به گزارش خبرگزاری شبستان از البرز، به نقل از روابط عمومي جهاد دانشگاهي استان البرز، دکتر بهادر باقری در هشتمین نشست حافظشناسی "حضور خلوت انس" که شامگاه سهشنبه(24 آذر) توسط معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی البرز در دانشگاه خوارزمی برگزار شد گفت: بحث عشق بحثی است بسیار طولانی و اینکه معنای عشق چیست و برای حافظ چه معنایی دارد بسیار مفصل است.
باقری افزود: واژههای مربوط به عشق بیش از 350 بار در شعرهای حافظ آمده است و این نشان از بسامد بسیار زیاد این مفهوم در دیوان این شاعر است؛ بنابراین میتوان دیوان حافظ را دیوان عشق نامید.
این استاد ادبیات در ادامه خاطرنشان کرد: تکرار زیاد عشق در شعر حافظ از اهمیت بسیار بالای عشق نزد حافظ حکایت دارد و یکی از دلایل جاودانگی و محبوبیت وی نیز همین عشق است که به شعر او ابدیت داده است: تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد/ این قدر دانم که از شعر ترش خون میچکید
عضو هیات علمی دانشکده ادبیات دانشگاه خوارزمی با بیان اینکه عشق به کلام حافظ یک نوع روشنی و پویایی داده است، به چند کتاب برای درک بهتر مفهوم عشق اشاره کرد و گفت: رساله مهمانی ترجمه کاویانی قدیمیترین منبع در این مورد است؛ رساله عشق از ابن سینا با تصحیح مشکات، سوانح احمد غزالی، کشف المحجوب، مصباح الهدایه و... از بهترین منابعی است که میتوان با مطالعه آنها به درک خوبی از عشق دست یافت.
وی در ادامه اذعان داشت: اما برای اینکه بتوان به مفهوم دقیق عشق در شعر حافظ پی برد باید به مقدمه ای از کلیت مفهوم عشق پرداخت و به پرسشهایی همچون "عشق چیست" و "تعریف عرفا از عشق" پاسخ داد و با توجه به آن به مقایسه با عشق در نظر حافظ پرداخت.
باقری افزود: در بسیاری از کتب سنتی، ریشه عشق در گیاهی به نام عشقه بیان شده است؛ عشقه یک نوع پیچک است که به دور درختان میپیچد و از شیره آنها میمکد و در نهایت درخت خشک میشود.
وی خاطرنشان کرد: این حس نیز به این دلیل عشق نامیده شده است که فرد را محاصره میکند و همه وجود او را در هم میپیچد و اختیار را از او میگیرد و در نهایت او را میمیراند.
این حافظشناس به مفهوم عشق در بیان عرفا اشاره کرد و گفت: عشق در عرفان سابقهای ازلی دارد که نظیر با خداوند آغاز و پایانی ندارد.
باقری گفت: برخی از عرفا منشأ پیدایش عشق را همزمان با آغاز خلقت میدانند؛ زمانی که هستی در مرحله عمی بود و تاریکی مطلق همه جا را فرا گرفته بود و عشق زمانی به وجود آمد که خداوند اراده کرد تا هستی را بیافریند.
وی با بیان اینکه هدف خداوند از خلقت هستی شناخته شدنش بود، اظهار داشت: خداوند در توضیح هدف خلقت به دوست داشتنش برای شناخته شدن اشاره میکند؛ پس دوست داشتن و عشق از خود خداوند سرچشمه میگیرد.
این استاد دانشگاه در ادامه بیان کرد: در داستان خلقت، اراده خداوند برای خلقت هستی در دوبار تجلی ذکر شده است؛ به طوری که در تجلی اول، خداوند روح عالم هستی را میآفریند و هستی در علم خداوند به وجود میآید.
وی افزود: در تجلی اول، زمینه خیلی از اتفاقاتی که قرار است در تجلی دوم رخ بدهد فراهم میشود؛ زیرا خداوند همه ما را در یک جا جمع کرد و پرسید «آیا من خداوند شما نیستم؟» و همه گفتند بله و پذیرفتند و بر این نکته صحه گذاشتند.
باقری تصریح کرد: عرفا این داستان را بسیار زیبا تفسیر میکنند و آن این است که آنجا که خداوند همه هستی را دور هم جمع کرد و خطاب قرار داد، هیچکس نبود که خدا را ندید، صدایش را نشنید و محو خداوند نشد.
وی افزود: در آن لحظه عشق خداوند در ما به وجود آمد و آن قدر محو تماشای او شدیم که بار امانتی بس خطیر که اگر بر کوهها عرضه شود متلاشی میشوند را بر دوش کشیدیم: در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد/ عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
باقری اذعان داشت: خداوند یک تجلی کرد و خود را نشان داد و انسان را عاشق خود کرد. مگر میشود ما خدایی را بپرستیم که او را ندیده باشیم؟
وی به تجلی دوم خداوند در داستانهای عرفا اشاره کرد و گفت: در تجلی دوم است که فیض مقدس هستی به شکل امروزی خلق میشود و هستی شکل مادیانه و امروزی خود را میگیرد؛ عشقهای زمینی در این مرحله به وجود آمد.
این استاد ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی در ادامه افزود: عشقهای زمینی از دو جهت یادآور عشق ازلی است؛ یک جهت اینکه جلب شدن توجه ما به یک نفر ناشی از همان عشق روز ازل است؛ زیرا آن کسی که توجه ما را به خود جلب میکند همان کسی است که در روز ازل به ما وصل بوده است.
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی/ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
***
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود/ زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت
***
طفیل هستی عشقند آدمی و پری/ ارادتی بنا تا سعادتی ببری
وی به دومین طریق یادآوری عشقهای زمینی از عشق ازلی اشاره کرد و گفت: زیباییهای زمینی که ما را شیفته خود میکند یادآور زیباییهای الهی و آسمانی است و عشق زمینی مقدمه ای برای تجربه عشق الهی است؛ زیرا عاشق زمانی که به وصل معشوق میرسد تازه میفهمد که گمشدهاش چیز دیگری است.
این حافظشناس افزود: انسان باید عشق زمینی را تجربه کند تا جانش برای پرواز به عالم دیگر مهیا شود.
وی به داستان خلقت آدم و گذار ابلیس در کالبد بیجان آدم اشاره کرد و گفت: ابلیس پس از اینکه تمامی اعضای بدن انسان را گشت و شناخت و راههای نفوذ به آن را پیدا کرد میخواست وارد قلب آدم شود ولی نتوانست.
باقری افزود: قلب باید پاک به انسان داده شود؛ به همین دلیل، خداوند اجازه ورود ابلیس به دل انسان را نداد.
سرزده وارد مشو ميكده حمام نيست/ اين سخن پير ماست گفته هر خام نيست
وی اظهار داشت: ازلی بودن عشق بسیار شگفتانگیز است و به گونهای در شعرهای عاشقانه پدیدار شده است که حتی به عشقهای زمینی نیز رنگ ابدیت و ازلیت داده است.
باقری در پایان گفت: این به عنوان مقدمهای از معنا و مفهوم عشق است تا در جلسه بعد به معنا و مفهوم عشق در شعر حافظ بپردازیم.
نظر شما