خبرگزاری شبستان: پس از سخنرانی مقام معظم رهبری در مورد ضرورت و اهمیت علوم انسانی در کشور چندی است که در محافل آموزشی و پژوهشی کشور بحث اسلامی سازی یا اصلاح علوم انسانی مطرح شده و در همین راستا و برای نیل به این مهم، از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی شورایی با نام "تحول در علوم انسانی" تشکیل شده است. این موضوع از نظر رهبر معظم انقلاب از اهمیت ویژه ای برخوردار است تا جایی که ایشان در دیدار با نخبگان جوان فرمودند: "ما در بخشى از رشتههاى علوم انسانى، قرنها جلوتر از دنیا هستیم. خیلى جلوتر از کسانى هستیم که امروز در این رشته در دنیا سرآمد به حساب مىآیند. چرا اینها را دنبال نکنیم؟ در رشتههاى گوناگون علوم انسانى؛ ادبیات، فلسفه، تاریخ، هنر، ما خیلى سابقه داریم" ایشان در بخشی دیگر از سخنانشان به اهمیت استفاده صحیح از علوم عقلی غربی اشاره کردند و فرمودند: "بعضى از علوم انسانى دیگر هم هست که اگرچه از غرب آمده، اما اگر درست دقت کنیم، خمیرمایه آن که عبارت از عقلانیت و تجربهگرایى است، از تفکر و روح ایرانى - اسلامى گرفته شده است". از این رو با توجه به اهمیت تقویت و اصلاح علوم انسانی در کشور با دکتر سید علیرضا واسعی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و دبیر هیئت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره به گفت و گو نشستیم، آنچه می خوانید شرح تفصیلی این گفت و گو است.
آقای دکتر با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، با توجه به تخصص و تجربیات جنابعالی به نظر می رسد بهتر است بحث را از اهمیت علوم انسانی شروع کنیم، در درجهبندی علوم، اهمیت علوم انسانی نسبت به سایر علوم چیست؟ وجه تمایز علوم انسانی و علوم طبیعی و ریاضی را در چه می دانید؟
به راحتی نمیتوان درجهبندی مشخصی در امور کیفی ارایه داد، از قدیم برای علوم اعتباراتی در نظر گرفته و بنابر همان اعتبارات، اهمیت و ارزش علوم مشخص می شد. هدف و غایت علوم انسانی، پرداختن و اصلاح امور انسانی است و از آنجا که انسان اشرف مخلوقات و برترین موجود هستی است علمی که به این موضوع میپردازد از اهمیت ویژهای برخوردار است. علوم انسانی به منظور ساماندهی و اصلاح امور انسانی به مقوله انسان، زندگی، حیات و انسانیت میپردازد. تمایز علوم انسانی با سایر علوم در دادهها و اطلاعاتی است که در این علوم مورد استفاده قرار میگیرد اگرچه همه علوم مربوط به انسان است اما چون این اطلاعات مربوط به جامعه، کنشها و رفتارهای انسانی است در مقام گردآوری و جمعآوری دادهها، علوم انسانی با سایر علوم تمایز پیدا میکند. وجه تمایز علوم انسانی تنها همین است که این علوم با دادههایی سروکار دارد که برخلاف علوم دیگر به انسانیت و کنش و رفتار انسان پیوند میخورد.
وضعیت کنونی آموزش علوم انسانی را در دانشگاهها چطور ارزیابی میکنید؟ چرا علوم انسانی ما کاربردی نیست و به نیازها و مسایل مردم و جامعه معطوف نمی باشد؟
جامعه امروزی و آموزش کنونی ما با وضع مطلوب فاصله زیادی دارد، وضع موجود، در توجه به علوم انسانی بسیار پایینتر از وضع مطلوب است و این عدم همسویی به این دلیل است که علوم انسانی به صورت تخصصی مورد توجه قرار نگرفته و نوع نگاه جامعه علمی ما به علوم انسانی یک نگاه سنتی است، تصور عموم این است که چون علوم انسانی به مقوله انسان و رفتار او میپردازد ما همه به عنوان یک انسان کنشهای خود را درک میکنیم، پس میتوانیم با ورود به این عرصه در رابطه با علوم انسانی اظهارنظر کنیم و همین رویکرد در آموزش دانشگاهی و پیشدانشگاهی ما نیز راه یافته است.
یکی از علتهای کمتوجهی و توجه غلط به علوم انسانی همین نگاه سنتی به علوم انسانی است، علوم انسانی به متخصصان این حوزه واگذار نمیشود اگرچه خود متخصصان هم مشکلاتی دارند. دلیل دیگر رویکرد متفاوت علوم انسانی به موضوعات مورد مطالعه خود با نگاه دین و مذهب به این موضوعات است. این امر موجب میشود در جامعه اسلامی ما که نگاه دینی و مذهبی نگاه غالب است به علوم انسانی بدبینانه نظر شود. مهمترین مسایلی که در علوم انسانی مطرح میشود مجموعه مباحثی است که انسانیت انسان را ساماندهی میکند، کنشهای انسانی، اقتصاد در جامعه، تعاملات و رفتار آدمیان، اندیشه ورزی انسان و باورهای انسانی از جمله این مباحث است.
دین و مذهب پیرامون این موضوعات نظریاتی دارد و چه بسا بین دادههای دینی و یافتههای علمی علوم انسانی، اندکی تعارض وجود داشته باشد و همین امر موجب می شود جامعه سنتی ما بیش از آنکه به یافتههای علوم انسانی توجه کند به باورها و رویکردهای دینی مذهبی پایبندی نشان دهد، البته در اصل و اساس بین دادههای دینی و یافتههای صحیح علمی منافاتی وجود ندارد اما چه بسا دادههای دینی با یافتههای علمی متفاوت باشد، مثلا در امر تربیت کودک، یافتههای علمی راهکارها و روشهای متفاوتی را ارایه میدهد اما در قیاس آموزههای سنتی و دینی با این راهکارها ناسازگاریها و تعارضاتی دیده میشود. گاهی باور و اعتقاد ما به این آموزههای دینی مانع از پرداختن جدی و دست یافتن به مجهولات علوم انسانی میشود، باید پذیرفت ما در آموزش علوم انسانی با معضلات متعددی روبرو هستیم.
یکی دیگر از عواملی که باعث شده است علوم انسانی در دانشگاههای ما به خوبی مورد توجه قرار نگیرد تصادم یافتههای علوم انسانی با رفتارهای مسئولان و سیاسیون جامعه ما است. در علوم تجربی و طبیعی هیچ دستاوردی ناظر به رفتار سیاستمداران و بزرگان جامعه نیست، به معنای بهتر هر نظریه و هر اندیشه نویی در علوم ریاضی، تجربی و حتی فلسفی با چگونگی رفتار حکما، سیاستمداران، شخصیتهای اقتصادی و اجتماعی تعارض پیدا نمیکند اما یافتههای علوم انسانی ناظر به رفتار این افراد است و همین امر موجب میشود که علوم انسانی مورد کمتوجهی قرار گرفته و آنگونه که شایسته است به آموزش این علوم پرداخته نشود.
عامل دیگری که در این مسئله مؤثر است کمبود امکانات برای ورود تخصصی به این حوزه است. اطلاعات اولیه علوم انسانی، کنشها و رفتارهای افراد است، اگر بخواهیم علوم انسانی مقرون به واقع و کارآمد داشته باشیم باید فرصتی فراهم شود تا پژوهشگران و دانشمندان این حوزه بتوانند اطلاعات مورد نیاز خود را از جامعه بدست آورند مثلا اگر بخواهیم بدانیم شخصیتهای بزرگ و قهرمانان تحت تأثیر چه عواملی، تصمیم های درست یا غلط خود را اتخاذ کردهاند باید امکان و فرصت بررسی زندگی شخصی این افراد را در اختیار محققان قرار دهیم، اگرچه این امر جزء پایههای مطالعات علوم انسانی است اما شرایط جامعه و باورهای ما هرگز اجازه نمیدهد تا یک دانشپژوه این چنین اطلاعاتی را کسب کند و با تحلیل این اطلاعات به نتایج خوب و مفیدی برسد.
زمانی علوم انسانی در یک جامعه کاربردی میشود که اطلاعات اولیه از دل آن جامعه بدست آید. اگر ما نتوانیم اطلاعات کامل را از جامعه انسانی خود بدست آوریم طبعا علومی که بر اساس این اطلاعات ناقص بدست می آید، کارآمدی لازم را نخواهد داشت، مثلا برای مطالعه صحیح درباره نیاز جوانان لازم است همه علایق، نیازها، خواستهها، رفتار و تعاملات را بدون هیچ موانعی بررسی کنیم اما با توجه به شرایط در اختیار گذاشتن این اطلاعات نیز مشکلاتی را به دنبال میآورد. نگاه جامعه ما به علوم انسانی از دریچه آموزههای دینی است که روزآمد نشده و چون این نگاه بر اذهان عامه مردم قالب است اگر کسی بخواهد از راه دیگری به این مجهولات وارد شود به دلیل چالشهایی که از سوی دینداران و افراد سنتی به وجود میآید دچار تعارض میشود.
در جامعه ما راه و مسیر نگاه علمی با راه و مسیر نگاه دینی فرق دارد، این به این معنا نیست که بین آموزههای دینی و یافتههای علمی تعارض وجود دارد اما روزآمد نشدن آموزههای دینی و عدم ورود اجتهاد در عرصههای مختلف دینی ما سبب شده نظریههای دینی را به درستی کشف نکنیم. بیشترین کار ما در حوزه دینی پرداختن به مباحث فقهی و شریعتی است و اگرچه در عرصه اجتهاد بسیار موفق هستیم اما در حوزههای دیگر علوم انسانی نظیر اقتصاد، تعلیم و تربیت، روابط اجتماعی و حتی اخلاقی نتوانستیم نظریات دینی را به درستی استخراج کنیم، برای مثال در عرصه اقتصاد ما تا به امروز نگاه اسلام و آموزههای دینی به مسایل بانکداری، ربا، سود و بهره در بانکها را به درستی نمیدانیم و یا اینکه بسیاری از معاملات که در جامعه ما رخ میدهد با کدام موازین اسلامی سازگاری دارد؟ بنابراین یافتههای علمی دانش اقتصاد مورد قبول دینداران و افراد سنتی واقع نمیشود اما به جای روزآمد کردن آموزههای دینی با یافتههای علمی، آنها را مخالف آموزههای دینی میدانند. یکی از موانع بزرگ در رشد علوم انسانی نگاه متحجرانه و جامدانه به مقوله دین و دینداری است.
تدریس علوم انسانی غربی در دانشگاه چه آفاتی را برای دانشجویان و در نهایت جامعه خواهد داشت؟ تفکیک علوم انسانی به غربی و اسلامی آیا در همه علوم ساری و جاری است؟
علوم انسانی باید برآمده از نیازهای هر جامعه باشد، اگر علم انسانی در جامعه دیگری بدست آید هرگز نمیتواند برای جامعهای دیگر با شرایط کاملا متفاوت مناسب باشد، همانگونه که علوم انسانی برآمده از جامعه ایرانی نمیتواند نیازهای یک جامعه آمریکایی و یا اروپایی را برآورده کند. این امر از تمایزات علوم طبیعی و انسانی است. علوم طبیعی مربوط به موجودات بیجان است و بر اساس قوانین ثابت و مسلم شکل گرفته و نظریهپردازی میشود اما در علوم انسانی با انسانهای دارای فرهنگ، تاریخ، هویت و باور روبرو هستیم که با جغرافیای خاص خود دارای آداب و رسوم خاصی هستند، بنابراین علوم انسانی باید متناسب با شرایط هر جامعه و پاسخگوی نیاز انسانهای همان جامعه باشد.
اسلامیسازی علوم انسانی یعنی چه و به عقیده شما میتوان علوم انسانی غربی را اسلامی کرد و یا اینکه باید در این زمینه به تولید علم پرداخت؟ آیا با اسلامیکردن مفاهیم و مبانی علومی که از فلسفه غرب به دست آمده اسلامیسازی محقق میشود؟
اگرچه نمیتوان یافتههای بشری را کنار گذاشت اما دستهای از یافتههایی که در جهان و میان ادیان مختلف وجود دارد یافتههایی است که ناظر به همان جامعه و کشور است. اگر بخواهیم آن یافتهها را برای جامعه خود کارآمد کنیم باید از الگوها، تجربیات و روشهای آنها بهره بگیریم و مجموع آنها را متناسب با شرایط جامعه شکل دهیم. ترویج و آموزش علوم انسانی جوامع دیگر به صورت کلیشهای در کشور ما یک خطر بزرگ است اما میتوانیم با استفاده از روشها و تجربیات آنها، دانش و تکملههای خود را به آن بیفزاییم و از آن بهره بگیریم. در مقام گردآوری زمانی که اطلاعات ما برآمده از جامعه باشد موفق خواهیم بود، برای مثال در جامعهای که معتقد به جهان آخرت و روز معاد نیست زندگی محدود به دنیای مادی خواهد بود و علوم انسانی این جامعه با همین رویکرد و ایدئولوژی در تمام زمینههای اخلاق، اقتصاد، جامعهشناسی و روانشناسی پایهریزی میشود، اگر این جامعهشناسی بخواهد در کشوری مثل ایران که اعتقاد به معاد یکی از اصول اساسی و بنیادین مردم است پیاده شود طبیعی است که نوع نگاه به این علوم بسیار متفاوت و مخالف خواهد بود، بنابراین نمیتوان از این یافتهها به صورت دستهبندی شده در ایران استفاده کرد.
بحث بومیسازی علوم انسانی چندی است که در محافل علمی ما مطرح شده است، به نظر شما کدام یک از این دو مقدم است، اسلامیکردن یا بومیسازی علوم انسانی؟ آیا بومی کردن یکی از لوازمش اسلامیسازی است؟
بومیکردن و اسلامیسازی با هم منافاتی ندارند، ما علوم انسانی را بومی نمیکنیم چون در واقع علوم انسانی، علوم بومی است. آنچه امروزه در جوامع مختلف وجود دارد علوم انسانی نیست بلکه علوم انسان غربی، علوم انسان چینی، علوم انسان فرانسوی و غیره است. زمانی علوم انسانی ایرانی میشود که در درون جامعه ایران شکل بگیرد. اگر علوم انسانی را ناظر بر انسانهایی بدانیم که این علم در میان آنها رشد میکند، پس این علم خود به خود بومی است، بنابراین اگر این مردم از اعتقادات اسلامی برخوردار باشند بومیبودن این علوم، اسلامیبودن را هم به دنبال دارد. در جوامع مسیحی و یهودی نیز علوم انسانی، علم بومی جامعه مسیحیت و یهودیت است، بنابراین علوم انسانی شکل گرفته در یک جامعه یهودی و بومی و باورمند آن جامعه نمیتواند پاسخگوی یک جامعه اسلامی باشد.
شما چه راهکاری را برای تسریع و تقویت روند اسلامیکردن و بومیسازی علوم انسانی پیشنهاد میکنید؟ اشکال در متون و منابع است یا در نگاه اساتید؟
تأکید ما بر علوم انسانی و بومی جامعه اسلامی است. جامعه ما از یک علوم انسانی بسامان برخوردار نیست، این اشکال تنها به متون و اساتید برنمیگردد. در واقع به نوع نگاه در جامعه، فرهنگ، علم و اجتماع بستگی دارد. از زمانی که علوم تجربی در جهان غرب غلبه پیدا کرد بسیاری از اذهان و اندیشهها در مواجهه با این سؤال که "آیا دستاوردهای غیرتجربی میتواند علم باشد یا خیر؟" به سمتی گرایش پیدا کردند که آنچه در سنت تاریخی ما وجود دارد علم نیست بلکه تنها مجموعهای از آگاهیها است که با خرافات، اوهام و نظریههای بیاساس آمیخته شده است و باید دور ریخته شود. این نگاه غلط در دهههای اخیر باعث شد که دستهای از تحصیلکردهها در غرب با وارد کردن علوم غربی از دستاوردهای آنان استفاده کنند، اگرچه این کار در ابتدا مورد توجه مجامع دانشگاهی و اندیشمندان قرار گرفت اما از آنجایی که علوم وارد شده تنها علوم انسانی ترجمهای است پاسخگوی نیاز جامعه ما نیست. اصلاح علوم انسانی تنها با جایگزین کردن اساتید و یا تغییر متون امکانپذیر نیست بلکه باید یک کار منسجم و همزمان را دنبال کرد تا با کار جدی در حوزه فرهنگ، فرهنگسازی، تربیت نیرو و تدوین متون این امر را تدریجی و تخصصی دنبال کند. اقدام دفعی برای تغییر اساتید یا حذف برخی متون مشکلات را بیشتر میکند، باید تغییر اساتید، اصلاح و حذف متون، تدریجی و با دقت تمام در کنار فرهنگسازی صورت گیرد.
رجوع به تمدن و فرهنگ شکوفای اسلامی و بررسی علل انحطاط تمدن اسلامی در قرون قبل چه کمکی به فرآیند تولید علم در کشور مینماید؟
بشر یک موجود تاریخی است و آنچه بشر امروزی را به این جایگاه کنونی رسانده بهرهگیری از تجارب و دستاوردهای پیشینیان بوده است، هر چه انسان نسبت به پیشینه تمدنی، فرهنگی و تاریخی خود آگاهی بیشتری داشته باشد علل رشد و انحطاط در برهههای زمانی را بهتر درک میکند و با کمک این دانستهها بهتر میتواند برای زمان حال و آینده خود برنامهریزی کند. در گذشته، عدهای از علم تاریخ تلقی غلط داشتند و تاریخ را علمی خطرناک می دانستند که مانع از رشد، پویایی و پیشرفت انسان میشود، اگر ما تنها با افتخار به گذشته به تاریخ نگاه کنیم قطعا همین خواهد بود اما اگر با مطالعه تاریخ، فرهنگ و تمدن و با شناخت از گذشته، علل پیشرفتها، موفقیتها، شکستها، ناکامیها و علل انحطاط و یا رکودها را شناسایی کنیم، میتواند به عنوان یک الگو و تجربه بسیار ارزشمند فراروی ما قرار گیرد و به ما در طراحی برنامه های صحیح کمک کند.
پایان پیام/
نظر شما