خبرنگار تئاتر شبستان: «ژرژ پولتی» نویسنده ی فرانسوی، بر این باور است که فقط سی و شش وضعیت نمایشی برای طرح و ساخت یک درام وجود دارد. سی و شش وضعیتی که پولتی، پیرنگِ تمام درام های بزرگ جهان را در یک یا چندی از این ها دسته بندی می کند.
در واقع به باور این نویسنده، هر درام نویسی در آفرینش نمایشنامه اش ناچار به سودبردن از یک یا چندی از این وضعیت هاست و پیرو آن، داستان هر درام با بهره مندی از یک یا چند وضعیت از همین شمار اندک ساخته می شود.
بر پایه این انگاره، شمار دیگری از وضعیت های قابل سودجستن در ساخت درام زیر شاخه همین وضعیت های اصلی است و هرچه جز آن به ساختار کارآمدی برای یک نمایشنامه نمی انجامد.
با این دید می توان «میشه یه کم منتظرم بمونی؟» نمایشنامه ی نازنین واحد را که به کارگردانی و بازی خود او در تماشاخانه فانوس روی صحنه رفته است، آمیخته ای از چند وضعیت نمایشی دانست که بر پایه ی دسته بندی پولتی، به گونه ای برگرفته از وضعیت های «پشیمانی» و «از دست دادن محبوب» است.
بهره گیری از بن مایه ی انتظار که از عوامل ایجاد تعلیق در این دو وضعیت نمایشی شمرده می شود، همان چیزی است که نازنین واحد برای شکل گیری درام میشه یه کم منتظرم بمونی به کار بسته است.
میشه یه کم منتظرم بمونی داستان زنی است که همسر جوانش از برای سکته ای به کما رفته و بی حرکتی و سکوتِ رازمندانه ی این خوابِ شبه مرگ، او [زن] را به کاوش در گذشته ی زناشویی خود وا می دارد.
زن می کوشد بازگوییِ خاطرات، امید نمایشِ نشانه ای از بهبودی، در چهره ی آرام مرد باشد. امید که شاید تکه ای از یک خاطره ی گرامی دور، جنبشی به نشان بیداری ایجاد کند. او هر روز به بالین مردی می آید که به گواهِ خاطرات گذشته، زندگی شان می توانست حتی بدون این کُمای ناخواسته هم به جدایی کشیده شود.
واحد کوشیده تا نمایشنامه ای بنویسد که داستان زنانه اش را بی کم و کاست به تماشاگر ارایه کند. داستانی که وجه غالب آن احساسات نازک زنانه ای است که از تجربه های شخصی نویسنده نشات می گیرد و بن مایه ی اصلی آن از عشق و انتظار سامان می گیرد.
انتظار برای بیداری همسر به خواب رفته، انتظار برای شایشِ بازسازی زندگی گذشته نه آنگونه که بوده، ونکه آنگونه که زن می خواهد و انتظار برای فرجامِ این درلحظه ایستادن، چیزی است که کاراکتر نمایش را درگیر خود کرده. تا جایی که زن گریز از انتظار را ترجیح بدهد و آهنگ رفتن به سویی کند که زندگی اش درگیر چشم داشت و چشم براهی نباشد.
نازنین واحد که دانش آموخته کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی است، برای طرح داستانِ خود تک گویی را برگزیده است. گونه ای از نمایشنامه نویسی که روش سختی برای شکل بستن یک درام پویاست، چرا که در این شیوه مانعِ انسانی دیگر برای ایجاد انگیزه و یا به کنش واداشتنِ قهرمان داستان وجود ندارد.
از آسیب های تک گویی نویسی، سیر داستان در گذشته است. اینکه رویدادهای نمایشی یک درام نه پیش روی مخاطب، که در گذشته رخ داده و حال تنها برای او بازگو می شود، شیوه ای است که می تواند خیلی زود به کسالتِ تماشاگر بیانجامد.
از همین روی در میان نمایشنامه های قابل اعتنای جهان، شمار اندکی تک گویی دیده می شود که «پیش از ناشتایی» نوشته ی «یوجین اونیل» و یا «قوی تر» نوشته ی «آگوست استریندبرگ» را می توان از این دست دانست. نمایشنامه هایی که ویژگی برجسته ی آنها؛ نمایش رویداد دراماتیک نه در گذشته که پیشِ چشم مخاطب است.
شیوه ی مشترک خلق درام در هر دو اثر یاد شده، استفاده از نفر دومی است که بدون گفتنِ کلمه ای، قهرمان را به کنش وا می دارد. کاراکتر زن در پیش از ناشتاییِ یوجین اونیل، تک گویی خود را رو به همسرش می گوید که در اتاق دیگر است و ما گاهی تنها سایه اش را می بینیم و یا از صدایی که ایجاد می کند، متوجه واکنش او می شویم. استریندبرگ هم در نگارش قوی تر، زن دومی را کنار قهرمان داستان، در کافه ی محل نمایش قرار داده که فقط گوش می کند، مجله می خواند و گاهی لبخند می زند اما همین کنش ها برای آفرینش فراز و فرود در نمایشنامه کارآمد است.
نازنین واحد شاید با بهره از همین شیوه، نفر دوم را در صحنه نشان می دهد. همسر بیهوشِ زن که روی تخت بیمارستان، بی آنکه حرکتی داشته باشد، کمک حالِ نویسنده برای ساخت وضعیت درام در لحظه است. بودشی که انگیزش زن را برای بیداری مرد همراه دارد و با چشم داشتن تماشاگر به شایش بیداری و یا جنبشی در مرد، ایجاد تعلیق را در نمایش انجام پذیر می کند.
ویژگی دیگر نمایشنامه ی نازنین واحد، سادگی دیالوگ هاست. جایی که او ترجیح می دهد مخاطب، به جای دچاری به شنیدارِ آمیخته ای از واژه های خاص، چیزی بشنود که همسان گفتار روزمره ی اوست. اگرچه دیالوگ نویسیِ بهره مند از واژه ها و آهنگِ خاص تر از گفتار مردم، به شرط باورپذیری، هنرِ بایسته ی یک نویسنده است اما این ساده نویسی، شاید همراهی تماشاگر را با داستانِ نمایش شدنی تر می کند.
با این همه، واحد در آفرینش ضرباهنگِ جوراجور در متن تا اندازه ای ناکام بوده. گمانم، روندی که برای دیالوگ نویسی بکار گرفته، چیزی نیست که تنها با بالا و پایین شدن صدای بازیگر از یکنواختی نمایشنامه جلوگیری کند.
از دیگر دشواری های نمایشنامه های تک نفره، کارگردانی و انتخاب شیوه ی اجراست. چیزی که به دلایل همسانِ آنچه برای نمایشنامه نویسی گفته شد، اجرا کننده را به چالش می کشاند.
نازنین واحد که با بازی و کارگردانی همزمان، یک نفره به پیکار اجرای این نمایشنامه آمده است، با ایجاد فضای دومی در عمقِ صحنه می کوشد از یکنواختی میزانسن ها و ایستایی نمایش جلوگیری کند.
فضای ساخته شده در عمقِ صحنه، انگار گوشه ای از خانه ی زن است که هنگام گفتن از خاطرات شخصی و احساسی تر به آن پناه می برد. شیوه ای که اگرچه راهِ گریزی از تکرار است، گاه به تکرار و پیش بینی شدنی حرکت های بازیگر انجامیده است.
جدا از دشواری های همزمان بازیگری و کارگردانی، ویژگی های فیزیکی نازنین واحد برای ایفای کاراکتر نمایش درخور است و او به خوبی توانسته از پس این مهم برآید. نمایشِ شیطنت های ذاتی دختر جذاب نمایشنامه که می کوشد اشتباهات گذشته را دست کم در خاطراتش نادیده بگیرد ویژگیِ دیدنی بازیِ این بازیگر جوان است.
به راستی، بازی باورپذیر «واحد» همراهِ داستان دریافتنی نمایشنامه که هم ذات پنداری با کاراکتر و ماجرا را آسان می کند، همان چیزی است که این تئاتر بی ادعا را تماشایی می کند. نمایشی که تا هفدهم آذر، هر روز ساعت ۱۸ در تماشاخانه فانوس روی صحنه می رود و می تواند پیشنهاد خوبی برای دیدن تئاتر باشد.
علی یزدان دوست
نظر شما