به گزارش خبرنگار کتاب شبستان ،کتاب «فونتامارا» اثر « اینیاتسیو سیلونه» نویسنده ی ایتالیایی است که در سال 1931 کار نگارش آن به پایان رسید.
این کتاب روایت زندگی روستاییانی است که در دهکده ای زیر ظلم و استثمار اربابان و با درامدی کم زندگی می کنند و تصمیم می گیرند تا برای برای گرفتن حق و حقوقشان تلاش کنند.نویسنده این اثر می کوشد تا در این اثر همدلی و مبارزه ی دسته جمعی مردم فقیر و فرو دست را به تصویر بکشد.
«مالکولم کولی»، منتقد شهیر، در مقدمه خود درباره «فونتامارا» می نویسد: «کتابها مثل انسان ها می میرند، فقط تعداد کمی از آن ها زندگی جاودانه می یابند، که یکی از آن ها «فونتامارا»اثر «اینیاتسیو سیلونه» است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
« بعد از یک راهپیمایی طولانی به کوره پزخانه رسیدیم . با حدود بیست نفر کارگر و عده ای گاریچی برخورد کردیم که داشتند آجر بار می زدند آنها دست از کار برداشتند و احمقانه سر ما داد زدند :
باز کجا دارین میآئید ؟ شما اعتصاب کردین ؟ اعتصاب برای چی ؟
یکی از افراد پرسید :
« رییس شما کجاس ؟ او باید به دادخواهی ما رسیدگی کنه . »
یکی از کارگرها که پیرتر بود با صدای خیرخواهانه ای گفت :
« عدالت ! هاهاها ! هرچارکش چند می ارزه ؟ گوش کنین! راست برگردین به فونتامارا ،سر به سر شیطان نذارین ! »
به هر جهت، ترادر آنجا بود. آنطور که کارگرها می گفتند، درست لحظه ای پیش آنجا بوده و همان موقع رفته بوده است. ممکن بود به کارخانه برق رفته باشد . یحتمل آنجا را هم ترک کرده باشد. بهتر بود برای پیدا کردنش به دباغ خانه برویم، ولی تا دباغ خانه راه درازی بود . نمیدانستیم به کجا بایستی رفت . این بود که وسط خیابان ماندیم . هوا خفقان آور بود . با لباس و موی غبارآلود و دندان ها و حلق و سینه پر از شن هیچ کس نمی توانست ما را بشناسد . از تشنگی و گرسنگی داشتیم ضعف می کردیم .
لیموناد سر ماریتا داد کشید : همش تقصیر توئه.
و این سرآغاز یک صحنه واقعاً ترسناک بود . دسته های کوچک دو یا سه نفری برخوردند و هرکدام شروع کردند به کتک کاری با سایرین، حتی زن «پون تسیو» با من گلاویز شد و داد و بیداد راه انداخت .»
در بخشی دیگر از این کتاب می خوانیم:
«پسرم که وارد شد، ده نفر از ما دور صندوق و دیگر اشیایی که ناشناس آورده بود تا روزنامۀ دهقان درآوریم، جمع شده بودیم. در واقع، اولین روزنامه دهقانی. روی صندوق نوشته شده بود «پلیگراف». صندوق را معصومانه روی میز مغازه ماریتا، وسط جاده گذاشته بودیم و راجع به روزنامهای که قرار بود منتشر کنیم حرف میزدیم. همانطور که گفتم ده نفر از ما دور میز جمع شده بودیم. چیز نوظهوری بود و ما از چند و چون آن بیاطلاع بودیم... دستخط ماریا گراتسیا از همه بهتر و خواناتر بود و قرار شد استنسیلها را او بنویسد. بالدیسرا دستورزبان خوب میدانست و او بود که باید نوشته را نقطهگذاری و علامتگذاری میکرد. اسکارپونه طرز کار ماشین را از ناشناس آموخته بود. بحث اولمان سر این بود که عنوان روزنامه چه باشد. بالدیسرا برای روزنامه، عنوانی شبیه روزنامههای شهر، مثل پیغام و تریبون، یا چیزی شبیه آن میخواست.»
«اینیاتسیو سیلونه» روز اول مه سال 1900 میلادی در یکی از روستاهای استان " آبروتس" ایتالیا به دنیا آمد. سیلونه دوران کودکی را با فقر و تنگدستی گذراند و در زمینلرزه سال ۱۹۱۵ ایتالیا پدر و مادر و پنج برادر خود را از دست داد. در ۱۹۲۱ به حزب کمونیست ایتالیا پیوست و با دستگاه فاشیستی موسولینی به مبارزه پرداخت. نخستین نوشتههای سیلونه مقالاتی بود که برای روزنامه ارگان حزب سوسیالیست ایتالیا نوشت تا سوءاستفادهها و تخلفات مقامات دولتی مأمور بازسازی مناطق زلزلهزده زادگاهش را افشا کند. در پی این مقالهها، هفتهنامه جوانان حزب سوسیالیست، سیلونه را برای خبرنگاری برگزید. وی به علت فعالیتهای سیاسی ناگزیر شد در ۱۹۳۰ به سویس بگریزد و شاهکارهای خود مانند «نان و شراب» و «فانتامارا» و «دانه زیر برف» و «یک مشت تمشک » و «رازلوک» و «روباه و گلهای کاملیا» را در آن دیار به رشته تحریر کشید.
گفتنی است که چاپ هفتم این کتاب توسط انتشارات امیر کبیر با قیمت 6000 تومان منتشر شده است.
نظر شما