خلاء مدیریت معصوم و تاخیر در تحقق آرمان شهر موعود

خبرگزاری شبستان: در حرکت بی نهایت انسان و تحقّق آرمان شهر موعود، دو عامل بعثت و غدیر، کافی است؟ با وجود قانون و فهم عاری از خطا، بشریّت به سر منزل مقصود می‏ رسد یا . . . ؟

خبرگزاری شبستان: اندیشه‏ ساختن مدینه‏ فاضله که در آن، شهروندان، فضیلت محور و ارزش مدار، زندگی کنند، از دیرباز، ذهن‏ های متفکّران و دل سوزان بشر را به خود مشغول کرده است. هر کدام از این متفکّران و... برای رسیدن به آن جامعه‏ ی آرمانی، راه حل هایی را ارایه کرده‏ اند.

ما، در این نوشتار، دکترین حکومت مهدوی را - که مسیر تحقّق و صراط مستقیم آن با گذر از سه موقف حیاتی - ((بعثت))، ((غدیر)) و ((ظهور)) انسان را به بهشت موعود و تحقّق آن مدینه‏ ی فاضله هدایت و رهنمون می ‏سازد - ارائه می‏ کنیم و از نوع ارتباط و تعامل این سه مهم با هم و اضطرار بشر به آن‏ها در تشکیل آن جامعه‏ ی موعود، تحلیلی ارائه می ‏دهیم.

 

غدیر

نیاز و اضطرار به بعثت، قانون و راهنمای الهی، در نگاه غیرشیعی، با ختم نبوّت اشباع شد و بلوغ تفکّر بشری و سیری طبع اش؛ احساس کاذب استغنای از وحی را در دماغ اش پروراند، و تصوّر کرد که مستغنی از پیامبر و حجّت - با هر تحلیلی که صورت بگیرد - می ‏توان از سفره‏ وحیانی آنان سود جست.

از دید برخی، گرچه بشر، در رفع مخاصمات یا یافتن راه کمال خود، نیاز به وحی و حجّت آسمانی داشت و این قانون و برنامه، با تلقّی و "ابلاغ معصوم" برای نجات بشر از حیات هبوط زده، بر آنان عرضه شده است، ولی با ابلاغ قانون کامل - که کمال خود را در فرایندی تاریخی در گذر زمان و پیدایش زمینه‏ ها، کسب کرده - می‏ تواند با فهم و تفسیر خویش از این مائده ‏ی آسمانی، تعیّش کند. پلورالیزم و نسبیّت فهم و حجیّت همه‏ آن‏ها، استغنای از حجّت را در دوره‏ ختمیه مطرح می ‏کند. "حسبنا کتابُ الله" شعار کفایت و استغنای بشر از حجّت الهی و معصوم است. ادّعای توان بهره وری عقول ناقص فرشیان با اتکای به "قیاس و استحسان" بدون اتکا و بهره وری و استمداد از فهمی آسمانی و معصومانه از سفره‏ی وحیانی انبیا است.

غدیر، اضطرار بشریّت به تفسیر انسان رهیده از هوس و کشش و طمع و تهدید است. عصمت، یعنی آگاهی و آزادی، آگاهی به مسیر و آزادی از همه بندها و رقیّت ‏ها و کاستی ‏ها.

غدیر، ردّ حجیّت فهم‏ ها و تکثّر آن و رد استغنای بشر از فهم حجّت معصوم و توان بهره ‏وری مستقل از کتاب الهی است، در برابر شعار ((حسبنا کتاب الله)) است که هم دوش و هم زیستی قرآن با عترت، قانون الهی با فهم معصوم، را بیان می ‏کند.

رحلت و کوچ پیامبر و ختم سلسله ‏ی نبوّت، در گرو قرار گرفتن قانون (کتاب) در کنار عترت (فهم معصوم) است و ضلالت و گم کردن راه، در تفکیک آن دو، و طرح استغنای از حجّت در حوزه ‏ی فهم دین است.

به گوش نداشتن پیام غدیر در تاریخ، گواه است که تلاش همه‏ رسولان هدایت که تبلور آن، در قرآن محمد(ص) بود، اگر در کنار فهم معصوم قرار نگیرد، نه تنها راه را نشان نمی ‏دهد که ممکن است به بیراهه برساند؛ چرا که قرآن محمد(ص) کتاب صامت هدایت، ((حمّال ذو وجوه)) و قابل تأویل ‏های ناصواب و کج راهه‏ های بسیار است. قرآن، آن گاه راهنمای انسان به سوی کمال است که ((کتاب ناطق)) و ((فهم معصوم)) در کنارش و مفسّر و مبیّن ‏اش باشد.

به شهادت قرآن و غدیر، حجّت الهی و فهم معصوم، ضرورت زندگی بشر برای راهپیمایی در مسیر هدایت و سعادت است. انسان، در حرکت مستمر خویش، همچنان که محتاج برنامه و قانون فراطبیعی است، محتاج فهم برتر معصوم که ملاک و میزان صحت و سقم بقیه‏ فهم‏ ها، است تا سردرگم و گرفتار تشتّت نشود.(12)

منهای معصوم حرکت کردن، انسان را گرفتار بی راهه ‏های زیادی می ‏کند و همراه آنان(13) حرکت کردن، یعنی گام زدن در صراط مستقیم و مطمئن:

((أنتم الصراط الاقوم)).(14)

تاکنون احتیاج و اضطرار انسان در مسیر حرکت به سوی آرمان شهر نبوی، به دو عامل قانون الهی (وحی) و ((تلقّی معصومانه‏)) آن از سوی پیامبران الهی و تفسیر و ((فهم معصومانه)) از آن در تفکّر و نگاه شیعی بررسی شد.

 

ظهور

اینک مسئله‏ حیاتی و سرنوشت ساز دیگری مطرح می ‏شود. آیا در حرکت بی نهایت انسان و تحقّق آرمان شهر موعود، این دو عامل، کافی است و با وجود قانون و فهم عاری از خطا، بشریّت به سر منزل مقصود می‏رسد یا خیر؟ آیا برای تکمیل این فرآیند، حلقه ‏ای مفقود است که باید آن را یافت؟ سؤال را به گونه دیگر طرح کنیم. اگر عناصر لازم برای هدایت بشری، طبق قواعد عقلی و کلامی، تهیّه و تعبیه شده است، چرا بشریّت و حتی مسلمانان و شیعیان، به آرمان شهر موعود و مدینه‏ فاضله نرسیده ‏اند؟ اگر عناصر لازم، ناکافی است، چه حلقه ‏ای مفقود است؟ علّت فقدان آن چیست؟ چه گونه محرومیّت جامعه ‏ی بشری از این فیض و شاهرگ حیاتی که بدون آن تمام برنامه ‏ها بی نتیجه مانده است، توجیه و تحلیل می ‏شود؟

کندوکاو و تفحّص از حلقه‏ مفقود که سعادت بشریّت، رهین آن است، کارگشا است و تحلیل آن، تا بیابیم که این اضطرار چگونه در دورانی گرفتار فترت شده است، بسیار مهمّ به نظر می ‏رسد.

در تفکّر شیعی، حلقه‏ مفقود - که بسیار حساس و حیاتی است - آن است که نه تنها انسان ‏ها برای پیمودن مسیر خود محتاج به تلقّی معصومانه از وحی و تفسیر صواب و برخاسته از عصمت آن است که در اجرای آن قانون و برداشت نیز محتاج به توان و ((مدیریّت معصوم))اند. این، همان خلأی است که پس از رحلت پیامبر به وجود آمد. با وجود اعتراف به فضل و علم و فهم ممتاز علوی، با بهانه‏ های کودکانه، عرصه ‏ی مدیریّت جامعه را مستغنی و مستقل از توان معصوم معرفی نمودند و تاریخ، در عمر دراز خود، سرخوردگی انسانیّت را از این محرومیّت، به کرّات مشاهده کرده است.

در این نگاه و با این تحلیل، تحقّق جامعه‏ آرمانی برای شهروند فضیلت مدار یا جامعه‏ توسعه یافته، محتاج سه عامل است:

نخست، برنامه و قانون کامل و جامع که همه جانبه باشد و خیر و صلاح جامعه را در نظر گرفته باشد. این مهم، با خاتمیّت و به دست پر برکت سیّد رسولان، حضرت محمد(ص) همو که فرمود: ((أُوتیتُ جوامع الکلم))(15)، که تبلور و ظهور آن را در جامعیت دین و شریعتش نظاره گر هستیم، حاصل شد.

دوم، فهم و برداشت صحیح از قانون. هر اندازه، قانون، بی‏نقص باشد، اگر مفسّر آن، ناقص باشد، در اندام زیبای آن، اعوجاج می ‏اندازد. تاریخ، شاهد صدق گفتار ما است که گروه ‏های مختلفی، از همین قانون کامل الهی، برداشت ‏های ناصواب و خطرناکی داشته ‏اند تا آن جا که فهم معصوم و مطّلع و آگاه را بر آن داشت که بفرماید:

((کلمةُ حقٍ یراد بها الباطل.))

خوارج و جریان تفکّر اشعری گرایی و تفکّر اعتزالی و... از این نمونه‏اند.

این مهم نیز با جریان امامت معصوم که ملجأ و مرجع علمی و ملاک صحت و سقم فهم ‏ها است، در تفکّر شیعه، تأمین شد.

سوم، مدیریّت و اجرای کامل این قانون است. این، نیز در گرو عصمت است؛ زیرا، انسان اسیر جهل و خواهش ... از اجرای قانون عدالت الهی، عاجز است. او، که مطیع شهوت و قدرت و ثروت است در اجرای قانون شریعت، تعلّل می‏ وزد.

با تحقّق این مهم، اصلاحات بشری و حرکت به سوی کمال، به سر منزل مقصود می ‏رسد.

نکته‏ ای که باید تحلیل و تبیین شود، این است که ((چرا جامعه ‏ی بشری، از این عامل محروم است؟)) و ((خدای که دو عامل و زمینه ‏ی قبلی را فراهم کرده چرا زمینه ظهور و تحقّق عامل سوم را فراهم نکرده است؟)) و ((اصولاً، تکلیف انسان‏ ها در دوران غیبت حجّت چیست؟)) و ((در تفسیر قانون و در اجرای آن، چه باید بکنند؟)) آیا این نسل گرفتار ظلمت و مستحقّ لعنت‏ اند که از مواهب بی ‏بهره باشند یا راز و رمز مسئله را در جای دیگری باید جست؟

روشن شدن این نکته، مرهون این است که بدانیم، امام و حجّت الهی، در یک منظر، دو رسالت خطیر برعهده دارد: الف) تفسیر قانون؛ ب) اجرای قانون.

ائمه(‏ع) برای تعلیم برداشت صواب و فهم صحیح از قانون، تلاش مستمر و ستودنی داشتند و سعی وافری کردند تا اصحاب خود را با شیوه‏ فهم دین - اجتهاد - آشنا کنند.

علینا القاء الاصول و علیکم بالتفریع، از این نمونه است.

اوج این حرکت را در زمان عسکریین(‏ع) با ارجاع مردم در وجوه شرعی و فتوا به وکلای خویش مشاهده می ‏کنیم که شیوه‏ فهم بشری از قانون الهی، را تعلیم و تصویب نموده‏ اند و اندازه‏ لازم، برای حرکت در مسیر رشد را تأمین کردند.

با تعلیم خود ائمه‏(ع)، حدّاقل لازم در عرصه‏ فهم شریعت، تحت مقوله‏ی اجتهاد، حاصل شد و فقیهان، بارِ رسالت ائمه(‏ع) را در این حوزه - حوزه‏ی تفسیر دین - به دوش کشیدند.

بُعد دیگر شئون امامت، اجرای قانون شریعت است که بالمآل به عدالت مطلق ختم می‏ گردد. حکومت و مدیریّت جامعه نیز، عرصه‏ ی حضور معصوم برای راهنمایی و رشد انسان‏ ها به سوی کمال است.

حلقه ‏ی سوم، اضطرار بشری و نیاز به مدیریّت معصوم است که قانون فرا انسانی را با فهمی عاری از خطا و توانی معصومانه، به اجرا بگذارد. این مهم برخلاف دو عامل گذشته، یک سویه و یک طرفه نیست، بلکه تحقّق آن، وابسته‏ یک نوع تعامل و خواست دو طرفی است، یا بهتر بگوییم منوط به خواست مردم است.

حکومت بر مردم، فرع قبول آنان است و حرکت اصلاحی انبیا، از همان آغاز، برای این بوده که مردم، خود، به قسط قیام کنند ((لیقوم الناس بالقسط)). تحقّق حاکمیّت معصوم، ظرفیّت و قابلیّت و بلوغی خاص می ‏طلبد. انسان باید به جایی برسد که خیر خودش را که تن دادن به حاکمیت عدل است، تشخیص دهد. تجربه ‏ی حاکمیّت معصوم، بدون بلوغ و کمال در فهم، با شکست و عدم توفیق ظاهری روبه ‏رو می ‏شود. رسیدن به این بلوغ فکری، زمینه و زمان می ‏خواهد. انسان، با رشد و توسعه در علوم و تجربه‏ ی انواع حکومت ‏ها و یأس عمومی از مدیریّت غیرمعصوم، می‏ یابد که رشد و سعادت خویش، در گرو یأس از زمین و زمین یان و جستجوی حلقه ‏ی سوم، یعنی مدیریّت معصوم است. مدیریت دانش و ارزش نه مدیریت خواهش.

هر مدیریّتی غیر از مدیریّت ارزشی، اگر عنان جامعه را به دست بگیرد، و لو در نقاب موجّه و عناوین فریبا، دوری از مسیر حرکت و رشد است. جامعه‏ ی هبوط زده، شاید بتواند با مدیریّت علمی، آن هم علم در مقابل دین، حیات خود را اداره کند، امّا جامعه‏ مدنی ایمانی، بر محوریّت مدیریّتِ ایمان و علمِ توأم با آن (مدیریّت ارزش) راه رشد و صلاح خود را می‏یابد.

همین جا، به اشاره می‏ گویم، در عصر فقدان و حرمان از مدیریّت معصوم، نیابت فقها از معصوم در حاکمیّت، به حرکت و رشد جامعه‏ ی انسانی به سوی کمال، کمک مؤثّر و شایانی می‏ کند. فقیهان، به نص معصوم‏(ع)، همچنان که در عرصه‏ فهم شریعت، نایبان معصوم ‏اند و مراجعه ‏ی به آنان، مأجور است، در حوزه‏ ی مدیریّت و حاکمیّت نیز جانشینان آن امام همام ‏اند تا جامعه، با تجربه‏ حکومت دینی، خود را برای تجربه‏ ی حکومت معصوم، آماده کند.

تحقّق حکومت معصوم، وامدار ایجاد مقتضی و رفع موانعی است که سد فهم و خواست انسان‏ ها است، لذا در روایات، آمده است که در آستانه‏ حکومت امام مهدی(عج) قتال با ائمه‏ی کفر و کسانی که صدّ عن سبیل الله کنند، و به عنوان یک حرکت نمادین، قتل شیطان، تحقّق می‏ یابد.

در طرف تأمین ایجاد مقتضی، تکمیل عقول عباد، آموزش و تعلیم عمومی، رشد علم و... مطرح می ‏شود. با ایجاد مقتضی و رفع موانع، زمینه ‏ی تحقّق حکومت عدل جهانی، با مدیریّت معصوم، به سرانجام می ‏رسد. و با تحقق حلقه ‏ی سوم، مدیریت معصوم(ع)، آرمان شهر موعود همه ادیان و ملت ‏ها به دست ابرمرد موعود جهان بشری ((مهدیّ الامم)) تحقق می‏ یابد.

 

پی نوشت ها:

12- انعام: 153: ((و لاتتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله.))

13- واللازم لکم لاحق.

14- زیارت جامعه ‏ی کبیره.

15- الشواهد الربوبیة، ملاصدرا، اشراق دوازدهم، شاهد دوم از مشهد چهارم.

نگارنده: حجت الاسلام خدامراد سلیمیان

 

کد خبر 506594

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha