به گزارش خبرنگار کتاب شبستان، خدایانی که اطلس جرئت سرپیچی از ایشان را به خود داده بود او را برای ابد به بر دوشکشیدن جهان محکوم کردند، آزادی دستنیافتنی بهنظر میرسد. اطلس در اسطورهشناسی باستانی یونان از اعضای نژادی اصیل از خدایان به نام تیتانها شورشی را علیه خدایان جدید، المپیان، رهبری میکند. او بدین سبب خشم الهی را برمیانگیزد، المپیهای پیروز اطلس و سیبهای زرین حیاتش را مجبور میکنند تا بار زمین و آسمانها را برای ابد بر دوش بکشد. وقتی به هراکلس پهلوان در یکی از دوازده خوان معروفش تکلیف میشود تا آن سیبها را بدزد به جستوجوی اطلس برمیآید و به او پیشنهاد میدهد که اگر این تیتان برایش میوهها را بیاورد جهان را موقتاً به دوش خواهد گرفت. اطلس که میداند او تنها کسی است که توان تحمل این بار را دارد و چشمانداز آزادی هر چند کوتاه به وجدش آورده، قبول میکند و شراکتی آشفته میان آن دو پدید میآید.
جانت وینترسن با هوش و ذوق همیشگیاش اطلس را به قرن بیستویکم میآورد. او در اسطوهی خیرهکنندهی اطلس و هراکلس سؤالات دشواری دربارهی طبیعت جبر و اختیار میکند. بار گران رؤیابین و بدیع، باورپذیر و صمیمی امور آشنا را واژگون میکند تا ما را از منظری نو به خودمان بنمایاند.
جانت وینترسن، که در بار گران: اسطورهی اطلس و هراکلس قصهی نگهداشتن جهان را میگوید، به زیبایی با این گوی زاینده همذاتپنداری میکند که گِل، گدازه و اجساد فسیلشدهاش پیغامهایی از گذشتهی مشترک ما را در خود میفشرند. باز هم خدایان مقصرند و بهسبب جنگیدن با اطلس و تیتانهای دیگر بدنام شدهاند. وینترسن در شخصیتپردازی دو غول جانورخوی، اطلس و هراکلس، با رجولیتشان شوخی کرده است. وی قصه را بسط داده تا دربارهی فضاـ زمان، سحابی خورشیدی و سیاهچالها تأمل کند: اسطورههای باستانی کیهانی بهطرزی نفسگیر افسانهبافیهای فیزیک نجومی را در خود حل کردهاند.
تنش میان تقدیر و اراده بر این کتاب مستولی است، از قصهی شخصی راوی تا قصهی شخصیتهای اسطورهای. وینترسن انگارههای جبری را میپذیرد (و هراکلس را به تسلیم وامیدارد)، اما با آنها گلاویز میشود و روشن است که میانهای با آنها ندارد. بنابراین جذابیت نوشتن خلاقانه نیز در پی میآید: قادربودن به گفتن قصه از نو (و اگر ممکن باشد، تغییردادن آن ــ در روند مغلوبساختن تقدیر، دستکم بر روی کاغذ).
در بخشی از کتاب می خوانیم: «اطلس عاشق زمین بود؛ خردشدن خاک بین انگشتانش، شکوفایی بهار، میوهدادن آهستهی پاییز. دگرگونی.حالا زمین دگرگون شده بود اما اطلس ساکن مانده بود و محور مایل را حس میکرد که در مقابل تیغههای شانهاش میگردد. تمام نیرویش بر نگهداشتن جهان متمرکز بود. دیگر نمیدانست حرکت چیست. مهم نوبد که برای راحتی اندکی جابهجا میشد. بار سهمگین برای همهچیز تصمیم میگرفت.چرا؟چرا نگذاردش زمین؟»
کتاب «بار گران» اسطوره اطلس و هراکلس، نوشته جانت وینترسن و ترجمه طهورا آیتی را نشر نی در ۱۴۴صفحه ،قطع رقعی و با قیمت ۱۰هزار تومان منتشر کرده است.
نظر شما