمترین دلایل حجاب برداری مطرح می شد ولی در واقع بی‌بندوباری و برهنگی، کعبه‌ آمال متولیان عیاش ولجام گسیخته‌ کشور بود.

خبرگزاری شبستان: تردیدى نیست که حجاب و پوشش زن یکى از احکام ضرورى اسلام به شمار مى‏رود. در آیه 59 سوره احزاب درباره این امر مهم آمده است: «یا أَیُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً»، اى پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب‏ها (روسرى‏هاى بلند) خود را بر خویش فرو افکنند. این کار براى اینکه [از کنیزان و آلودگان‏] شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، بهتر است و خداوند همواره غفور و رحیم است.
پوشش سابقه‏اى به اندازه حیات بشریت دارد و غیر از پیروان یکى از مکاتب که بر لزوم برهنه زیستى پاى مى‏فشارد همه جامعه بشریت به نوعى آن را رعایت مى‏کنند. در راستای بررسی بیشتر تاریخچه کشف حجاب در ایران و اندیشه منورالفکران و واکنش روحانیون نسبت به آن، بخش دوم مقاله هوشنگ سعادت، مدیر گروه اسناد و خاطرات مرکز اسناد انقلاب اسلامی را با هم می خوانیم.

 

درباره‌‌‌ کشف حجاب در عصر پهلوی کتاب‌های متعددی به نگارش در آمده و از مفاد آنها چنین برمی‌آید که بین رضاشاه و آتاترک رابطه‌ای صمیمانه وجود داشت. رضاشاه در زمامداری هفده ساله‌ی خود تنها یک بار به خارج از کشور سفر کرد. سفری که ثمره‌ی آن ابتذال زن ایرانی بود. او به ترکیه سفر کرد و آن قدر مجذوب ظواهر آنجا و مردم آن دیار شد که از همان جا تلگرافی به دولت ایران فرستاد و گفت: «اگر کشاورزان بخواهند هنگام کار زیر نور آفتاب از کلاه تمام لبه استفاده کنند، اشکالی ندارد.[1]

 

پیش‌تر گفته شد، تغییر پوشش و تفکر بنیادین آن در دوران قاجار شکل گرفت. شاهان قاجار در مسافرت‌های فرنگ مرعوب فرهنگ منحط آن دیار شده و از پوشش زنان اروپایی خوش‌شان آمده بود و بدشان نمی‌آمد که زنان حرم سرایشان از آن نوع پوشش‌ها داشته باشند. در عکس‌های برجای مانده از دوران قاجار، زنان بالاپوشی به شکل سنتی دارند، شلوار و دامن کوتاه و جوراب، نیمی قجری و نیمی اروپایی. البته در مجامع عمومی آن روز زنی بدون روسری به ندرت دیده می‌شد.

 

با وجود این، ابتذال زن ایرانی زمانی شروع شد که پای او به حرمسرا ها باز شد. این ابتذال در عصر پهلوی اول نیز بعد از سفر وی به ترکیه با تبلیغات دامنه‌دار و گسترده علیه حجاب شروع شد، این مسافرت در واقع زمینه‌ی پذیرش کشف حجاب را فراهم نمود. رضاشاه به کشوری سفر کرده بود که پدیده‌ی پان‌ترکیسم آن با محوریت مصطفی کمال پاشا می‌رفت تا به سبک اروپا شکل بگیرد. درباره‌ی شیفتگی رضاخان به ترکیه و اقدامات آتاترک حتی قبل از اینکه وی بر اریکه سلطنت ایران تکیه زند، مطالب فراوانی گفته شده است. روزنامه‌ی «مورنینگ پست» در شماره‌ی 12 خود می‌نویسد: «رضاخان نسبت به کارهای مصطفی کمال بسیار شیفته شده و در تقلید از برنامه‌ی سیاسی او نیز تردیدی به خود راه نداده است». در شماره‌ی دیگر این نشریه، عدم تقلید کامل رضاخان از وی را در ابتدای تغییر سلطنت خطر بلشویزم می‌داند. آنچه در این سفر بیش از همه توجه رضاشاه را به خود جلب کرد، حضور زنان و دختران بی‌حجاب در مراکز علمی و آموزشی این کشور بود. به همین جهت پس از این بازدیدها خطاب به سفیر کبیر ایران اظهار می‌دارد: «هنوز عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم، خصوصاً زنان اقدام کنیم».

 

تأثیر این مسافرت در رضاشاه به حدی است که خطاب به رییس الوزراء می‌گوید: «نزدیک دو سال است که این موضوع ـ‌کشف حجاب ـ ‌سخت مرا به خود مشغول داشته است. خصوصا از وقتی که به ترکیه رفتم و زن‌های آنجا را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته... دیگر از هر چه چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و «چاقچور» دشمن ترقی و پیشرفت مردم است».[2] رضاشاه در دانشسرای مقدماتی تهران گفت: «بسیار مسرورم از این که می‌بینم زنان به حقوق و مزایای خود نائل شده‌اند». معلوم می‌شود که ایشان «برهنگی» را حقوق و مزایای از دست رفته‌ی زنان می‌پنداشت.

 

لازم به یادآوری است قبل از اعلام رسمی کشف حجاب، قانون متحدالشکل شدن البسه در سال 1307 در مجلس شورای ملی به تصویب رسیده بود، در این مدت هفت ساله رضاشاه کوشید تا کشف حجاب را موجه جلوه دهد اما به دلیل مقاومت روحانیت و مردم مسلمان ایران هرگز جرأت طرح آن را به عنوان یک قانون و تصویب آن در مجلس شورای ملی نیافت و در حد بخشنامه‌ای بیش باقی نماند، دولت نیز تلاش نمود تا قیمت پارچه و البسه گران نشود. در بخشی از بخشنامه‌ی دولت به تاریخ بهمن ماه 1314 چنین آمده بود: «نظر به اینکه استقبال خانم‌ها در تهیه‌ی لباس تجدد باعث سوء استفاده‌ی اصناف و کسبه واقع شده و قیمت اجناس زنانه... را ترقی داده، بلدیه تهران نرخ معتدلی جهت خیاطان ... وضع نموده و ترتیب خاصی هم جهت فروشندگان اجناس زنان داده... و متخلفین مورد تعقیب واقع می‌شوند».[3]

موضوع کشف حجاب سایر مکاتبات اداری سال‌های نخستین این دستور را تحت‌الشعاع قرار داده بود و استمرار مکاتبات و بخشنامه‌ها حکایت از مقاومت مردم در قبال این واقعه بود.

 

قبلاً اشاره شد بیشترین دلایل حجاب برداری در ظاهر امر به لحاظ عدم حضور فعال زنان در اجتماع و در عرصه‌های مختلف علمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بود ولی در واقع بی‌بند و باری و برهنگی کعبه‌ی آمال متولیان عیاش و لجام گسیخته‌ی کشور بود. با دقت در تاریخ این دوره معلوم می‌شود زن ایرانی مسلمان با حفظ حجاب در تمامی صحنه‌ها حضوری قدرتمند دارد، لکن می‌شود گفت به عمد این موضوع در تاریخ مورد غفلت واقع شده است. «مورگان شوستر» در این زمینه می‌‌گوید: ‌«... در آن ایام تار ظلمانی [هنگام اتمام حجت روس به ایران] که اوهام مردم در تردید بود که آیا مجلسی باقی خواهد ماند یا منفصل می‌شود؟

 

زنان ایران با هیجان و حرارت قلبی برای محافظت [از] آزادی و محبت فوق العاده [به] وطن خود، آخرین اقدامی که آنان را بر مردمان تفوق و برتری دادند و دلیل بر شجاعت‌شان بود، به عرصه‌ی ظهور رساندند. شهرت داشت که نمایندگان در چند جلسه‌ی سری مجلس قرار داده بودند که مطالبات روس‌ها را تسلیم نموده و راضی شوند. بازاریان و اهالی پایتخت فرقه فرقه شده بودند... در این موقع زنان ایران جوابی مهیا نموده و سیصد نفر از جنس ضعیف! از خانه و حرمسرا های محصور با افروختگی بشره که از عزم ثابت شان خبر می‌داد، بیرون آمده در حالتی که در چادر های سیاه و نقاب‌های مشبک سفید مستور بوده و حرکت نظامی می‌نمودند، بسیاری از ایشان در زیر لباس یا آستین‌های خود تپانچه پنهان داشتند یکسره به مجلس رفته و در آنجا جمع شده و از رییس مجلس خواهش نمودند که تمام آنها را اجازه‌ی دخول دهد.

 

رییس مجلس به ملاقات نمایندگان ایشان راضی شده... آن هیئت مادران و زوجات و دختران محجوب ایرانی، تپانچه‌های خود را برای تهدید نمایش داده و نقاب‌ها را پاره کرده و دور انداخته و اراده‌ی عزم آخری خود را اظهار و اعتراف کردند که اگر وکلای مجلس در انجام فرائض خود و محافظت و برقرار داشتن شرف ملت ایران تردید نمایند، مردان و فرزندان و خودمان را کشته و اجسادمان را همین جا می‌اندازیم».[4]

در بحث‌های اقتصادی و فرهنگی نیز تاریخ گویای این مطلب است که زنان همیشه در معیشت، اقتصاد جامعه و تعلیم و تربیت نقش محوری داشتند.

 

پس از مشروطیت به دلیل امکان ضبط بیشتر حوادث تاریخی، حضور زنان در عرصه‌های فرهنگی، آموزشی، سیاسی، اقتصادی بیشتر عیان و ملموس شد. در تمامی این عرصه‌ها زنان مسلمان ایرانی، فرهیخته و روشنفکر با حفظ حجاب و پای فشردن به رعایت حریم جامعه مشارکتی فعال داشتند. آنان از رواج بی‌بندوباری که بنیان‌های اعتقادی، فکری و اخلاقی جامعه را متزلزل می‌کرد به شدت انتقاد می‌کردند. روزنامه‌ی شکوفه، نخستین روزنامه‌ی زنان در ایران، در این‌باره چنین نوشته است: «این چه رفتار و حرکاتی است که بعضی از زن‌ها یا بعضی از مردها دارند... به چه طریقه و مذهب صحیح است که در معبر عام،... پرده‌ی اسلام را دریده، بدون پرده و حجاب، فتح هر باب کرده و بر ضد آیه‌ی شریفه‌:

«ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن» (نور، بخشی از آیه31)، (باید ظاهر نسازید زیور و زینت‌های خودتان را مگر از برای شوهران خودتان) با آن حرکات و سکنات مخصوص و از این‌ها بدتر، آن جوانان بی‌غیرت و عصمت، لا مذهب می‌باشند که خودشان را مانند زنان می‌سازند و هیچ شرم و حیا از خدا نمی‌کنند و از مردم خجالت نمی‌کشند».[5]

 

برای کشف حجاب اجحافات و بد رفتاری‌های بسیاری بر مردم روا می‌شد، با فرا رسیدن شهریور 1320 و با خروج رضاخان از ایران، کشف حجاب وارد مرحله‌ی تازه‌ای شد و در دوره‌ی پهلوی دوم علی‌رغم اعلام ظاهری لغو اجباری آن، عملاً این قانون پیگیری شده و با مخالفین به شدت برخورد می‌شد.

 

حجاب زدایی در اندیشه‌ منورالفکران

 

واقعیت این است که در بسیاری موارد، زن ایرانی نقش چندانی در اجتماع نداشته و به دنبال روزنه‌ای بود تا خود را مطرح نماید. این امر به دست اندیشه‌گران مشروطه که کم و بیش با تمدن و فرهنگ غرب آشنا شده بودند با شعار حجاب‌زدایی خود را نمایاند. اینان راه رهایی از عقب ماندگی زن ایرانی و گام نهادن وی در مسیر ترقی را رفع حجاب فرض نموده و نخستین گام را با برداشتن روبند و نقات، عملی کردند. بدین وسیله قبل از تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی زمینه‌ی برداشتن چادر نیز فراهم گشت.

 

اقدامات تجددگرایانه رضاشاه روند حجاب‌زدایی را سرعت بخشید تا جایی که به عنوان یکی از محورهای اساسی سیاست فرهنگی دولت وی جای گرفت و همچنانکه قبلاً گفته شد در 17 دی ماه 1314 از سوی خانواده و شخص شاه کشف حجاب رسمی به عمل آمده و داشتن حجاب منع گردید. علی رغم این اقدام این رضاشاه نبود که اندیشه‌ی کشف حجاب و حجاب زدایی و حرکت به سوی فرهنگ برهنگی را مطرح ساخت بلکه وی این اندیشه را در سطح گسترده‌ای عملی ساخت. این منورالفکران جنبش مشروطه خواهی بودند که اندیشه حجاب‌زدایی را مطرح ساختند.

 

یکی از متقدمان این اندیشه، میرزا ملکم خان بود، وی اعتقاد داشت که نه تنها باید در حوزه‌ی فنی و فن‌آوری از غرب تقلید کرد؛ که در حوزه‌ی روابط اجتماعی نیز تقلید ضروری است. به ادعای وی: «غربی‌ها به همان میزان که در صنایع پیشرفت کرده‌اند، به همان نسبت نیز در روابط اجتماعی پیشرفت نموده‌اند». از منظر این افراد یکی از زمینه‌ها، «حقوق زنان» و تبدیل نقش سنتی آنها به نقش امروزی در اجتماع بود. یکی از شیفتگان تمدن جدید غربی که اصل حجاب را نیز مورد حمله قرار می‌داد میرزا فتحعلی آخوند‌زاده بود، وی درخصوص تمدن غرب معتقد بود: «مردم آسیا حریت کامله را یکبارگی گم کرده‌اند و از لذت مساوات و نعمت حقوق بشریت کاملا محرومند. بر شما لازم است که بزرگ خود (غرب) را بشناسید، همیشه به امر و نهی او مطیع باشید و رسم بندگی و آداب انسانیت را یاد بگیرید».

وی درباره‌ی حجاب نیز ‌گفت: «کسانی که بعد از اخلاف ما در دین اسلام بانی پروتستاتیسم خواهند شد، آیه‌ی حجاب را منسوخ خواهند کرد».

 

آخوندزاده، این منور الفکر پیشرو در ترویج بی‌حجابی و فرهنگ کفر و آثار مخرب آن، ده ها سال پیش از مشروطیت، چنین سخن رانده بود: «همان قانون حجاب سرچشمه‌ی مفاسد مدنی گوناگون گشته است، خشونت رفتار مردان نسبت به زنان در معاشرت و مخالطت که از الّذ نعمات دنیویه است، عدم تربیت کل نسوان در علوم و فنون و صنایع و سلب حقوق انسانیت و آزادی از ایشان در جمیع موارد و رواج ظلم عظیم، خواجه کردن اطفال بیگناه و رونق کسب نکوهیده‌ی خواجه فروشی همه از عادات مسلمانان و همه از آثار آیین حجاب است».[6]

 

همچنین وی درباره‌ی الگو گرفتن زنان ایرانی از غرب چنین اظهار نظر می‌کند: «امروز در بعضی از دول غرب زنان را به امور مملکت داخل می‌کنند، چنانچه این رسم قبل از غلبه‌ی عرب‌ها در ایران جایز بود». از دیگر افراد مروج این طرز تفکر میرزا آقاخان کرمانی است. وی بیشتر به باستان‌گرایی توجه دارد تا غرب‌زدگی، نگاه باستان گرایانه‌ی وی به سلسله‌های قبل از اسلام، به ویژه هخامنشیان و ساسانیان و... قابل توجه است: «... با تأسیس دولت ساسانی تاریخ ایران روشنی مخصوص یافت...»‌. در خصوص اسلام و آیین زند و برتری قائل شدن برای آیین زرتشت میزرا آقاخان می‌نویسد: «در عالم دیانت، قانون زند استوارترین آیین‌نامه‌های ازمنه‌ی سابق بود و مدارش بر پروگرام و نظام ترقی قرار داشت». در اندیشه وی انتساب حجاب به عرب‌ها نیز پیداست. این درحالی است که مخبرالسلطنه «چادر» را رسم ایرانی می‌داند:

«منیژه منم دخت افراسیاب، برهنه ندیده تنم آفتاب»

 

صدیقه دولت‌آبادی، دانش‌آموخته‌ی دانشگاه سوربن فرانسه و از مهره‌های سرسپرده‌ی دوران رضا‌خانی که قبلاً به اقدامات حجاب‌زدایی وی اشاره شد از دیگر منورالفکرانی بود که بهنگام بازگشت به ایران به سال 1306 رسماً بی‌حجاب در خیابان‌های تهران ظاهر شد. وی آنچنان به بی‌حجابی مصّر بود که حتی به وقت مرگ در وصیتنامه‌اش نوشت: «زنانی را که با حجاب بر مزارم بیایند نخواهم بخشید»[7]

 

نمونه‌ی دیگری از منور الفکران خانم فخر الملوک مشهور به زندخت می‌باشد وی روزنامه نگار و شاعر بود و در شیراز از سوی علما تکفیر شده بود. زندخت از حامیان فرهنگی رضاخان در امر کشف حجاب به شمار می‌رفت. بطوری که طلعت انصاری درباره‌ی شدت علاقه‌ی وی به رضاخان می‌نویسد: «زندخت به رضاشاه کبیر علاقه‌ی عجیبی داشت و او را ناجی ایران به خصوص زنان می‌دانست و بسیاری از سروده‌هایش صادق بر این مدعاست» این قبیل افراد گاه برای فریب عامه‌ی مردم نامی از دین و مظاهر دینی می‌بردند. برای نمونه زندخت امام علی (ع) را رئیس متجددین می‌خواند. اما همو تمام آرزویش این بود که زنان ایرانی مانند زنان اروپایی بی‌بندوبار باشند که بیت زیر گویای منویات اوست:

سعی مردانه‌ی زنهای اروپایی را، بگشا چشم و تماشا بکن ای دختر شرق

وی زیر عکس یادگاری بی‌حجاب خود این بیت را نوشته بود:

از قید حجاب و پیچه آزاد استی، ای عکس‌به‌عکس من خوش و شاد استی[8]

 

علی‌رغم این که چنین اندیشه وزران منحرفی موضوع کشف حجاب را مطرح می‌کردند، اما اقدامات عملی حاکمیت در اواخر دوره‌ی قاجار و مخصوصاً در ایام منتهی به پایان حکومت رضاخان، در تغییر پوشش زنان و مردان، بیش از نظرات ارائه شده مؤثر واقع شد. هر چند اندیشه‌ی کشف حجاب، مقدمه‌ای بر اقدامات عملی در این راستا بود.

 

روند کشف حجاب و واکنش روحانیون

 

از آنجا که کشف حجاب زیر پا گذاردن یکی از احکام مصرح قرآن بود، بارزترین سیاست‌ ضداسلامی رضاخان محسوب می‌شد. نحوه برخورد روحانیون با این سیاست بخش مهمی از عملکرد آنان را در این دوره رقم می‌زد. علما به عنوان سنگربانان شریعت همواره خود را موظف می‌دانستند که با این پدیده شوم مقابله بکنند. به لحاظ حساسیت موضوع طیف‌های مختلف روحانیون در این قضیه عملکرد نسبتاً مشابهی داشتند. با آغاز سلطنت رضاشاه، تبلیغ درباره‌ی آزادی زنان در مطبوعات ادامه یافت. منادیان فرهنگ غرب از تئاتر، سینما به عنوان ابزاری در راستای ترویج بی‌حجابی سود می‌جستنتند.

 

در هفدهم تیر 1305 مقرر شده بود نمایشی با عنوان «تمدن نسوان» به منظور عادی‌سازی حضور زنان در جامعه و سست‌کردن اعتقاد آنها به خصوص تحریک آنها به بی‌حجابی اجراء گردد. به دنبال انتشار این خبر علمای سرشناس تهران از جمله آیت الله سید حسن مدرس، آیت الله فیروزآبادی، سید محمد بهبهانی، میرزا هاشم آشتیانی در نامه‌ای خطاب به مستوفی الممالک ـ رئیس الوزراء ـ خواستار جلوگیری از اجرای این نمایش شدند. یکی از دلایل مهم در عدم اعلام کشف حجاب از سوی رضاخان در سالهای 1307-1308 هراس از مخالفت روحانیان ایران بود. تبلیغات غربگرایان به سود بی‌حجابی موجب شد برخی از علماء به دفاع از حکم اسلامی حجاب برخیزند.

 

از جمله آثار مکتوبی که در سالهای اول حکومت رضاخان نگاشته شد رساله‌ی «وسیله العفایف» بود. نویسنده‌ی رساله ـ حاج شیخ یوسف جیلانی ـ در این اثر وجوب حجاب را مورد تأکید قرارداده است و آنچه حائز اهمیت است جیلانی علاوه بر ادله‌ی شرعی به سخنان دانشمندان غربی مخالف فساد و بی‌بند و باری نیز استناد جسته است. او به خاطر اعتراضات شدید به دستگاه حکومتی مدتی زندانی و تبعید شد. انتقادات حاج شیخ یوسف به اوضاع نابسامان اجتماعی بویژه به ازدیاد فواحش و برخوردهای ناشایست نظمیه بود. او درباره‌ی روند بی‌عفتی که از مدارس ابتدایی آغاز شده بود چنین می‌نویسد: «با صدای رسا که صفحه‌ی ایران را پر کند می‌گویم: ای پدران! مادران! دخترهایتان را در حال کوچکی، پاکدامنی و عفت بیاموزید و آنها را سربرهنه و با بداخلاقی و با فرم شهوت خیز به مدرسه‌ای که نمی‌دانید مؤسس آن کیست نفرستید...».

 

گرچه رضاشاه نتوانست در سالهای نخستین، کشف حجاب را در جامعه رسمی سازد لکن در جهت عادی سازی آن تلاشهای زیادی انجام داد یکی از راه‌های ترویج عادی‌سازی بی‌حجابی آزاد گذاردن اقلیت‌های مذهبی بود که با حمایت نظمیه انجام می‌گرفت آنان اجازه داشتند آزادانه لباس بپوشند در این زمینه اعتراضاتی از ناحیه‌ی علما صورت ‌گرفت از جمله مطابق گزارش نظمیه مازندران در خرداد 1309 تردّد یک زن کلیمی در معابر عمومی مورد اعتراض علما واقع شد. گسترش برنامه‌های بی‌حجابی همچنان موجبات ناراحتی و نگرانی روحانیان و توده‌های مردم را فراهم می‌ساخت. برخی از آنان با توجه به تظاهرات مذهبی شاه، شخص وی را بری از این اقدامات می‌دانستند. برای نمونه سیدحسام‌الدین فال اسیری در اعتراض به برگزاری جشن در شیراز اظهار داشته بود: شاه راضی به این قضایا نیست و یکی از علمای شهر تلگرافی برای شاه فرستاد و از وزیر معارف شکایت کرد. معهذا ادامه‌ی برنامه‌های تبلیغ و ترویج بی‌حجابی و سخنان جسته و گریخته دال بر تائید شاه، روحانیان طراز اول را بیمناک ساخت.[9]

 

واکنش آیات عظام به کشف حجاب

 

انعکاس اخبار مربوط به کشف حجاب، بویژه اخبار شیراز مراجع بزرگ قم، مشهد را به تکاپو واداشت. گفته می‌شود در مشهد این قصه سر دراز داشت و در دبیرستان فردوسی این شهر جشنی با حضور رضاشاه برگزار ‌شد. در مراسم استقبال از رضاشاه دختران بی‌حجاب شرکت داشتند.

پس از اظهار نگرانی علما و مردم بویژه اظهار تنفر و انزجار آیت الله قمی، شاه خود را بی‌اطلاع قلمداد نموده و شخصاً رئیس شهربانی مشهد را مورد ضرب و شتم قرار ‌داد. آیت الله قمی پس از پی‌بردن به ماهیت قضیه گریست و طی نطقی ‌فرمود: «اسلام فدایی می‌خواهد و بر مردم است که قیام کنند و من حاضرم فدا بشوم».

 

به دنبال سخنان معظم‌له علما اصناف مشهد با مخابره تلگرافهایی مراتب خشم و انزجار خود را از این اقدام ضداسلامی ابراز داشتند. آنچه حائز اهمیت است به رغم مذهبی بودن شهر مشهد رضاشاه با شیطنت خاصی سعی داشت برنامه‌های ضد اسلامی خود را از این نقطه آغاز نماید. او پس از بازگشت از ترکیه به درشکه‌چی‌ها در مشهد و سپوران در تهران دستور داد کلاه شاپو بر سر بگذارند. اجرای این برنامه از ابتدای خرداد 1314 علاوه برشایعات مربوط به کشف حجاب، تلاطمی در مشهد ایجاد کرد. آیت الله قمی تصمیم گرفت برای جلوگیری از کشف حجاب و استعمال کلاه شاپو به تهران مسافرت نماید.

 

سفر در نهم تیر انجام شد. در اهمیت این سفر همین بس که آیت الله قمی از جمله علمایی بود که در سفرهای شاه به مشهد به استقبال او نمی‌رفت. محاصره محل اقامت ایشان در شهر ری از عوامل عمده‌ی خروش مردم مشهد گردیده و به کشتار بی‌رحمانه در مسجد گوهرشاد در بیست یکم تیر انجامید. معظم له مدتی پس از این کشتار به عتبات عالیات تبعید گردید.

 

واکنش دیگر در مخالفت با سیاست‌های دولت در کشف حجاب که از اهمیت تاریخی خاصی برخوردار است، تلگراف آیت الله سید عبدالکریم حائری یزدی- زعیم و موسس حوزه‌ی علمیه قم- بود. ایشان در یازدهم تیر 1314 طی تلگرافی به رضاشاه با صراحت اعلام نمود: «... احقر همیشه تعالی و ترقی دولت علیه را منظور داشته و اهم مقاصد می‌دانسته. فعلاً هم به همین نظر عرضه می‌دارد: اوضاع حاضره که بر خلاف قوانین شرع مقدس و مذهب جعفری (ع) است موجب نگرانی داعی و عموم مسلمین است البته بر ذات ملوکانه که امروزه حامی و عهده دار نوامیس اسلامیه هستند حتم و لازم است که جلوگیری فرمائید...».

 

تلگراف آیت الله حائری با توجه به سیاست مدارا و تقیه از سوی ایشان برای رضاخان غیرمنتظره بود. لذا شاه از اظهار نظر صریح در مورد کشف حجاب خودداری نموده لکن با حضور در منزل ایشان با ارعاب و تهدید اعلام کرد که چون در کشور ترکیه کشف حجاب شده در ایران نیز باید این امر محقق شود و متعاقب آن برخی از روحانیان به جرم تحریک آیت الله تبعید شدند. همچنانکه پس از سرکوبی قیام مسجد گوهرشاد عده‌ی زیادی از روحانیان از جمله آیت الله سید یونس اردبیلی دستگیر، تبعید یا زندانی شدند.

 

آیت الله میرزا محمد آقازاده به محاکمه سپرده شد، وی زمانی از اعدام نجات یافت که علمای نجف وساطت نمودند. گفته شده رضاشاه از ایشان خواسته بود که کشف حجاب را جایز بداند تا آزاد شود ولی این روحانی آزاده و والامقام نپذیرفته بود. سرانجام این عالم مبارز در دیماه 1316 بوسیله پزشک احمدی[*]به شهادت رسید. در هر صورت تبعید آیت الله قمی به عتبات عالیات، حتک حرمت زعیم حوزه‌ی علمیه‌ی قم، به شهادت رساندن آیت الله میرزا محمد آقازاده، محبوس و تبعیدکردن بسیاری از علمای سرشناس و مبارز تاوانی بود که روحانیت آگاه و مبارز حتی پیش از رسمیت یافتن کشف حجاب پرداختند.

 

آنها همچنان از مخالفین عمده‌ی کشف حجاب به حساب می‌آمدند. از این رو در آستانه‌ی رسمیت یافتن واقعه هفدهم دی 1314، در بخشنامه‌های دولتی صریحاً عنوان شده بود چنانچه روحانیان اظهاراتی بر ضد کشف حجاب بنمایند فوراً بوسیله شهربانی دستگیر و مجازات شوند. لکن به دلیل مغایرت بی‌حجابی با اصول مسلّم شرعی علما کمابیش به طور یکپارچه با این اقدام مخالف بودند ولی نحوه‌ی ابراز مخالفت گاه بطور علنی و گاهی در قالب مبارزه‌ی منفی بود که از باب نمونه به واکنش برخی از علما در برخورد با پدیده‌ی کشف حجاب می‌پردازیم:

آیت الله حائری یزدی پس از تلگراف به رضاخان و بعد از آن که کشف حجاب رسمیت یافت، به مبارزه منفی با این پدیده پرداخت. از آنجا که مسئله‌ی به حمام رفتن زنان مشکل اساسی بود و آنان در تردد به گرمابه با نیروهای انتظامی به مشکل بر می‌خوردند.

 

حضرت آیت الله برای حل این معضل «زیر زمین» خانه‌ی خود را به گرمابه تبدیل نمود و آن را به استفاده‌ی زنان خانواده و بستگان اختصاص داد. بنا براقوال شاهدان و برخی اسناد موجود. همچنانکه پیشتر اشاره شد مخالفت علما با کشف حجاب پیش از رسمیت یافتن آن و یا مدت کمی پس از آن منجر به حبس و تبعید آنان گردید. از جمله روحانیانی که مخالفت آنها با پدیده‌ی کشف حجاب به تبعید آنها انجامید از حجت الاسلام سیدجواد خامنه‌ای و سید مرتضی خسروشاهی می‌توان نام برد.

 

پس از رسمیت یافتن بی‌حجابی دولت کوشید تا عده‌ای از علمای سرشناس را وادار کند که در جشن‌های بی‌حجابی حضور یابند یا با تأیید خود آن را مجاز شمارند ولی اکثر آنها از این کار سرباز زدند، به طور مثال آیت الله کاشانی در پاسخ به چنین پیشنهادی به شدت با مأموران برخورد کرد. از دیگر علمای سرشناس تهرانی به شیخ علی مدرس تهرانی، شریعتمدار رشتی و امام جمعه‌ی تهران می‌توان اشاره نمود. حاج سید احمد- امام جمعه‌ی تهران- با مخالفت خود محبوبیت خاصی نه تنها در تهران بلکه در سرتاسر ایران پیدا کرد، زیرا گفته بود: «اگر کشته شوم عیالم را بی‌حجاب در مجلس جشن بی‌حجابی نمی‌برم».

 

البته برخی از روحانیان در مجالس بی‌حجابی شرکت می‌کردند ولی تعدادشان اندک بود. در اسناد بر جای مانده مبنی بر شرکت روحانیان در این مجالس بزرگ نمایی شده. حضرت امام(ره) به جنبه‌ی دیگری از این موضوع اشاره داشتند: «[برای شرکت در مجالس جشن بی حجابی] پیش علمای شهرها می‌رفتند [و] می‌گفتند [شرکت کنید] هر کدام ضعیف‌ بودند و ضعیف‌القلب بودند شرکت می‌کردند و هر کدام قوی بودند [شرکت] نمی‌کردند...».

 

حضور برخی از علما با تقیه همراه بوده مثلاً گفته شده وقتی آیت الله حاج میرزا محمد رضا کرمانی مجبور به سخنرانی شد در خلال سخنانش آیات حجاب را هم قرائت کرد که نه بهانه‌ای بدست عمال رژیم بدهد و نه ابراز مخالفت جدی نماید. در مقابل، علمایی هم بودند که به هیچ وجه تقیه را جایز نمی‌شمردند. سید محمود امام جمعه‌ی زنجانی در زمره‌ی این افراد بود که در نامه‌ای به یکی از منسوبان خود در زنجان سفارش اکید می‌کند: «مبادا یک وقتی بترسی و از باب تفسیر غلط تقیه در مجالس جشن حاضر گردی». او به هنگام بازجویی بازجو های حکومتی مقاومت و ایستادگی جانانه‌ای نمود و نگارش‌نامه را تکلیف و وظیفه‌ی دینی دانست و پس از اهانت‌های زیاد از ناحیه‌ی حکومت حکم تبعید وی به کاشان صادر شد.

 

آیت الله سید محمدتقی خوانساری از علمای سرشناس قم به افسری که نگرانی خود را از شرکت در مجالس جشن ابراز داشته بود توصیه به استعفاء نمود. همچنین آیت الله حجت کوه‌کمره‌ای از مراجع و اساتید مبرز قم در تلگرافی خطاب به آیت الله بهبهانی از او خواسته بود که به اولیای امور یادآور شود: «در بلاد اسلامی امری که مخالفت آن از جهاتی با شریعت مقدسه محرز است اجرای آن غیرممکن است و تولید مفاسد خواهد نمود...».

 

در زندگینامه‌ی آیت الله العظمی مرعشی نجفی آمده است که ایشان در برابر رئیس پلیس قم که در حرم حضرت معصومه (ع) قصد داشت حجاب زنی را برگیرد ایستاده‌گی کرده و سیلی محکمی به او زد. رئیس پلیس که از این سیلی سخت یکه خورده بود وی را تهدید به قتل نمود. اما روز بعد در بازار قسمتی از سقف بر سرش ریخت و در دم هلاک شد. پرداختن به مواضع، مبارزات و دیدگاههای سایر آیات عظام جلیل القدر، علما و روحانیون از حوصله‌ی این مقال خارج بوده و به همین مقدار بسنده می‌شود.

 

با سقوط رضاشاه، به دلیل ناتوانی حکومت و نیز برخی ملاحظات دیگر سختگیری در مورد حجاب نیز به بوته‌ی فراموشی سپرده شد و دولت جدید تحت فشار اعتراضات روحانیان و خواست عمومی، زنان را در انتخاب حجاب تا حدودی آزاد گذاشت.[10]

 

پی نوشت ها:

 [1]- مهستی، ابوذرجمهری و همکاران، نشست تخصصی کشف حجاب، تهران، مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ اول، 1384،ص 11

[2]- همان، ص 62

[3]- همان، صص 12، 15 و 16

[4]- همان، صص 23-22

[5]- همان، صص، 23-24

[6]- جعفریان، پیشین، ص25

[7]- همان، ص29

[8]- همان،صص 31-30

[9]- حکایت کشف حجاب، ج2، تهران، موسسه‌ی فرهنگی قدر ولایت، 1381، صص 86-76

[*]- احمد احمدی، معروف بهپزشک احمدیاز شکنجه‌گرانحکومت پهلویبود که با تزریق آمپول هوا و آمپولهای سمی، مخالفان و منتقدان حکومت را به قتل می‌رساند.او که اساساً درس پزشکی هم نخوانده بود، قبل از آنکه به خدمت شهربانی وارد شود در مشهد داروفروشی می‌کرد.

[10]- همان، صص 96-86

 

پایان پیام/
 

کد خبر 50877

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha