روزی که استکبار ستیزی  از تهران کلید خورد

خبرگزاری شبستان: ۱۳ آبان روزی با نماد استکبار ستیزی در جهان ثبت شده است که جمهوری اسلامی ایران افتخار مالکیت این روز را با خود دارد.

به گزارش خبرنگار سیاست خارجی خبرگزاری شبستان، 13 آبان در كشور ما محمل پیدایش حوادث مختلفی بوده است كه در شكل دهی تاریخ كشور و انقلاب اسلامی نقشی بزرگ و سرنوشت ساز داشته‏اند: 13 آبان 42 تبعید حضرت امام خمینی (ره) در پی قیام مردمی 15 خرداد و اعلام مخالفت ایشان با قانون استعماری - آمریكایی كاپیتالاسیون، 13 آبان 57 شهادت جمع زیادی از دانش‏آموزان و دانشجویان در مقابل دانشگاه تهران در زمان اوج‏گیری انقلاب و بالاخره 13 آبان 58 تسخیر لانه جاسوسی ایالات متحده توسط دانشجویان پیرو خط امام.

در این میان، واقعه اخیر با توجه به ابعاد و پیامدها و همچنین گستره ملی - بین المللی آن از اهمیت و جایگاه ویژه‏ای در تاریخ انقلاب اسلامی برخوردار شده است به طوری كه با گذشت بیش از ربع قرن از آفرینش آن، پیامدها و آثارش همچنان در صحنه سیاست داخلی و خارجی كشور، اثرگذار و بحث‏انگیز است.

این اقدام متهورانه یكی از منحصر به فردترین حركت‏ها در تاریخ انقلاب‏های اصیل و مردمی جهان بود.پیروزی انقلاب اسلامی جدای از تاثیراتی كه در زمینه اندیشه سیاسی و پارادایم حاكم بر مقولات دولت ملت و ساختار حكومت داشت، تاثیرات عمیقی نیز بر استراتژی‏های امنیتی منطقه و توازن قدرت بین غرب و شرق داشت به طوری که كشور ایران را كه به عنوان خط مقدم جبهه غرب در مقابله با نفوذ كمونیسم از جایگاه ویژه‏ای نزد دولت مردان ایالات متحده برخوردار بود به یكباره تبدیل به یك هژمون منطقه‏ای با شعار وحدت جهان اسلام و درهم نوردیدن مرزهای جغرافیایی كشورهای مسلمان كرد، كه برای هر دو ابرقدرت شرق و غرب خطرناك جلوه می‏كرد.

 انقلاب اسلامی استراتژی «دو ستونی» آمریكا در منطقه را كه از مدت‏ها پیش بر پایه‏های قدرت اقتصادی عربستان سعودی و قدرت نظامی ایران برای حفظ منافع منطقه‏ای آمریكا و مقابله با نفوذ شوروی بنا شده بود با چالش جدی مواجه كرد به طوری كه «سایروس ونس» وزیر امور خارجه دولت كارتر در این باره می‏گوید: «رفتن ایران از صف كشورهای متحد آمریكا و افتادن این كشور به دست رژیمی كه دوست‏ ما نیست، ضربه‏ای اساسی به منافع سیاسی - امنیتی ما در آسیای جنوب غربی و خاورمیانه به شمار می‏رود.»

آمریكا كه تمام تلاش خود را در حمایت از رژیم شاه و جلوگیری از پیروزی انقلاب به كار بسته بود، با پیروزی انقلاب اسلامی سفارت خود را به عنوان پایگاهی برای طراحی و اجرای توطئه علیه انقلاب تبدیل نمود، تا بتواند آن بخش از اقداماتش را كه می‏توانست در پوشش دیپلماتیك برای شكست یا به انحراف كشاندن نظام نو پای اسلامی انجام دهد، با مرکزیت سفارت به اجرا درآورد.

پس از پیروزی انقلاب در بهمن ماه 1357 و اخراج مستشاران نظامی و غیر نظامی آمریكا كه در واقع نقش آنتن‏های اطلاعاتی را برای سازمان سیا بازی می‏كردند، ایالات متحده فعالیت‏های جاسوسیش را كه از درون سفارت رهبری و هدایت می‏شدند به شدت افزایش داد تا خلاء ناشی از خروج مستشاران را جبران كند.

افسران سازمان سیا (CIA) با استفاده از شرایط نابسامان بعد از انقلاب و درهم ریختگی و نامشخص بودن حوزه مسئولیت‏ها كه نتیجه طبیعی هر انقلابی است، سعی كردند تا با نفوذ در مناطق كلیدی و حساس انقلاب اسلامی از تعمیق و گسترش هر چه بیشتر آن جلوگیری نمایند. لانه جاسوسی آمریكا با ایجاد شبكه‏های جاسوسی و اطلاعاتی در پی آن بود تا با بحران آفرینی، تضعیف نیروهای اصیل انقلاب و جایگاه و شخصیت حضرت امام و همچنین ایجاد گسست و شكاف میان رهبری و نسل جوان، فعال‏ترین و انقلابی‏ترین نیروی اجتماع را از رهبری دور كند تا بتواند با تاثیر بر آنها و نفوذ در ارتش، حرکت انقلابی مردم ایران را آسیب‏پذیر نماید. از طرفی سفارت آمریكا مسئول انحراف افكار عمومی از خطرات شیطان بزرگ در ایران نیز بود. به همین دلایل مسئولین سفارت آمریكا در پی آن بودند تا با برقراری ارتباط با مسئولین دولت موقت راه رسیدن به اهدافشان را تسهیل كنند.

با پیروزی انقلاب، حضرت امام خمینی، مهندس بازرگان را بدون در نظر گرفتن علایق حزبی و گروهی به عنوان نخست وزیر دولت موقت منصوب كردند. بازرگان در اقدامی تأمل برانگیز اكثر اعضای دولت موقت را از جناح لیبرال انتخاب كرد و درهای دولت موقت را تقریباً بر روی دیگر نیروهای انقلاب بست. لیبرال‏ها تضاد اصلی و عامل مهم مبارزه و انقلاب را استبداد داخلی و نه استعمار خارجی می‏دانستند و علاوه بر آن اعتقاد به تغییر بنیادین در ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی كشور نداشتند و تنها اكتفا به برخی اصلاحات سطحی را كافی می‏دانستند. بر همین اساس دولت موقت تنها به تعویض مهره‏های كلیدی و بالای رژیم اكتفا نمود و از تغییرات بنیادین و خصوصاً از تجدید نظر در رابطه امپریالیستی و نابرابر ایران با آمریكا، پرهیز و اجتناب می‏كرد.

به این موضوع در كتاب خاطرات كارتر اشاراتی شده است: «مهدی بازرگان... و اعضای كابینه‏اش كه بیشتر آنها تحصیل كرده غرب بودند با ما همكاری داشتند. آنها از سفارت ما حفاظت می‏كردند و از ژنرال فیلیپ گاست... مراقبت به عمل می‏آوردند تا بدون خطر رفت و آمد كند و برای ما پیام‏های دوستانه می‏فرستادند. بازرگان به طور علنی اعلام كرد كه مایل است با آمریكا روابط حسنه‏ای داشته باشد، اما افراطیون طرفدار آیت الله خمینی برای او به صورت مشكلی درآمده بودند.» (امیررضا ستوده و حمید كاویانی، بحران 444 روزه تهران، ص 20)

«اسناد لانه جاسوسی نیز نشان می‏دهد كه ایالات متحده چگونه برای خارج كردن امام از صحنه سیاسی كشور در صدد جذب افراد موثر و مهم دولت موقت از جمله بنی صدر و امیر انتظام برآمده بود و مثلا در مورد جذب بنی صدر، در ظاهر به عنوان مشاور اقتصادی یك شركت آمریكایی با حقوق ماهانه 1000 دلار  دعوت به همكاری می‏شد، اما در واقع رابط سازمان سیا تلاش می‏كرد تا وی را به استخدام این سازمان درآورد.» (دكتر بهرام نوازنی، الگوهای رفتاری ایالات متحده آمریكا در رویارویی با جمهوری اسلامی ایران (1357 - 1380) مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 98)

دولت آمریكا در پی آن بود تا با ایجاد ائتلافی از لیبرال‏های سیاسی، چهره‏های دینی میانه‏رو، سكولارها، ملی گرایان و سران ارتشی متمایل به غرب تحت لوای دولت موقت موجبات حذف تدریجی نیروهای وفادار به امام را از صحنه سیاسی كشور ایجاد نماید.

به همین دلیل وزارت خارجه آمریكا ماموریت اصلی سفارت خود در ایران را تلاش برای هماهنگی فعالیت‏های نیروهای لیبرال و میانه روهای مذهبی و پیوند دادن آنها با عناصر ملی گرا و سلطنت طلبان و طرفداران رژیم سابق بر علیه انقلابیون مذهبی قرار داده بود.

«اقدامات آمریكا بر علیه جمهوری اسلامی ایران فقط به اقدامات سفارت این كشور در تهران محدود نشد. در پی اعدام‏های انقلابی سران رژیم گذشته در روزهای اولیه پیروزی انقلاب، 2 تن از اعضای سنای آمریكا به نام‏های جاكوب جاوتیس و هنری جكسون كه از طرفداران پروپاقرص رژیم پهلوی بودند در 27 اردیبهشت 58 (17 مه 79) قطع نامه‏ای را از تصویب سنا گذراندند كه ایران را به خاطر این اعدام‏های انقلابی با لحن شدیدی محكوم می‏كرد.» (پیشین ص‏103)

بعد از تصویب قطعنامه ضد ایرانی در سنای آمریكا، روابط دو كشور وارد مرحله تازه‏ای شد. با این كه، قطعنامه هیچگونه ضمانت اجرایی نداشت ولی ایران آن را نشانه موضع خصمانه ایالات متحده و كاری در جهت انزوای ایران دانست.

به عقیده كارل كلمنت، كه از كارشناسان با سابقه وزارت خارجه آمریكاست، ایالات متحده اشتباهی استراتژیك را در مورد ایران انجام داده است و آن دل بستن به دولت موقت و عدم مذاكره و دیدار مستقیم با حضرت امام بود كاری كه رقبای ایالات متحده یعنی فرانسه و شوروی در آغازین روزهای پیروزی انقلاب انجام داده بودند.

بعد از تصویب این قطعنامه و ایجاد مسایل اختلاف برانگیز بین دو کشور، آمریكا در پی آن بود تا فرستاده‏ای ویژه را با هدف جذب ایران و جلوگیری از نفوذ شوروی در این کشور ، به سوی ایران بفرستد ولی حضرت امام در واكنش به تصویب این قطع نامه از پذیرش فرستاده مذكور كه چارلز نام داشت و از دیپلمات‏های كار كشته وزارت خارجه ایالات متحده بود خودداری كرد و علاوه بر آن پذیرش والتر كاتلر در سمت سفیر كه آماده می‏شد به ایران سفر كند، از سوی دولت رد گردید هر چند كه جمهوری اسلامی پیش از آن موافقت خود را با اعزام او به ایران به عنوان سفیر اعلام كرده بود.

«پس از این فعل و انفعالات دولت آمریكا به بهانه حفظ امنیت منطقه و با این ادعا كه احتمال داده می‏شود كه یك نفت كش در خلیج فارس ربوده شود، ناوگان خود را در تنگه هرمز به حال آماده باش درآورد.» (پیشین ص 106)

امام خمینی در 7 آبان 58 به قراردادهای استعماری بین ایران و آمریكا شدیدا اعتراض كردند. اما در مقابل دولت موقت هیچ توجهی به این اعتراض‏ها نشان نمی‏داد و در پی بهبود روابط با ایالات متحده بود و در موضع‏گیری‌های رسمی و غیر رسمی بیشترین واهمه خود را از شوروی ابراز می‏داشت.

حركت‏های سازش كارانه دولت موقت تا به آنجا پیشرفت كه بدون اطلاع امام در روز 11 آبان 58 در جشن انقلاب الجزایر، مهدی بازرگان با برژینسكی، مشاور امنیت ملی كاخ سفید دیدار كرد و به مدت یك ساعت و نیم با او به مذاكره نشست.

برژینسكی مشاور امنیت ملی دولت كارتر برخلاف سایروس ونس، وزیر خارجه كه در برخورد با جمهوری اسلامی قائل به راهبردهای دیپلماتیك و گفتگو و مذاكره سیاسی بود، از طرفداران جدی سركوب و مداخله نظامی انقلاب و یكی از طراحان اصلی كودتای 21 بهمن 57 برای پیشگیری از انقلاب بود.

او برای پذیرش شاه در آمریكا تلاش فراوانی به عمل آورد، اما اعضای دولت موقت دوستانه به پیشواز برژینسكی رفتند و با او به گپ زدن مشغول شدند جالب این كه این ملاقات به گفته برژینسكی نه به تقاضای او بلكه به درخواست بازرگان، نخست وزیر ایران صورت گرفت.

محمدرضا پهلوی كه پس از فرار از ایران در كشورهای مختلفی آواره شده بود، و ملت ایران خواستار بازگشت و محاكمه وی بودند با مساعدت مقامات آمریكایی به یكباره سر از آن كشور درآورد. در حقیقت دولت آمریكا و مسئولین آن به خاطر بذل و بخشش‏های شاه خود را مدیون او می‏دانستند. هزینه‏های زیادی از سوی شاه به برخی جناح‏های سیاسی آمریكا برای مبارزات انتخاباتی پرداخت می‏شد و بعضی از مسئولین دولتی آمریكا پورسانت‏های گزافی از محل قراردادهای تسلیحاتی ایران با شركت‏های آمریكایی دریافت می‏كردند. از سوی دیگر رژیم آمریكا از آن بیم داشت كه عدم پذیرش شاه موجب هراس و نگرانی حكام وابسته‏اش در منطقه شود به همین دلیل شاه به بهانه معالجه در آمریكا رحل اقامت افكند.

پذیرش شاه از سوی آمریكا خشم ملت و امام را صد چندان كرد. امام كه از دولت موقت قطع امید كرده بود، در 9 آبان 58 طی سخنانی فرمودند:

 «ای جوان‌هایی كه در مقابل توپ و تانك رفتید ای خواهرهایی كه جوانان خود را از دست داده‏اید... حفظ كنید خودتان را، نهضت خودتان را حفظ كنید ننشینید دیگران برای شما كار كنند، اینها برای شما كاری نمی‏كنند.»

همچنین حضرت امام طی پیامی در 12 آبان 58 در اعتراض به پذیرش شاه از سوی رژیم آمریكا اعلام كردند:

 «دانشگاهیان، دانش‏آموزان و طلاب علوم دینی با قدرت تمام مبارزه خود را علیه آمریكا گسترش دهند.»

بدنبال اعلام این مواضع از سوی حضرت امام نمایندگان دانشجویان مسلمان پیرو خط امام چهار دانشگاه امیركبیر، تهران، شهید بهشتی و صنعتی شریف با تشكیل جلسه‏ای به برنامه ریزی برای تصرف سفارت آمریكا پرداختند.

یكشنبه 13 آبان 58 (4 نوامبر 1979) در تاریخ انقلاب، روزی بزرگ و فراموش نشدنی است. روزنامه اطلاعات مورخ 14 ابان 58 در صفحه دوم خود، شرح وقایع آن روز را این‌گونه گزارش می‏كند:

«ساعت 30و 10دقیقه صبح گروهی (حدود 400 نفر) از دانشجویان (كه از یك چهار راه قبل از سفارت آمریكا شروع به حركت كرده بودند) كه در حال شعاردادن در خیابان آیت الله طالقانی به سوی دانشگاه (تهران) در حركت بودند هنگامی كه جلوی در اصلی سفارت آمریكا رسیدند، مسیر خود را تغییر دادند و پس از گشودن زنجیرهای این در به داخل سفارت رفتند. در همان زمان گروهی از دانشجویان نیز از دیوار خود را به داخل سفارت رساندند و پیشروی به سوی ساختمان‏های داخلی سفارت را آغاز كردند. از همان لحظه‏های اول تصرف سفارت آمریكا، گروه‏های مختلف مردم در مقابل در سفارت اجتماع كردند و به دادن شعارهای ضد آمریكایی می‏پرداختند دانشجویان در سه بیانیه‏ای كه تا ساعت 18 (همان روز) از طریق بلندگو پخش كردند، اعلام كردند كه ساختمان اصلی سفارت تا ساعت 15 به تصرف كامل درآمد... دانشجویان اعلام كردند كه هر چند تصرف ساختمان با مقاومت سه ساعته و همراه با پرتاب گاز اشك آور از جانب تفنگداران آمریكایی بود، هیچ گونه آسیبی به طرفین وارد نیامد.

از ساعت 16 (همان روز) آزاد كردن گروهی از ایرانیانی كه به عنوان ارباب رجوع یا كارمند در داخل سفارت بودند آغاز شد و آمریكاییان را با چشم بسته به محل دیگری منتقل شدند.»

پیش از آنكه دانشجویان اصلی سفارت برسند، دیپلمات‏های آمریكایی، مقداری از اسناد را در دستگاه‌های مخصوص خرد كن ریختند و از بین بردند و مقدار زیادی از اسناد را نیز سوزاندند و به خصوص نوارهای میكروفیلم و حافظه‏های كامپیوتری را نابود كردند.

در جریان اشغال سفارت آمریكا،72 آمریكایی به عنوان گروگان بدست دانشجویان افتادند. سه تن از دیپلمات‏های آمریكایی آن روز برای مذاكره با وزیر خارجه به وزارت امور خارجه رفته بودند. پس از اشغال سفارت تا شب به امید حل شدن موضوع همان جا ماندند ولی بعد از آن در وزارت خارجه به صورت تحت نظر در اختیار دانشجویان قرار گرفتند.

پس از تسخیر سفارت، دانشجویان كه خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام می‏نامیدند، با صدرو بیانیه‏هایی به تشریح علل، انگیزه‏ها و چگونگی انجام این اقدام انقلابی پرداختند. در یكی از اولین بیانیه‏ها آمده است:

«ما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از موضع قاطعانه امام در مقابل آمریكای جنایتكار به منظور اعتراض به دسیسه‏های امپریالیستی و صهیونیستی، سفارت جاسوسی آمریكا در تهران را به تصرف درآوردیم تا اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانیم.»

عنوان دانشجویان مسلمان پیروخط امام، از یك سو بیانگر تبلور خشم انقلابی امام و ملت مسلمان ایران از آمریكا بود و از سوی دیگر هر گونه شائبه وابستگی دانشجویان به گروهها و دستجات سیاسی متعدد را منتفی می‏ساخت و امكان بهره برداری از آن را به نفع جریان‏های مختلف، محدود می‏ساخت.

برای این اقدام انگیزه‏های متفاوتی ذكر می‏گردد: اعتراض نسبت به پذیرش شاه از سوی دولت آمریكا، اعتراض به عملكرد دولت موقت، كه كم كم به سمتی گرایش پیدا می‏كرد كه دوباره دست آمریكا را در ایران باز كند، شناسایی جاسوسان آمریكایی و عوامل داخلی آن‏ها، پایان دادن به توطئه گری و سلطه جویی‏های آمریكاییان در ایران، نشان دادن ضربه شستی به ایالات متحده به تلافی طراحی و اجرای كودتای 28 مرداد 32، اعتراض به آمریكا به علت ایجاد فشار تبلیغاتی موسوم و انحصاری و كمك و حمایت از افراد ضد انقلاب و فراری علیه انقلاب اسلامی.

گرچه خواسته‏های دانشجویان از ابتدا تازمانی كه این موضوع به حل و فصل انجامید، تغییرات زیادی را نشان می‏دهد؛ اما اصلی‏ترین خواسته آنها كه رسما و با صراحت تمام همواره ثابت ماند، عبارت بود از «عدم دخالت ایالات متحده در امور داخلی ایران» .

درخواست‏های دیگر از قبیل تحویل شاه مخلوع و همسرش فرح برای محاكمه در ایران، تحویل اموال خاندان سلطنتی و دیگر فراریان از ایران به دولت ایران، رفع تحریم‏های اقتصادی و مالی و آزاد كردن اموال و دارایی‏های ایران در آمریكا و شعب بانك‏های آمریكایی از جمله خواسته هایی بودند كه بعدها با به درازا كشیدن موضوع و اتفاق دیگر كه در واكنش‏های متعدد و متفاوت آمریكاییان خلاصه می‏شود، اضافه شدند.

این حادثه پیامدها و بازتاب‏های بسیاری بر جای گذاشت. حركت انقلابی دانشجویان مسلمان قبل از هر چیز دیگر، هیئت حاكمه آمریكا را به شدت گیج كرد. آمریكا كه به لطف لیبرال‏های حاكم در دولت موقت توانسته بود موقعیت از دست رفته خود در ایران را به تدریج باز یابد، با این ضربه سهمگین به شدت برآشفته گردید.

كارتر در كتاب خاطرات خود می‏گوید:

 «4 نوامبر 1979 (13 آبان 58) تاریخی است كه من آن را هرگز فراموش نخواهم كرد... ما شدیداً نگران بودیم» وی می‏افزاید: «در روزهای نخست تصور می‏كردم گروگان‏ها به زودی آزاد خواهند شد، اما پس از آنكه بازرگان، نخست وزیر دولت موقت در كوشش‏های اولیه خود برای آزادی گروگان‏ها با شكست مواجه شد، نگرانی ها افزایش یافت.» 

در بین حاكمان دولت آمریكا نیز در مورد راه برخورد با ایران اختلافاتی پیش آمده بود. گروهی به نمایندگی سایروس ونس وزیر خارجه، راههای دیپلماتیك و گفتگو و در نهایت تحریم‏های اقتصادی و پروازی را پیشنهاد می‏كردند و گروهی دیگر به رهبری زیبیگینو برژینسكی مشاور امنیت ملی، دخالت نظامی را برای حل مساله گروگان‏گیری لازم می‏دانستند. این اختلاف تا به آنجا پیش رفت كه سایروس ونس پس از حمله نظامی آمریكا در صحرای طبس كه منجر به شكست آمریكا شد، استعفا كرد.

آمریكا در اولین واكنش، اقدام به تحریم اقتصادی ایران و بلوكه كردن اموال و دارایی‏های ایران در بانك‏های آمریكایی و بانك‏های خارجی مستقر در آمریكا كرد و از سوی دیگر اقدام به آزار واذیت ایرانیان مقیم آمریكا نمود و در جهان نیز تضییقاتی را برای ایران ایجاد كرد. در هر حال تسخیر لانه جاسوسی هرچند از سوی دول استعماری وابسته به شرق و غرب محكوم گردید، اما از سوی ملل محروم و تحت ستم جهان و نهضت‏های آزادی بخش جهان به شدت مورد استقبال قرار گرفت و باعث نضج گرفتن حركت‏های ضد استعماری گسترده‏ای در سطح جهان و خصوصا خاور میانه شد.

این حادثه بزرگ پیامدهای گوناگونی را در پی داشت كه از آن جمله می‏توان به این موارد اشاره كرد: پایان یافتن رابطه استعماری ایران و آمریكا، روشن شدن ماهیت ننگین ایالات متحده که پشت صورتک حقوق بشر و آزادی مخفی شده بود، جلوگیری از ایجاد بحران و آشوب با تسخیر مرکز بحران آفرینی آمریکا، از بین رفتن گروه‌های مارکسیستی، گروه‌هایی که تا پیش از آن خود را تنها سردمدار مبارزه با امپریالیسم آمریکا می‏دانستند، بازگشت مردم به صحنه که با توطئه‌های ‌دولت موقت خانه‌نشین شده بودند، شکست هیمنه و اسطوره جهانی آمریکا و بالاخره شکست کارتر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 1980.

کارتر که با ژست‌های حقوق بشری و همچنین حل مشکلات بین آمریکا و چین و امضای موافقت نامه کمپ دیوید بین مصر و اسراییل وجهه ای صلح طلب برای خود کسب کرده بود، با تسخیر لانه جاسوسی تمامی وجهه و نفوذ خود را از دست داد به طوری که حتی نتوانست در مقابل حمله نظامی شوروی به افغانستان موضع مناسبی اتخاذ کند و کم کم موجبات افول حکومت خود و حزبش را فراهم کرد.

همیلتون جردن رییس ستاد انتخاباتی کارتر در انتخابات سال 80 می‏گوید: «برای من روشن بود که کلید انتخابات در دست کسان دیگر در آن سوی دنیا است که تصمیم و عملشان تا آخرین لحظه قابل پیش بینی نیست، کارتر در هواپیما به من گفت: عجیب است که سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری کشور بزرگ ما نه در شیکاگو یا نیویورک بلکه در تهران تعیین می‏شود.»

روایت سردار جعفری از تسخیر لانه جاسوسی

سردار عزیز جعفری در بخشی از خاطرات خود که در «کالک های خاکی» جمع آوری شده است، یکی از روزهای مهم و تأثیرگذار در تقویم انقلاب، روز تسخیر لانه جاسوسی را روایت می کند. روایت این خاطره از زبان یکی از دانشجویانی که تمام هم و غم خود را جامه عمل پوشاندن به فرمایشات و رفع دغدغه های امام و انقلاب قرار داده، شیرین است. این بخش از خاطرات با عنوان «لانه جاسوسی» در صفحه 118 کتاب روایت شده که به شرح ذیل است:

«از دیگر نگرانی های عموم مردم انقلابی، به خصوص بچه مسلمان ها، چه دانشگاهی و چه غیر دانشگاهی، در آن روزها، بروز آثار سوء ناشی از حاکمیت لیبرال ها در سطح کشور و جامعه و سیطرة انحصارطلبانة آن ها در بدنة دولت موقت بود.

وقایع و حوادث تکان دهنده استان های کردستان و کرمانشاه و آذربایجان غربی و به خصوص غائله خلق ترکمن در شرق مازندران به خوبی نشان داد که دولت موقت صلاحیت حضور در رأس قوة مجریه کشور را ندارد. فجایعی که در این مناطق به لحاظ خیانتِ هیئت های اعزامی دولت موقت به وجود آمد و موجبات استمرار ناامنی و قتل عام تعداد زیادی از پاسداران انقلاب و ارتشیان را فراهم کرد نگرانی ها را بین وفاداران به انقلاب روز به روز افزایش می داد.

هم زمان با این اتفاقات، حضور مهندس بازرگان، نخست وزیر دولت موقت، و دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه این دولت، در جشن های سالگرد پیروزی انقلاب الجزایر و انتشار خبر ملاقات محرمانه این آقایان با دکتر زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور امریکا، که در حاشیة آن جشن ها انجام گرفت، نگرانی هایی را در محافل دانشجویی طرفدار انقلاب به وجود آورد. آن ها می گفتند که نکند دولت موقت می خواهد با امریکا سازش کند؛ همان امریکایی که کاپیتولاسیون ننگین را به ملت ما تحمیل کرد، اماممان را به مدت چهارده سال به تبعید فرستاد، تا لحظة آخر از رژیم پهلوی حمایت کرد و بعد از انقلاب به شاه فراری ایران پناه داد، همان امریکایی که دارایی های ملت ایران را در بانک هایش بلوکه کرد، تعهدات و قراردادهای نظامی خودش با ایران را یک طرفه ملغی نمود، به ضد انقلابیون و گروه های تروریستی سلطنت طلب و تجزیه طلب و چپ امریکایی، به خصوص آن هایی که در کردستان و بلوچستان و گنبد دستشان به خون جوانان این مرز و بوم آلوده شد، همه رقم حمایت تبلیغاتی و مالی را ارائه می داد.

همین دغدغه های منطقی دانشجوهای مؤمن به آرمان های حضرت امام را واداشت تا در اعتراض به اقدامات حکومت آقای بازرگان و جنایات امریکا دست به تحرکاتی بزنند. بر این اساس، در هفته اول آبان ماه 1358، جلسه ای مهم، با محوریت انجمن اسلامی دانشگاه تهران، که مسئولیتش بر عهده حبیب الله بی طرف بود، با مشارکت انجمن های اسلامی دانشجویی دانشگاه های تهران برگزار شد.

در آن ایام، من نماینده انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا و عضو شورای سیاست گذاری انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بودم. رحمان دادمان هم عضو این شورا بود. نمایندگی انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف را آقای یوسف رضا سیف اللهی بر عهده داشت. غیر از این آقایان، نمایندگانی هم از طرف انجمن های اسلامی دانشجویی دانشگاه پلی تکنیک  و دانشگاه علم و صنعت در جلسه حضور داشتند.

بعد از چندین ساعت بحث و گفت وگو، عمده نفرات حاضر در جلسه به این نتیجه رسیدند که سررشته بسیاری از توطئه ها و شرارت هایی که در کشور انجام می شود می رسد به سفارت ایالات متحده امریکا در تهران. به همین سبب تصمیم گرفته شد، ضمن یک حرکت نمادین دانشجویی، این محل به دست دانشجویان مسلمان اشغال شود. خوب به خاطر دارم در آن جلسه، به صلاح دید حضار، قرار شد کلیه تمهیدات به کار گرفته شود تا خبر این تصمیم به بیرون درز پیدا نکند. مصوبه دیگر جلسه این بود که هر چه سریع تر شناسایی های دقیقی از موقعیت سفارتخانه به صورت خیلی مخفی و محرمانه انجام بگیرد. برای تحقق این امر، قرار شد بچه های عضو تیم های شناسایی روزی چند بار، سوار بر طبقه فوقانی اتوبوس های دوطبقه خط میدان سپاه به میدان انقلاب، که از مقابل سفارت امریکا عبور می کردند، محوطه داخل سفارت را دقیقاً زیر نظر بگیرند و ضمن یادداشت ریز مشاهداتشان آن ها را به مسئولان امر در انجمن اسلامی دانشگاه انتقال بدهند. خود من هم سوار بر موتور هوندا 110 چند نوبت رفتم و خیابان ها و کوچه های اطراف سفارت را به خوبی شناسایی کردم.

بعد از تکمیل اطلاعات مورد نیاز، تصمیم گرفته شد در اولین فرصت مناسب ایده تصرف موقت سفارت امریکا را عملی کنیم. یکی از دو نگرانی اصلی ما به واکنش دولت موقت مربوط می شد که مبادا از طرف رئیس این دولت علیه حرکت اعتراضی بچه ها موضع گیری منفی علنی انجام بگیرد. نگرانی دوم ما مربوط می شد به اینکه مبادا جریان هایی نظیر مجاهدین خلق و گروه های چپ چریکی در صف ما رخنه کنند و اعمالی را انجام دهند که هم اصالت حرکت ما را نزد امام و مردم زیر سؤال ببرند و هم مهم ترین گزک را به دست دولت موقت بدهند، که ضمن برخورد با بچه های ما این راه کار اعتراضی را سرکوب کنند.

بعد از تکمیل فاز شناسایی های معابر اطراف و فضای داخلی سفارتخانه، نوبت رسید به انتخاب موعد مناسب برای وارد عمل شدن بچه ها. بحث زیادی انجام گرفت. هر کس روزی را برای اقدام پیشنهاد می کرد. دست آخر، اعضای حاضر در جلسه به اجماع رسیدند که بهترین موعد 13 آبان ماه 1358 است. قرار بود آن روز مردم تهران، به مناسبت پانزدهمین سالگرد تبعید امام و اولین سالگرد کشتار دانش آموزان از سوی رژیم شاه و نیز اعلام اعتراض به دخالت های امریکا در امور داخلی ایران، راهپیمایی اعتراض آمیزی به سمت سفارتخانه امریکا بر پا کنند. قرار شد ما بین مردم بُر بخوریم و به محض رسیدن به مقابل سفارت از صف مردم بیرون بزنیم و به سفارت هجوم ببریم.

صبح روز 13 آبان ماه، در حالی که نم نم باران خیابان های پایتخت را خیس کرده بود، سیل جمعیت مردم در خیابان طالقانی به راه افتاد. گروه های مختلف دانشجویی هم از چندین دانشگاه تهران بین جمعیت در حرکت بودند و دست آخر در محلی نزدیک سفارت به هم ملحق شدند. بعد، بر اساس هماهنگی های به عمل آمده، همگی به سمت گیت اصلی سفارت امریکا، در تقاطع خیابان مبارزان ـ طالقانی سرازیر شدیم. به محض اینکه در مقابل ورودی اصلی سفارت قرار گرفتیم، نفرات پیشتازِ تعیین شده سریع از دیوار سفارت بالا کشیدند و به داخل آن نفوذ کردند.

عمده دانشجویان پیشرو از دانشکده های فنی و پزشکی بودند. شخصیت برجسته آن جمع شهید بزرگوارمان محسن وزوایی بود. از قبل هماهنگ شده بود آقای کمال تبریزی کلیه مراحل اشغال را با دوربین سوپر 8 خودش فیلم برداری کند. ازدحام جمعیت به حدّی زیاد بود که به راحتی نمی شد مردم را کنترل کرد. من و چند تا از بچه ها ایستادیم جلوی درِ ورودی و دیوار انسانی تشکیل دادیم تا مانع ورود افراد متفرقه و ناشناس به داخل محوطه سفارتخانه بشویم. زمان دقیق تکمیل تصرف سفارت را به یاد ندارم. شاید دو سه ساعتی طول کشید تا بچه ها به همه بخش های اداری و غیر اداری سفارت امریکا مسلط بشوند و پرسنل امریکایی و ایرانی شاغل در آنجا را دستگیر کنند. عمده معطلی بچه ها مربوط می شد به رخنه و تصرف ستاد آسیای جنوب غربی (C.I.A) و بخش های اتاق رمز و تله تایپ و سایر مراکز فوق سرّی آنجا. این هم علت داشت. گارد سفارت، که از اعضای سپاه تفنگ داران دریایی ایالات متحده با نام اختصاری U.S.M.C بودند، به شدت مقابل بچه ها مقاومت می کردند. بعدها متوجه شدیم علت مقاومت آن ها خریدن فرصت برای مأموران C.I.A در اتاق های رمز برای از کار انداختن کامپیوترها و نابود کردن بخش مهمی از اسناد سرّی مأموران ایرانی شان، به کمک دستگاه های عظیم کاغذخردکن، بوده است.خوشبختانه، سرانجام بچه ها موفق شدند مقاومت گارد سفارت را در هم بکوبند و آن بخش ها را هم تسخیر کنند.

موضوع بعدی رسانه ای کردن این حرکت دانشجویی بود. از قبل توافق شده بود که بچه های عمل کننده، در بیانیه های اعتراضی و کنفرانس های رسانه ای، خودشان را با نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» معرفی کنند. این نام گذاری هم علت موجّهی داشت. اولاً، با عنایت به اینکه اسفندِ سالِ قبل از آن چریک های فدایی به سفارت امریکا حمله کرده بودند، نمی خواستیم در اذهان مردم این طور تداعی شود که بچه های ما شاخه دانشجویی فدایی ها هستند. لذا تقدم را، در نام گذاری، دادیم به عنوان دانشجویان مسلمان. ثانیاً، نام گروه ما خرجمان را از مجاهدین خلق جدا می کرد؛ که، برخلاف حالا، آن ایام خودشان را به مراتب ضد امپریالیست تر از امام می دانستند و مدعی بودند خط راستین انقلاب در انحصار سازمان آن هاست. در نتیجه لازم بود روی «پیرو خط امام» بودن حرکت خودمان تأکید کنیم؛ یعنی ما، بر خلاف کمونیست ها، به مسلمان بودن خودمان مباهات می کنیم و به خلاف آقایان مجاهدین خلق مفتخریم که پیرو خط حضرت امام هستیم. الحق هم این نام گذاری اقدامی هوشمندانه و سمبلیک بود و از همان ساعات اول تصرف سفارت محبوبیت وصف ناپذیری برای بچه ها بین اقشار مختلف مردم به وجود آورد.

به محض انعکاس خبر تصرف لانه جاسوسی در اخبار ساعت 14 رادیو ایران، این حرکت دانشجویی تبدیل شد به کانون توجه و ابراز محبت های بی غل وغش توده های مردم کشور. از آن مهم تر این بود که مطلع شدیم حضرت امام هم این اقدام را تأیید و حمایت کرده و فرموده: «خوب جایی را گرفته اید. آنجا را ول نکنید!» مهم تر از این ها تعبیری بود که امام خمینی از حرکت ما داشت. ایشان از تسخیر لانه جاسوسی امریکا با عنوانِ «انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول» یاد کرد. نقطة مقابل، همان طور که خودمان هم پیش بینی می کردیم، موضع رئیس دولت موقت و احزاب و گروه های سیاسی بود که مخالفت شدید خودشان را با حرکت ما اعلام کردند. حتی مهندس مهدی بازرگان، در اعتراض به این حرکت، روز بعد از تسخیر سفارت امریکا، استعفای خودش را از نخست وزیری دولت موقت به امام تقدیم کرد.»

 

کد خبر 498590

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha