اشاره:
با توجه به شروع ایام تعطیلات تابستان و وجود خیل عظیم جوان و نوجوان فارغ از تحصیل شاهد ایام فراغت بیشتر این قشر و اقبال آنها از سرگرمی های مختلف و بخصوص استقبال از فیلم های سینمایی و افزایش چشمگیر مخاطبان سانس های مختلف سینماها هستیم.
این فرجه موقعیتی مناسب با کاربردهای فراوان است که با کمترین بی دقتی باعث مشکلات و یا حتی باب شدن برخی ناهنجاری های خلاف عرف و شرع در جامعه می شود.
در نگاهی عمیق تر به مقوله سینما و نحوه تاثرگذاری آن در جامعه متوجه نقش فکر فیلمسازان، فیلمنامه نویسان، تهیه کنندگان، بازیگران، کارگردانان در شکل گیری رفتارها، عواطف، مشکلات و یا محسنات جامعه می شویم.
نقطه به نقطه این نگاه یادآور مسئولیت فرد فرد اهالی این هنر است، ولی اینکه این سینما تا چه حد توانسته با جوان ما ارتباط برقرار کند، برای او الگو بیافریند، به او امید دهد، رفتارهای زشت را به او نشان دهد، احترام به والدین را مصداقی بیاموزد، خطرات ارتباط بی پروا با جنس مخالف را متذکر شود، به جوان بیاموزد که چگونه راه درست برای زندگی را انتخاب کند، خانواده ای سالم تشکیل دهد، وفادار به خانواده و متعهد به تربیت فرزندانی سالم برای آینده کشور باشد، شناخت درستی از دین خود و زیبایی های آن داشته و این زیبایی و لطافت را کاملا لمس کند، شخصیت و فرهنگ اصیل ایرانی را در وجود جوان برای همیشه زنده نگه دارد و یا حتی مصادیق زندگی غربی را از زندگی او بیرون کند، سوال بزرگی است.
یعنی سینما تا به این حد کارآیی دارد، پس با این هنر می توان عادت های رفتاری جوامع را کاملا تغییر داد منتها مسئله مهم این است که این تغییرات در چه جهتی باشد. با وجود همه این کارکردها هنوز سینمای ملی ما نتوانسته قالب مشخصی برای توضیح و معرفی خود ارائه کند و هنوز در باتلاق پرداختن به مسائل سطحی و غیر جامع گرفتار است و هر روز بیشتر در این باتلاق فرو می رود.
برای بحث تحلیلی در این خصوص و پرداختن به علت های عدم خیزش سینمای ایران که می توانست بسیار شاخص باشد با چند تن از اهالی فن گفتگوهایی داشتیم و در این قسمت به ادامه صحبت های حامد جلالی می پردازیم.
وی که از از سال 69 بازیگری در تئاتر را آغاز کرده و از سال 76 نیز تا مدتی به چهره پردازی مشغول بوده، چند زمانی هم در شبکه های یک و پنج مشغول به کار بوده است. وی از سال 79 به شکل جدی وارد عرصه داستان نویسی شده و در این عرصه موفق به دریافت چند جایزه کشوری یک جایزه بین المللی از سوی سازمان آموزشی علمی و فرهنگی (آیسیسکو) به عنوان نویسنده برگزیده در جهان اسلام برگزیده شده، در زمینه گریم هم چند سالی است که فعالیت می کند و به تدریس این شاخه هنری نیز مشغول است و گاهی هم به عنوان منتقد دست به نقد می شود.
وی در حال حاضر در کنار فعالیت های مذکور به عنوان مدیر اجرایی در مجله پیام زن مشغول است.
در ابتدای سوالات بفرمائید که فیلمسازان ما نسبت به جوان در تولیدات خود چگونه عمل کرده اند؟ سینمای امروز ما خیلی کم به مضامین جوانی و الگوپردازی برای آن می پردازد و چون فکر می کنند که نمی توانند فکر جوان ایرانی را اصلاح کنند و آنها را به عنوان کسی که باید به دنبال تخصص باشد، نشان دهند، تنها به سرگرم کردن آنها در تولیدات هنری خود بسنده می کنند.
آیا می توان از سینما استفاده ابزاری در راستای اهدف مورد نظر کشورها داشت؟ بله، برعکس سینمای ما در کشورهای صاحب صنعت در موضوع سینما کاملا از این هنر در راستای اهداف بهره گرفته می شود. آنها و مخصوصا آمریکایی ها بخواهند هر نوع کاری بکنند، از هنرمندان خود برای فراهم کردن زمینه های آن و ایجاد بسترهای مناسب جهت پذیرش افکار عمومی استفاده می کنند. این اتفاق بخصوص در جریان هولوکاست کاملا نمود پیدا می کند، آنها مقاصد خود را در این خصوص به برخی از بهترین کارگردان های دنیا سفارش دادند و چنان فیلم هایی تولید شد که حتی من و شمای مسلمان هم با دیدن این جریان یهودی و آلمانی در قالب یک فیلم سینمای سطح بالا به خود نهیب می زنیم که شاید حق با آنها باشد، پس یک اثر سینمایی خوب می تواند تا این حد تاثیرگذار باشد.
آیا این کشورها برای اهداف مثبت هم از این صنعت استفاده می کنند؟ بله، خوب نمی توانیم بی انصافی کنیم. مثلا فیلم "دیگران" با بازی خانم نیکل کیدمن، چنان دنیای مردگان را به تصویر می کشد که کاملا ذهن مخاطب را به بازی می گیرد و این فیلم کاملا مضمون مذهبی دارد. اروپا و آمریکا به عنوان صاحبان قدرت در دنیای سینما، در کنار انواع تولیدات خود سینمای سازنده هم دارند، اما نکته قابل تامل در این خصوص این است که از همه این تولیدات آنهایی که قصد تخریب دارند یعنی تولیدات سیاسی و کاملا تجاری به دست ما می رسند. آنها تولیدات زیادی دارند و امکانات فراوانی هم در اختیارشان هست ولی همیشه نگاهشان توام با یک بی انصافی خاصی است که همه امیدها و آرزوهای خوب را در جامعه و برای مردم خود خلاصه می دانند. آنها در تولیداتشان امید می دهند اما تنها به جامعه خود و همیشه یک حس ناسیونالیستی در فیلم های سینمای تولید شده در غرب و آمریکا حاکم است که فقط به خودشان می پردازد و این پرداختن و محدود دانست آمال، زیبایی ها و رفاه در کشورهای خودشان چنان ظریف است که شما را آرام آرام به این حقیقت کاذب و ساخته دست آنها عادت می دهد و این یعنی استفاده بجا و آگاهانه و غیر ملموس از هنر سینما.
ما چگونه می توانیم با توجه به اعتقادات دینی و نداشتن امکان تولید هر نوع فیلمی به این مرحله در سینمای کشور برسیم؟ خوب برای رسیدن به این آرمان نیازمند پیش زمینه هایی هستیم که متاسفانه هنوز مسائل اصلی آن را میان خودمان و در عالم سینما حل نکرده ایم و هنوز دور خودمان می چرخیم. ما باید اصول و چارچوب های سینما را با مسائل اسلام بسنجیم. باید بحث اسلام و تکنیک های سینما را مورد توجه جدی قرار داده و بر اساس سلایق رفتار نکنیم. باید چارچوب اسلام و چارچوب سینما را آشتی دهیم. ما امکان حذف سینما را نداریم، همانگونه که امام راحل جمهوری را به اسلام منگنه کرد. سینما و اسلام در نگاه اول اصلا به هم نمی خورند ولی اهمیت دارد که با وجود چنین تناقضی چگونه از این هنر در راستای دین بهره بگیریم.
خوب برای آشتی میان چار چوب های سینما و دین مبین اسلام چه باید کرد؟ باید یک سری آگاهی ها از دنیای سینما و مسائل تکنیکی آن به دین شناسان ارائه شود و جلساتی برگزار شود تا تعامل بین اندیشمندان دینی و بزرگان سینمایی کشور بیشتر و بیشتر شود تا در ادامه بتوانیم به تعریف درستی از چارچوب های اسلام در این هنر برسیم.
متاسفانه سینمای امروز ما در این خصوص هیچ مرجعی ندارد و هر کسی بنا به تعریف شخصی خود عمل می کند. مثلا در خصوص تلویزیون فردی اعتقاد دارد که باید تنها در دست متعهدها باشد و فردی هم اعتقاد دارد که تنها باید در اختیار هنرمندان باشد و این جریان به نوعی در سینما هم هست. به طور مثال آقای کیارستمی اعتقاد دارد که فیلم باید عین واقعیت و زندگی روزمره باشد، مثلا زن در فیلم در طول فیلم و در طول مدت حضور در منزل حجاب و پوششی که در خارج از منزل دارد را رعایت نمی کند و ما از نشان دادن این حالت واقعی معذوریم پس به همین دلیل یا به تولید فیلم در خارج از کشور و اروپا مشغول است و یا در تولیدات داخلی اش به موضوعات و مسائل مربوط به زن و شوهرها نمی پردازد. متاسفانه آن کسی که باید این مسائل را در سینمای ما حل کند، هنوز کاری نکرده و در طول این 30 سال هنوز چنین مسائلی در بدنه سینمای ما حل نشده باقی مانده است.
در آن سوی داستان مثلا در فیلم جدایی نادر از سیمین ما شاهد دست زدن بازیگر نامحرم به بازیگر زن هستیم که خوب در ذهن مخاطب شائبه ایجاد می کند و یا در فیلم مرهم که البته در این فیلم بازیگرها نسبت فامیلی دارند ولی اکثر مخاطبان این واقعیت را نمی دانند و همین خود عاملی برای روان سازی قبولی چنین مسائلی در سینمای ما و تاثیر آن در جامعه است. همه این اتفاق ها می افتد چون ما هنوز تعریف درستی از چنین مسائلی در سینمایمان نداریم و هر تهیه کننده و کارگردانی با تعاریف شخصی خود در این مقوله وارد می شود و اینگونه است که هنر هفتم ما آنقدر از سینمای آرمانی ایران اسلامی فاصله دارد. تنها چاره ما این است که آن مرجع ذیربط جدی تر وارد مسائل شده و قانونی بیندیشد و این مشکلات را اساسی حل کند نه اینکه تنها به حذف و یا اضافه کردن چیزی به این وضعیت بسنده کند، رفتارها نباید در این خصوص سلیقه ای باشد.
یعنی شما معتقدید که باید نهادی مستقل به بررسی نحوه حضور سینمای پاک و تاثیرگذار در چارچوب دین بپردازد؟ بله، حتما، ما باید در سینما هم مرجعی همچون شورای نگهبان داشته باشیم که متشکل از کارشناسان خبره دینی و هنری باشد. بگذارید خاطره ای جالب و آموزنده برایتان بگویم.حدودا 15 سال قبل حجت الاسلام قرائتی توسط ستاد اقامه نماز طرحی ارائه کرد که تهیه کننده ای که فیلمی می ساخت که در آن به تبلیغ دین می پرداخت، 300 هزار تومان که در آن زمان پول زیادی بود در صورت داشتن صلاحیت های لازم به این دست فیلم ها تعلق می گرفت. در پایان مهلت و پس از بازدید تولیدات ارسالی چنان سطح این فیلم ها پایین بود که حجت الاسلام قرائتی گفت که "آقا جان ما 300 هزار تومان هم می دهیم که این فیلم ها حذف شود".
به نظر شما زبان نماز و نیایش فیلم های سینمایی ما با زبان عموم مردم همخوانی دارد؟ باید بگویم که کلا مقوله خدا برای فیلم های ما تنها به زمان توبه خلاصه می شود آن هم به بدترین شکل، چنین معضلی برمی گردد به فاصله بسیار زیاد روشنفکران مذهبی ما از سینما و می بینیم که علی رغم همه تلاش ها ما هنوز نتوانسته این با قدرت در این عرصه وارد شویم. در فیلم های مختلف سینمایی و در همان اندک پرداختن ها به خدا می بینیم که بازیگر هر حرکتی می کند و هیچ حد و حدودی برای کارهای ناهنجار قائل نیست و در همین جریان است که یک لحظه به یاد خداوند می افتد و جلب تر از همه این است که آن خدا در همان لحظه به داد فرد می رسد و مشکل را حل می کند و از نظر آن فیلم خدا تنها حلالی است که برای لحظاتی وارد داستان می شود، مشکل را حل می کند و بازیگر دوباره به همان کارهای قبلی خود ادامه می دهد و این بدآموزی دارد. به طور مثال در فیلم حضرت یوسف (ع) به بدترین شکل به داستان میان حضرت یوسف (ع) و زلیخا پرداخته می شود که بیانگر آن است که کارگردان نه تکنیک و نه فیلمنامه را به معنای ولقعی نمی شناسد.
آیا باید حوزه های علمیه در بحث فیلم دینی و بخصوص فیلمنامه های دینی وارد شوند؟ البته 16سال قبل و در راستای منویات مقام معظم رهبری در سفری که به قم داشتند در این زمینه با حضور فیلمنامه نویسان برتر کشور در مقام استاد حرکت هایی صورت گرفت که البته به پیروی همان قانونی که می گوید" ما خیلی زود تب می کنیم و خیلی زود هم سرد می شویم"، این تب هم خیلی زود فروکش کرد و چنان هدف گذاری بزرگی با حضور نوادری همچوان مرحوم نادر ابراهیمی به بیلان کاری تبدیل شد.
به نظر شما در یک فیلم مذهبی چگونه می توان هنر دینی را به نمایش گذاشت؟ در چنین تولیداتی باید در کنار مسائل مختلف به فطرت انسانی پرداخته شود، اینکه فردی در کنار داشتن موقعیت برای خطا کردن بخاطر عشق و علاقه به خداوند مرتکب گناه نمی شود و پروردگار خود را شاهد لحظه به لحظه زندگی خود می داند و مثل یک دوست واقعی در کنار خود احساس می کند، حس زیبا و عرفانی است که به هزار زبان و هزارها داستان قابلیت بیان دارد و این هنر دینی و سینمای سازنده است که می تواند با قدرت وارد این مقوله شود، ولی ما با وجود داشتن موقعیت های فراوان در این خصوص تنها کلیاتی از زندگی ائمه را به قالب سینما می زنیم و طبق معمول مخاطب را با تکرار در چنین مضامینی مواجه می کنیم. شاید تنها 10 درصد از تولیدات ما با تمام ادعاهایمان در دین و آثار مذهب گرایی در جامعه توانسته به دین بپردازد.
به نظرم همان تعداد کمی که دارای تخصص در علوم حوزوی هستند و می توانند وارد مباحث سینمایی شوند در این خصوص با اکراه رفتار می کنند، به نظر شما این دیدگاه درست است و اگر اینگونه است علت آن چیست؟ البته برخی از این دوستان فکر می کنند که اگر وارد مقوله سینما شوند، بی دین خواهند شد. این ترس باعث دوری اهالی اندیشه های دینی ما از سینما شده و این دوری به نفع سینمای ما نیست. امروز سینمای ما یا پولساز است و یا به درد مردم نمی خورد. بازهم تاکید می کنم، سینمای ما نیازمند حضور تیمی متشکل از کارشناسان درجه یک در هر دو بخش است که کار علمی بکنند نه اینکه گرفتار آمارها و بیلان کاری شوند. باید مراقب باشیم تا عاقبت سینمای ما و بخصوص سینمای دینی به عاقبت کتاب هایمان تبدیل نشود که در گوشه کتابخانه ها خاک می خورند.
پایان پیام/
نظر شما