خبرگزاری شبستان// خراسان جنوبی
اعتقاد به امام مهدى (عج) و تولد آن حضرت در سحرگاه نیمهى شعبان سال (255 ه) مختص طایفه و گروه خاصى از مسلمانان نیست. بر خلاف تصور بسیارى، اعتقاد به حضرت مهدى(عج) و این که آن حضرت متولد شده است اختصاص به شیعهى اثنا عشریه ندارد، بلکه این مسئله جایگاه و منزلت بارز و دامنهى وسیعى در ادبیات اهل سنت از مذاهب گوناگون دارد.
با مرورى بر مصادر حدیثى، تاریخى، عقیدتى، و تفسیرى شیعه و سنى بدین حقیقت پى خواهیم برد که نخستین کسى که موضوع مهدى منتظر و قیام جهانى او را مطرح و ایراد کرد و حتى مشخصات خانوادگى و پدران و اجدادش را آنچنان دقیقا اعلام کرد که زمینه سوء استفاده مهدى هاى ادعایى و دروغین را از عنوان «مهدى منتظر» خنثى و منتفى کرد، شخص پیامبر اکرم(ص) بود.
مهدی باوری از دیدگاه اهل تسنن
اعتقاد به وجود مهدی (علیه السلام) از اعتقادهای مشترک بین تمام فرقههای اسلام، اعم از شیعه و سنی، است. ما درباره پارهای از مسائل امامت با برادران اهل تسنن اختلافهایی داریم؛ ولی درباره اعتقاد به وجود مهدی (عج) بسیار کم است.
جالب است بدانید که بسیاری از عالمان اهل تسنن درباره وجود حضرت مهدی (ع) کتاب نوشته و خود اعتراف کردهاند که روایات پیامبر اکرم (ص) درباره حضرت متواتر است؛ حتی بعضی از عالمان اهل تسنن ادعا کردهاند که روایات ما درباره حضرت مهدی (ع) بالاتر از حد تواتر است؛ به گونهای که هیچ جای شک و شبههای در صدور این روایات از پیامبر (ص) باقی نمیماند.
درباره ویژگیهای شخصی حضرت، میان اهل سنت، کم و بیش اختلافهایی وجود دارد. بعضی از ایشان اجمالا معتقدند که در آخرالزمان، شخصی به نام مهدی (ع) از خاندان پیامبر اسلام (ص) ظهور میکند؛ اما این مطلب را که حضرت از کدام پدر و مادر و در چه زمانی متولد میشود، ذکر نمیکنند یا به آن معتقد نیستند.
میان اهل تسنن هستند کسانی که درباره حضرت مهدی (ع) اعتقادی همچون اعتقاد ما شیعیان دارند؛ یعنی اعتقاد دارند که مهدی موعود (ع) یازدهمین فرزند از خاندان علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا (س) است.
بین عالمان اهل تسنن، کسانی تصریح کردهاند که حضرت مهدی (علیه السلام) حیات دارد و افرادی نیز به حضور وی شرفیاب شدهاند. حتی نام برخی از بزرگان خودشان را در زمره کسانی ذکر کردهاند که زمان غیبت، به حضور حضرت ولی عصر (عج) نایل آمدهاند. در کتابهای فراوانی از اهل تسنن، نام کسانی برده شده است که ادعا کردهاند به خدمت حضرت شرفیاب شده اند.
منظور از ذکر این چند جمله، این بود که میان عالمان اهل تسنن هم کسانی افزون بر اصل وجود حضرت با همین ویژگیهایی که ما میگوییم، معتقدند: حضرت متولد شده و اکنون غایب است و زمان غیبت حضرت نیز کسانی میتوانند خدمت ایشان شرفیاب شوند؛ بنابراین، در این زمینه، با فرقههای دیگر اسلامی به بحث فراوان نیاز نیست؛ البته کسانی از اهل تسنن، اساسا مسله اعتقاد به مهدی را انکار کرده و روایات خودشان را نیز در این باره روایاتی جعلی انگاشتهاند؛ ولی کسانی از عالمان و محدثان آنها که عدهشان کم هم نیست، به وجود مهدی (علیه السلام) تصریح کردهاند.
بعضی از طوایف اهل تسنن، مانند بسیاری از شافعیه و نیز بسیاری از اهل تسنن به ویژه در کشورهای ایران، مصر و تونس، دوازده امام شیعه را بزرگترین فقیهان پس از پیامبر (ص) و مراجع دینی خود میدانند.
این گروه از اهل تسنن، به امامان دوازده گانه ما شیعیان در جایگاه عالمان و فقیهان اعتقاد دارند که سخنانشان برای امت، راهگشا و معتبر است. مردم باید در امور زندگی خویش به دستورهای، ایشان مراجعه کنند. این دسته از اهل تسنن معتقدند که پیامبر اکرم (ص) این 12 نفر را در جایگاه مراجع دینی مردم تعیین فرموده است و مردم باید در مسائل دینی و اخلاقی خود به آنها مراجعه کنند.
این همان عقیدهای است که میتوان نخستین جوانه تفکیک دین از سیاست در اسلام به شمار آورد. زمان حضور پیامبر اکرم (ص) هیچ اختلافی بین مسلمانها در یکی بودن مرجع دینی و مرجع سیاسی دیده نمیشود؛ چرا که همه مسلمانان معتقد بودند شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هم مرجع دینی مردم و هم رهبر سیاسی جامعه است.
پس از وجود حضرت، شیعیان معتقد شدند که هم مرجع دینی و هم مرجع سیاسی، امیرمؤمنان علی ابن ابی طالب (ع) است. بعضی از اهل تسنن، مرجعیت امیرمؤمنان (علیه السلام) را در امور مذهبی قبول دارند و میگویند: چون علم حضرت بیش از دیگران بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) او را برای رهبری و مرجعیت دینی مردم معرفی کرد؛ به همین علت بود که پس از پیامبر هر وقت عالمان امت در حل مسألهای میماندند، به او مراجعه میکردند؛ ولی این به معنای رهبری سیاسی نیست؛ بلکه مردم ابتدا خلیفه اول، بعد خلیفه دوم، سپس خلیفه سوم، آنگاه امیرمؤمنان (علیه السلام) را در جایگاه خلیفه چهارم خویش برگزیدند.
دست کم بعضی از اهل تسنن، پس از پیامبر، بین مرجعیت در امور دینی و امور سیاسی، تفکیک قائل شدند و تعیین مرجعیت سیاسی را به عهده خود مردم یا خلیفه پیشین نهادند بدین صورت که خلیفه اول را مردم برگزیدند؛ آنگاه خلیفه دوم را خلیفه اول تعیین کرد. خلاصه آن که بعضی از اهل تسنن، امامان دوازدهگانه (ع) از فرزندان حضرت فاطمه (س) را مرجع دینی مردم دانسته، سخنان ایشان را در امور مذهبی معتبر میدانند؛ به ویژه بعضی از طوایف شافعیه که بر این مسأله تصریح کردهاند(1)
امام زمان(عج) در احادیث اهل سنّت
**پیامبر اسلام) ص) در بیان حتمیّت ظهور حضرت مهدی(عج) فرمودند: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نماند، خدا مردی از ما را می فرستد که دنیا را پر از عدل و داد نماید، همانطور که پر از ظلم و جور شده باشد.(2)
** پیامبر (ص) فرمودند: قیامت بر پا نمی شود تا آنکه مردی از اهل بیت من امور را در دست گیرد که اسم او اسم من است(3)
** امام رضا(ع) فرمود: خلف صالح فرزند حسن بن علی عسکری، صاحب الزمان و همان مهدی موعود است.(4)
منابع:
1- آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، آفتاب ولایت.
2- مسند احمد بن حنبل، ج1، ص 99
3- مسند احمد بن حنبل، ج1، ص 376 و 430
4- ینابیع الموده، ص 491
پایان پیام/
نظر شما