حسرت «آخ» را بر دل دشمن گذاشتم/ ارزش‌ها را باارزش باید حفظ کرد

خبرگزاری شبستان: سردار سرافراز حاج صارم طهماسبی، از هم‌رزمان شهید مصطفی چمران در لبنان و یادگاران و جانبازان دوران ۸ سال دفاع مقدس، ۱۵ آبان سال جاری دعوت حق را لبیک گفت و به هم‌رزمان شهیدش پیوست.

خبرگزاری شبستان- ایلام: در آسمان انقلاب اسلامی ستارگانی به درخشندگی خورشید به نورافشانی پرداخت و شعاع نورشان سینه سیاه ستم را دریده و قلب تاریک بیدادگران را با خنجر نورانیت نشانه گرفته و خواب آرام اهریمنان را برای همیشه تاریخ پریشان کرده است و برای کوخ‌نشینان ندای آزادگی برآوردند.

میدان جهاد فی سبیل الله عرصه امتحانی است که صف مردان و نامردان را از هم جدا کرد و لوح ایثار رزمندگان پاک‌سیرت را به عرش اعلی رسانید و حاج صارم طهماسبی از تبار آزادگان، جانبازان و ایثارگرانی است که وصف مردانگی‌هایش را باید از بلندی‌های جولان، نبطیه  و صور لبنان، پایداری و شکیبایی‌اش را از اسارتگاه‌های رژیم بعث عراق و شجاعت و دشمن‌ستیزی‌اش را از قلل سر به فلک کشیده کردستان و دشت‌های داغ و تفتیده خوزستان باید شنید و باجان و دل باور کرد.

 

گفت و گویی کوتاه با شهید حاج صارم طهماسبی

من دوره ابتدایی و راهنمایی را در روستای سراب باغ آبدانان گذارندم و به دلیل نبود دوره دبیرستان در کل منطقه در زمان طاغوت،  به دهلران مهاجرت کردم و دوره سیکل را در دهلران خواندم و بعدازآن نیز به دانشسرای کشاورزی بروجرد رفتم.

 

مبارزان انقلابی در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، تعداد را می‌خواستند که برای دوره‌های آموزشی فشرده به خارج از کشور اعزام کنند و 2 نفر برای این امر انتخاب شدند که یکی من بودم و دیگری محمدمهدی صولت بود که ایشان در پادگان الغدیر اصفهان مشغول به خدمت هستند، 2 نفر ما باهم اعزام شدیم؛ از طریق مشهد، تربت‌جام و تایباد رفتیم و ازآنجا از مرز افغانستان گذشتیم و تا هرات پیاده  راه رفتیم.

 

ما دلمان می‌خواست و این راه را دوست داشتیم

از کابل به‌وسیله سید علی اندرزگو، دو تا پاسپورت گرفتیم، پاسپورت‌ها را که گرفتیم به‌وسیله  آن‌ها از کابل به اسلام‌آباد رفتیم و ازآنجا با هواپیما به سوریه رفتیم، خود را به سازمان 21 الفتح را معرفی کردیم، من در بخش قوات خاصه گرفتم و 17 بار، وارد اراضی اشغالی شدم،  در نبردهای بحر المیت و بحر الیتانی حضور داشتم،  دو بار از طریق بحرالمیت که معروف به دریای مرده است وارد اراضی اشغالی شدم، بحرالمیت  طوری است که اگر انسان وارد آن شود و راه برود،  تبدیل به نمک می‌شود که با طناب از آن می‌گذشتم و وارد اراضی اشغالی می‌شدم؛ عملیات را انجام می‌دادیم و برمی‌گشتیم.

او باجان خود بازی کرد و در سودایی خدایی، سلامت خود را از کف داد، دربندهای مخوف خداستیزان به جرم دوستی باخدا، ضربات کشنده حرامیان را  تحمل کرد تا مشق آزادگی را یک‌بار دیگر به آزادگان جهان ارائه کند.

 

حسرت « آخ» را بر دل دشمن گذاشتم

من اگر اتفاق بیافتد و بتوانم سرحال بشوم هزار دفعه، سی هزار دفعه، نمی‌دانم! الی یوم القیامه در جهاد  شرکت می‌کنم پشیمان نیستم که هیچی؛  بارها و بارها، این راه را ادامه می‌دهم.

فکر کنم تا آن موقع بلندترین اسیری بودم که ازلحاظ قد و قیافه گرفته بودند، من را بالباس فرم اسیر کرده بودند، این‌ها( بعثی‌ها) روی اسرا در بعقوبه نرخ‌گذاری می‌کردند، آن روز 600 ضربه کابل خوردم و من پیش خود فکر می‌کردم که حسرت یک «آخ» را بر دل این دشمنان بعثی بگذارم و بااینکه یکی از اسرا  نیز 700 ضربه شمرده بود، اما من حتی یک «آخ» نگفتم.

 

قصه توسل جاج ابوترابی به بی بی

بچه‌های آسایشگاه یک رادیو را به هر زحمتی بود درست کرده بودند و این‌ها(بعثی‌ها) فهمیده بودند که بچه‌های ایران رادیو دارند، یکی از بچه‌های آسایشگاه را بانام حاج قاسم را معرفی کرده بودند، استخبارات از بغداد آمده بود و 7 تا 8 روز ایشان را گرفته و کتک و شکنجه می‌دادند و تا رادیو را پیدا کنند، خیلی مقاومت کرد،  من می‌دانستم که خیلی سخت بر او گذشته است، به سلول او رفتم و گفتم که من آماده‌ام؛ اگر می‌خواهی مرا معرفی کند تا تو را کمتر اذیت کنند و من هم  کمکی کرده باشم.

وقتی‌که جلو رفتم، دیدم از تمام بدن حاج قاسم، دارد خون می‌آید و این‌قدر وحشیانه کتک زده بودند که نمی‌شد تشخیص داد که ایشان حاج قاسم است یا نه! من نزدیک شدم، به من گفت که فلانی  به حاج ابو ترابی بگو که دیگر  نمی‌توانم  و توان ندارم، من خدمت حاج ابو ترابی رسیدم و موضوع را به ایشان گفتم، آقا سید که همین‌طور که داشت راز و نیاز می‌کرد، دو قطره اشک از چشمانش جاری شد، در همان حالت گفت که بی‌بی، دیگه کار من نیست و دیگر از دست من خارج است، دست‌توست، بچه‌ها خیلی دارند زجر می‌کشند، ما هم به این رادیو احتیاج داریم و حفظ آن با تو بی‌بی است.

 

این اشک‌ها، زیر چشم حاجی در جریان بود که به من به‌طرف حاج قاسم برگشتم که با موضوع را به وی بگویم، که ناگاه سرباز عراقی مرا صدا زد که بیا قاسم را به آسایشگاه ببر.

 

قاسم بعد از 10 روز، کمی بهتر شد، از او پرسیدم که چه جوری شد که آزاد شدی، او گفت که فلانی من را روی تخت دراز کردند، برق و وسایل شکنجه خود را آماده کردند، کابل را آماده کردند و می‌خواستند بزنند و من هم‌دستم به حالت دفاع در حال بلند شدن بود، که یک‌دفعه تلفن زنگ زد و دقیقا همان لحظه که قطرات اشک حاج ابو ترابی می‌ریخت، سرباز تلفن را برداشت و کابل را با عصبانیت پرتاب کرد بعد تو را صدا زد که مرا به آسایشگاه ببری و این توسل آقا سید به بی‌بی بود.

 

حفظ ارزش ها فقط با ارزش ها ممکن است

از ارزش‌ها با حرف، نمی‌شود پاسداری کرد، ارزش را باید با خود ارزش حفظ کرد، ما الآن زیر ذره‌بین مردم هستیم، هم دشمن و هم دوست دارد به ما نگاه می‌کند، ما اگر به پیمانی که با حضرت امام راحل و اکنون نیز با مقام معظم رهبری بستیم وفادار باشیم  دو کار اصلی را نباید انجام دهیم، یکی دنبال دنیا نباشیم، نه اینکه تلاش نکنیم، بلکه باید در بخش تولید و خودکفای باید کار و تلاش کرد که این جهاد فی سبیل الله است، بلکه باید دلبستگی به دنیا نداشته باشیم یعنی دنیا را مزرعه آخرت خود قرار دهیم.

ولایتمداری رمز پیروزی

مورد اصلی دیگر که در حدیث سلسله الذهب امام رضا(ع) بر آن تأکید شده است؛ این است  ولایت‌پذیر و ولایتمدار باشیم و در همه زمینه‌ها و عرصه از ولایت‌فقیه پیروی کنیم که پیروزی ما در اطاعت از رهبری است.

....

ای‌کاش می‌شود شهید مصطفی چمران، شهید مظفر، محمدحسین جهان‌شناس و مرحوم سید علی‌اکبر ابو ترابی را یک‌بار دیگر دید تا قصه جانبازی‌های حاج صارم طهماسبی را در لبنان و داستان مقاومتش را در اردوگاه‌های عراق از زبان ملکوتی آن یاران سفرکرده شنید.

 

و اما...

روز شنبه مردم استان ایلام در مراسم تشییع و خاکسپاری سردار سرافراز حاج صارم طهماسبی، بار دیگر حماسه ای خلق کردند که نشان از عشق، ارادت و احترام به سربازان و سرداران پاسدار حریم ولایت چون شهید طهماسبی است.

همه و همه از اقصی نقاط کشور، از ایلام و شهرستان های مختلف، کودک و جوان و پیر و زن و مرد همه آمده بودند تا پیکر پاک فرزند برومند و رشید اسلام از خطه و دیار آبدانان تشییع کنند.

یاد و نام شهید حاج صارم طهماسبی گرامی و روحش شاد و قرین رحمت الهی باد.

 

 

 

 

کد خبر 499473

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha