روایت امام صادق (ع) از یک سوگند خدا درباره امید بندگان

خبرگزاری شبستان:امام صادق علیه السلام به من فرمودند خداوند متعال می فرماید قسم به عزت و جلال و مجد و ارتفاع من بر عرشم بلاشک امید هر کسی را که به غیر من امیدوار شود حتما امیدش را قطع می کنم.

خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: ،  مولف "المراقبات" به حدیث قابل تأملی در این باره اشاره می کنند: "در این جا حیف است حدیثی قدسی که در کتاب کافی در این باب رویت شده است را نیاورم. در این کتاب آمده است حسن بن علوان از امام صادق علیه السلام روایت کرده است در مجلس مذاکره علمی بودیم و من خرجی خود را در سفر گم کرده بودم. یکی از دوستان گفت چه کسی می تواند مشکل تو را حل کند؟ گفتم فلانی. گفت او مشکل تو را حل نکرده. امیدت را ناامید و به مقصود نمی رسی. گفتم خدا تو را رحمت کند. تو از کجا فهمیدی؟ گفت امام صادق علیه السلام به من فرمودند که در کتابی خوانده است که خداوند متعال می فرماید قسم به عزت و جلال و مجد و ارتفاع من بر عرشم بلاشک امید هر کسی را که به غیر من امیدوار شود حتما امیدش را قطع می کنم و بدون تردید و حتما لباس خواری نزد مردم به او می پوشانم و یقینا و به طور قطع او را از قرب خود کنار می زنم و بی تردید و بلاشک او را از پیوستن به خود دور می کنم. در حالی که سختی ها در دست من است، او در سختی ها به دیگران و به دیگران امیدوار است . در دیگران را می کوبد، در حالی که کلید درها در دست من بوده و درها هم بسته است و درِ من برای کسی که ما را بخواند باز است. کیست که در حوادث ناگوار به من امید بسته و من امید او را برای برطرف شدن ناگواری هایش قطع کرده باشم. کیست که برای کار مورد علاقه اش به من امیدوار شده و من امید او را از خود قطع نموده باشم. تمام آرزوهای بندگان نزد من محفوظ است ولی آنان به حفظ من راضی نشدند. آسمان های خود را پر از کسانی نمودم که از تسبیح من خسته نمی شوند و به آنان دستور دادم درها را بین من و بندگانم نبندید ولی بندگان به سخن من اعتماد نکردند.

برجسته ترین نقطه اتکای انسان به پروردگار در مناجات و دعا است . برای کسانی که به معرفت عمیقی در زندگی دست یافته اند، این یک حقیقت مسلم است که دعا و نیایش ثروت عظیمی است که در اختیار انسان قرار گرفته است و البته صاحبان خرد و اندیشه و معرفت در این باره توصیه های راهگشایی دارند که بتوان از این گنجینه ارزشمند به شکلی صحیح بهره برد. از جمله این مردان الهی، آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی عارف بالله را می توان نام برد که در کتاب "المراقبات" توصیه های بسیار ارزشمندی در این باره دارند.

قسم خداوند درباره کسی که امید به دیگری دارد

در ادامه بحث مربوط به حقایق و ظرایف مربوط به ارتباط انسان با خداوند،  مولف "المراقبات" به حدیث قابل تأملی در این باره اشاره می کنند: "در این جا حیف است حدیثی قدسی که در کتاب کافی در این باب رویت شده است را نیاورم. در این کتاب آمده است حسن بن علوان از امام صادق علیه السلام روایت کرده است در مجلس مذاکره علمی بودیم و من خرجی خود را در سفر گم کرده بودم. یکی از دوستان گفت چه کسی می تواند مشکل تو را حل کند؟ گفتم فلانی. گفت او مشکل تو را حل نکرده. امیدت را ناامید و به مقصود نمی رسی. گفتم خدا تو را رحمت کند. تو از کجا فهمیدی؟ گفت امام صادق علیه السلام به من فرمودند که در کتابی خوانده است که خداوند متعال می فرماید قسم به عزت و جلال و مجد و ارتفاع من بر عرشم بلاشک امید هر کسی را که به غیر من امیدوار شود حتما امیدش را قطع می کنم و بدون تردید و حتما لباس خواری نزد مردم به او می پوشانم و یقینا و به طور قطع او را از قرب خود کنار می زنم و بی تردید و بلاشک او را از پیوستن به خود دور می کنم. در حالی که سختی ها در دست من است، او در سختی ها به دیگران و به دیگران امیدوار است . در دیگران را می کوبد، در حالی که کلید درها در دست من بوده و درها هم بسته است و درِ من برای کسی که ما را بخواند باز است. کیست که در حوادث ناگوار به من امید بسته و من امید او را برای برطرف شدن ناگواری هایش قطع کرده باشم. کیست که برای کار مورد علاقه اش به من امیدوار شده و من امید او را از خود قطع نموده باشم. تمام آرزوهای بندگان نزد من محفوظ است ولی آنان به حفظ من راضی نشدند. آسمان های خود را پر از کسانی نمودم که از تسبیح من خسته نمی شوند و به آنان دستور دادم درها را بین من و بندگانم نبندید ولی بندگان به سخن من اعتماد نکردند.

آیا نمی دانید اگر حادثه ای از حوادث ناگوار من به او برسد کسی جز من نمی تواند آن را بر طرف کند؟ آیا من که قبل از درخواست عطا می کنم فکر می کند اگر از من درخواست شود، خواسته او را نمی دهم؟ آیا من بخیلم که بنده ام مرا بخیل می داند؟ آیا جود و کرم، مال من نیست؟ آیا عفو و رحمت به دست من نیست؟ آیا محل آرزوها نیستم؟ چه کسی غیر من آرزوها را قطع می کند؟ آیا امیدواران نمی ترسند که به غیر من امیدوار می شوند؟

اگر اهل آسمان ها و زمین هایم همگی آرزو کنند و به هر کدام از آنان به اندازه تمام آنچه همگی آرزو کرده اند بدهم جز ذره ای از دارایی هایم کم نمی شود و چگونه مالی که من سرپرست اویم کم می شود. چه بیچاره اند کسانی که از رحمتم مأیوس هستند. چه بدبختند کسانی که از دستوراتم سرپیچی کرده و مرا در نظر ندارند. "

آیا همه مالکیت ها از آنِ خدا نیست؟

این حدیث قدسی که از زبان آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی مطرح می شود از جمله تأثیرگذارترین  و زیباترین حقایق درباره اصلاح رابطه میان انسان و خداست. حدیث به این حقیقت اشاره می کند که چرا انسان دچار این سرگشتگی بزرگ شده که با وجود علم به این که همه ثروت ها و گنجینه های معنوی و مادی جهان در اختیار خداست و هر کسی هم که چیزکی و اندوخته ای دارد، به واقع مالک و صاحب آن نیست بلکه از خداوند گرفته و در ثانی مالکیت او هم یک مالکیت اعتباری و چند روزه است - به عنوان مثال همه ما می بینیم که وقتی کسی سلامتی خود را از دست می دهد نمی تواند به اراده خود سلامتی خودش را به دست بیاورد و در بند سیر طبیعی طول درمان است و گاه علاجی هم برای درمان بیماری او پیدا نمی شود یا وقتی کسی مال خود را از دست می دهد به راحتی نمی تواند آن را دوباره به دست بیاورد و چه بسا هرگز نتواند آن ثروت را به دست بیاورد یا کسی که از دنیا می رود نمی تواند دیناری از ثروت خود  را با خود ببرد - با این همه آدمی چون در خواب غفلت است پشت به این حقیقت قرار می گیرد این است که در این حدیث قدسی اشاره می شود که: "آیا نمی دانید اگر حادثه ای از حوادث ناگوار من به او برسد، کسی جز من نمی تواند آن را بر طرف کند؟ آیا من که قبل از درخواست عطا می کنم فکر می کند اگر از من درخواست شود، خواسته او را نمی دهم؟ آیا من بخیلم که بنده ام مرا بخیل می داند؟ آیا جود و کرم، مال من نیست؟ آیا عفو و رحمت به دست من نیست؟ آیا محل آرزوها نیستم؟ چه کسی غیر من آرزوها را قطع می کند؟ آیا امیدواران نمی ترسند که به غیر من امیدوار می شوند؟"

آن ها که به مقام شکر رسیدند و آن ها که نرسیدند

در واقع این حدیث به چیزی جز ناسپاسی و ناشکری انسان اشاره ندارد. انسان اگر به مقام شکر برسد در آن صورت چشم او به این حقیقت باز خواهد شد که اگر درخواستی دارد، این درخواست خود را به کجا و چه سمتی باید ببرد. مثل این می ماند که کسی در یک امر خطیر، نیاز به مشاوره دارد. او آن امر خطیر خود را به جانب یک کودک نابالغ و نابلد نخواهد برد چون هیچ امیدی ندارد که آن کودک نابلد و نابالغ بتواند آن نیاز او را مرتفع کند و گرهش را بگشاید، حتی اگر آن کودک به لحاظ عاطفی به او نزدیک باشد. در رابطه با پروردگار هم این گونه است کسی که حقیقتا به مقام شکر و سپاس رسیده باشد، می داند که اگر می خواهد به کسی امید ببندد و امیدوار باشد، آن کس کیست و امیدش را به چه جایی باید ببرد.

 

کد خبر 489706

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha