به گزارش خبرگزاری شبستان ،به نقل از روابط عمومی مؤسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، « روزی که شبیه هیچ روزی نیست»، روایت تازه ای از شرح وقایع کربلا و روز عاشورا است و پرداختن به شخصیت و مقام حسین بی علی در زمان حیات خویش، و یاران ایشان که برای تشریح حیات او و آن روز تاریخی از نثری تازه و قلمی نو و طراحی و تصویرگری بدیعی کمک گرفته شده است.راوی در کنار امام حسین(ع) و یارانش نظاره گر است و شرح می دهد.
این کتاب به منظور برقراری ارتباط با مخاطبان غیرایرانی و احتمالا غیرمسلمانش با زبانی ساده به بیان حوادث روز عاشورا و وجه انسانی زندگی امام حسین(ع) می پردازد. غلبه تصویر بر متن و کاربرد گرافیک قوی از ویژگی های این اثر است. تنظیم این کتاب با توجه به گروه هدف آن در خارج از کشور صورت گرفته است. در نگارش این اثر تلاش شده است مخاطب بدون نیاز به دانستن پیشینه تاریخی، مذهبی یا عرفانی و همچنین داشتن علاقه مذهبی، با جنبه انسانی قیام امام حسین(ع) آشنا شده و ارتباط برقرار کند. زمینه اصلی طراحی کتاب عاشورایی «روزی که شبیه هیچ روزی نیست» را خوشنویسی تشکیل داده است. همچنین رنگ مشکی به دلیل شکوه و فرهمندی اش به عنوان رنگ اصلی خوشنویسی این کتاب انتخاب شده که در مجموع دو رنگ طلایی و مشکی به صورت نامحسوس نیز تداعی گر نقوش پرده خانه خدا نیز هستند.
همچنین کتابچه ای شامل مجموعه ای کوتاه از روایات برگزیده درباره امام حسین(ع) با محوریت عشق نیز ضمیمه ی کتاب است. محمد فدایی، طراح این اثر، سعی در ارائه بهترین شکل طراحی برای مخاطبان غیر ایرانی و غیر مسلمان داشته و تصاویر را به گونه ای انتخاب نموده که با توجه به اینکه عاشورا و مناسک آن در نگاه منتقدان خارجی بعضا دگرگونه جلوه داده شده و برخی اثرات مثبت آن از مخاطب پوشیده نگه داشته شده است، در طراحی، تصویری واقعی، روشن، الهی، انسانی و فراگیر از واقعه عاشورا ترسیم کند.
دراین کتاب سعی شده سیری از تاریخ هنر خوشنویسی اسلامی نیز به مخاطبان بیگانه با این هنر معرفی شود به همین دلیل پاره ای از آثار ناب هنر خوشنویسی نیز در آن به کار رفته است. موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی این اثر را به سه زبان فارسی، انگلیسی و عربی و در قطع خشتی با کیفیتی ویژه منتشر کرده است.
قسمتی از کتاب :
«دیر رسیده ایم. این دشت کربلاست. ساعتی قبل اینجا پر از هیاهوی رزم و صدای چکاچک شمشیر بود.حالا زنده ای در این دشت نیست.چشمم را به هر طرف می دوانم. روبه رو، خورشیدی است در مغرب خون نشسته.روی زمین، نیزه افتاده و شمشیر و خیمه هایی سوخته. کنار آنها مردانی که غرق خون اند. پیکار تمام شده پیکاری نابرابر. قلیلی در برابر کثیر. قلیلی که از کثیر نترسید. جلوتر میرم. اینجا محل پیکار حسین است. و این حسین است . او را می شناسم.»
نظر شما