نگارگری ایرانی مدیون عشق به اهل بیت(ع) است

خود ائمه هم یک حقیقت متعالی هستند که درخودمان می جوئیم، همین است که آن خانم بلژیکی مسیحی دررثای حسین اشک می ریزد. ما باید یک رابطه برقرار کنیم، این لازم دارد که هنرمند ایرانی بتواند صادقانه مفاهیم را منتقل کند.

خبرگزاری شبستان- فرهنگ و ادب: نام استاد محمود فرشچیان - با آن آوازه جهانی- وقتی به گوش می رسد، تصویر هنرمندی پرابهت و سخت گیر به ذهن می آید که همکلام شدن با او نمی بایست به راحتی محقق شود. اما در همان دیدار اول، همه تصاویر ذهنی فرومی ریزد، وقتی با مردی متواضع و بسیار ساده و صمیمی روبرو می شوی که انگار این همه شهرت و محبوبیت تأثیری در خلق و خوی او نداشته است.


فرشچیان که هشتاد و چندسال از عمرش می گذرد، سال هاست در آمریکا اقامت گزیده و فعالیت هنری خود را در آن دیار دنبال می کند، اما علاوه بر آثاری که به آستان قدس هدیه داده و موزه ای که به نامش در سعدآباد افتتاح شده، هرازگاهی نیز به ایران سفر می کند که آخرین سفر، به حضور ایشان در مراسم رونمایی از طرح ضریح امام حسین (ع) در موزه فرشچیان کاخ سعد آباد بود.


استاد نگارگری ایران در آن مراسم، به شیعیان جهان قول داد که پس از پایان ساخت ضریح امام حسین (ع)، یکی از شاهکارها و بدایع هنر ایرانی را به نظاره بنشینند، و گفت: پیامبر اکرم و ائمه اطهار نیازی به طلاو نقره ندارند. آن بزرگواران در طول زندگی خود از همه تعینات دنیا گذشته اند و این ما هستیم که با این فعالیت ها، ارادت و ستایش خود را نسبت به خداوند ابراز می کنیم.


استاد که هموراه این شعر را زیر لب زمزمه می کند:
زندگی بافتن یک قالیست
نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده
تو در این بین فقط می بافی
نقشه را خوب ببین
نکند آخر کار
قالی زندگی ات را نخرند!


پس از این همه سال فعالیت در سطح عالی هنر جهانی می گوید: در تمام آثار هنری ام در این سال ها کوشیده ام آن چه در توان دارم به اجرا درآورم و به نوعی کار را جلو ببرم.
محمود فرشچیان، استاد نگارگری ایرانی، در گفت و گوی زیر به پرسش های متنوعی، از روحیات فردی تا فعالیت هنری و از زوال نگارگری ایرانی تا راهکارهای مورد نظر خود پاسخ داده است:

 

_ برای خیلی از علاقمندان استاد فرشچیان این پرسش مطرح می شود که نخستین مواجهه شما با هنر نقاشی به چه زمانی باز می گردد؟

اولین آشنایی ام با نقاشی به دیدار با نقاشی که از دوستان مرحوم پدرم بود، بر می گردد، او تصویری از یک آهو به من داد و گفت «تا فردا چند طرح از روی این برایم بزن»، تا فردا آنقدر از زوایای مختلف آهو را طراحی کرده بودم که خودش تعجب کرد. از این زمان بود که توانمندی خود در این حوزه را کشف کردم. از 16 سالگی روی پای خود ایستادم و در حالیکه پدرم بازرگان بود از او کمک مالی نگرفتم و با فروش تابلوهایم توانستم دوچرخه و نیازهای خود را تامین کنم.


در آن زمان به غیر از هنر نقاشی، به هنر دیگری نیز دلبستگی داشتید؟
در تالار فرهنگ پشت مدرسه چهار باغ اصفهان تا دوسال شاگردی استاد مهین را می کردم و این بزرگوار از من خواسته بود تا دیوان حافظ را چند بار مرور کنم. به همین خاطر اکنون نیمی از غزلیات خواجه شیراز و بدایع و طیبات سعدی را از حفظ دارم، اما چون نمی خواستم در هنر نقاشی کنم بگذارم، شعر و شاعری را رها کردم.


- استاد فرشچیان یک هنرمند برای این که درباره ی یک مفهوم حقیقی قلم بزند و طراحی کند به چه چیزهایی نیاز دارد؟
اول و بالاترین شاخص برای رسیدن به هنر حقیقی عشق است باید عاشق کار باشی و بعد هم ایمان به خدا داشته باشی. عنایت الهی و امداد غیبی حق را جدی بگیرد و به هر صورت انگیزه اش خالص باشد. اینکه کسی بخواهد کاری کرده باشد و ارتزاقی نماید و با آن گذران زندگی کند، هم می شود اما آن هنر دیگر حقیقی و جاودانه نیست. رابطه قدسی خود هنرمند با عالم های بالا شرط اساسی است.


- مشخصاً چه اتفاقی می افتد که یک اثر این چنین خلق می شود؟
عوامل متفاوتی در این قضیه موثر است تا اثر حقیقی جالبی به وجود آید. صرف اینکه کاری را انجام بدهیم نیست و این را هم باید از اثری که یک هنر می گذارد فهمید. مسجد امام و شیخ لطف الله اصفهان یک چیزی دارد که شما را نگه می دارد. به شما پیام می دهد و با شما حرف می زند. عملی ترین آدم هم می فهمد و می ایستد و تماشا می کند. ممکن است نفهمند این لطیفه و این ظریفه چیست و نتواند تحلیل کند آن را ولی باز می تواند تحسین کند. زایش هنر حقیقی چند تا بال دارد. یکی از آنها همین دودوتا چهار تای مهارت است که اکثر امروزی ها از آن بی خبرند و عجله دارند که زود تر بتوانند به سر منزل مقصود برسند و مقداری از آن هم درگرو ایثارگرانه کار کردن است. چرا؟ چرا باید ایثار کرد؟ به خاطر اینکه هنرمند در این کار آنی غافل نیست که آن کاری که می کند برای خدای خودش انجام می دهد. مجموع این ها می شود یک آن یک لحظه و یک مقطع که از آن یک کار بزرگ که خودش معلم بشر است آفریده می شود. می شود گیرایی، می شود آن چیزی که دیگر عرب و عجم و حتی مسلمان و گبر نمی شناسد.


- می دانم ناراحت می شوید، اما مایلم تجارب خودتان را هم در این زمینه بگویید؟
من کمتر از این حرف ها هستم اما باید برای جوانتر ها بگویم تا ببینند هنر اصیل واقعا این نیست که این روزها در خیلی جاها آموزش داده می شود. یک گروه بلژیکی آمده بودند و کارهایی از من را دیدند. این تابلوی هر عاشورا هم در میان کارها بود. یک مسیحی که از اسلام مطلع بود بدون تردید آمد و دست گذاشت روی تابلو و به من گفت: این اثر مرتبط با حسین است. یا آن استاد انگلیسی زبان بخش هنر اسلامی دانشگاه که می آید در مقدمه ای که بر کتاب من می نویسد سریع از میان همه کارها دست می گذارد روی عصر عاشورا و حزن آن را درک می کند.


- تلاش برای آفرینش چنین هنری را از کجا باید آغاز کرد؟

ببینید من دارم درباره تأثیرگذاری و گیرایی صحبت می کنم. حتی نظرم ماندگاری هم نیست. چون خیلی کارها ماندگار می شوند و شده اند. بحث من این است اگر بخواهیم هنر، رسالت داشته باشد و بتواند در تربیت جامعه نقش ایفا کند باید ریاضت بکشیم، تا دود چراغ نخوریم و ریاضت های عارفانه و عاشقانه نداشته باشیم، تا ممارست در این سیر و سلک نداشته باشیم و سختی نکشیم ما رابه آن عالم ها راه نمی دهند.


- استاد! حالا آن اثر که به قول شما گیرایی پیدا کرد و شد یک نقاشی، یک حجم یا یک شعور و موسیقی چه چیزی به من مخاطب می دهد که باعث تعالی من می شود؟
یک آن، یک لحظه که درآن مخاطب یک چیزی از وجود خودش را در این اثر می بیند. زیبایی خودش، زشتی خودش را در می یابد و به همین طریق با خودش پیوند می خورد.


- حتی وقتی امام رضا (ع) یا امام حسین (ع) را در اثر می بینیم؟
خود ائمه هم یک حقیقت متعالی هستند که در خودمان می جوئیم. این است که آن خانم بلژیکی مسیحی اشک می ریزد و حسین حسین می گوید. ما باید یک رابطه برقرار کنیم. این لازم دارد که هنرمند بتواند صادقانه مفاهیم را منتقل کند تا بتواند بازتاب بهتری از وقایع را نشان دهد.


- در مقابل بحث شما کسانی هم هستند که هر چند مانند شما در غرب زندگی نمی کنند اما حیران می شوند و از این فضاهای بومی که در آن ما می توانیم، خودمان و زندگی مان و فکرمان را بهتر ببینم جدا می شوند و چیزهایی خلق می کنند که اصلا مال اینجا نیست؟
هر کسی باید خودش را بشناسد تا بتواند دیگران رابشناسد. من معذرت می خواهم اما این ها به خاطر بی مطالعه بودن است و گرنه هر کسی کمی تلاش کند می فهمد روش هنر ایرانی چقدر عالی و والا است. نکته دردآور هم اینکه، هنرمندان در ورطه هنر غرب هر چقدر هم تلاش کنند، چون چند گام از آنها عقب ترند طبعا نمی توانند سرآمد باشند و روزگار به تقلید و دنباله روی غربی می گذرانند. خود غربی ها هم بجز افرادی که می خواهند رویشان سرمایه گذاری سیاسی کنند هیچ کدام از این ها را نه قبول دارند و نه برجسته می کنند. وقتی یک نفر آن طرف به واسطه ی هنر مدرن و غربی معروف می شود، اکثر آدمهای آگاه شک می کنند به اینکه چه جریانی پشت سر این هنرمند است و گرنه نداشته ایم کسی که شانه به شانه غربی ها در هنر غربی با تقلید و حتی پشت کار به نتیجه رسیده باشد البته گروهی هم نو بودن را اشتباه گرفته اند.


- با چه چیزی اشتباه گرفته اند؟
ما می گوییم هنر بازتاب خود ماست، بازتاب اندیشه خود ما و اطراف و محیط ما، لذا هنر نمی تواند درجا بزند و مثلا بگوییم هنر ایرانی زمان کمال الملک با هنر امروز یکی باشد. اما نوآوری و با زمان حرکت کردن هم باید برخواسته از ریشه های خودمان و منطبق با نیاز های امروز خودمان باشد. این کار را من می گویم هنر به زبان روزگار، شما چینی ها را ببینید، همه کارهایشان نو است و با هنر کهن آن فاصله دارد اما شلاق غرب هم بر سرش نخورده و ماهیتش هنوز چینی است. من به مسؤلین هم پیشنهاد کردم دانشگاه ها بیایند هنر روزگار نو ایران را بر اساس اصالت های خودش استخراج کنند. متاسفانه این مسائل در خارج از کشور بهتر از داخل کشور درک می شود و دانشمندان غربی مطالعه عمیقی روی میراث هنر ما دارند و این مطالعه آن ها را روز به روز برای تکمیل شدن پیش می اندازد.


- آنها چه حقایقی را در هنر ما دیده اند که مثلا سال 2009 را می گذارند سال فلان یا مولانا می شود پرفروش ترین کتاب سال آمریکا؟
عرض کردم آنها مطالعه دارند، روز و شب مطالعه می کنند به آنجا می رسند که آن پروفسور وصیت می کند که در زاینده رود خاکش کنند. منابع خوبی هم دارند. روشن بینانه و عمیق نگاه می کنند و از کارهای ما عرفان و عشق را می بینند، کار و مهارت را می بینند. دانشمند خارجی می فهمد که رضا عباسی چه طور قلم دست می گرفته و کار می کرده است. او حتما ضمیر ناخودآگاه آن هنرمند زجر کشیده که از روی تجربه یک شاهکار می آفریند را هم درک می کند. این ها حسی است و ربطی به فرمول های رایج ندارد. این ظرایف هم دیدنی است و هم لذت بردنی!
 

_ نظر شما درباره وضعیت کنونی نگارگری ایرانی چیست؟
تاکنون بسیار به مسئولان امر هنر مرجعه کردم و نسبت به از میان رفتن هنر نگارگری هشدار داده ام اما در مقابل، تنها قول مساعد شنیده ام و هنوز اتفاق خاصی در این حوزه صورت نگرفته است. اگر به نگارگری ایرانی توجه می شد، امروز شاهد شکل گیری مکتب بزرگی در این عرصه بودیم. درحال حاضر در غرب، فعالیت هایی در زمینه نگارگری ایرانی صورت می گیرد اما به نظر نمی رسد که بتوان امیدی به این فعالیت ها داشت.

_ آیا آثار محمود فرشچیان را می توان نوعی نوگرایی در نگارگری ایرانی تلقی کرد؟
در این زمینه باید محققان و پژوهشگران عرصه هنر نظر دهند اما من همه کوشش خود را برای این مهم به کار بسته ام.


پایان پیام/

 

کد خبر 48922

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha