خبرگزارش شبستان: خیل عظیم اقتصاددانان غرب گرای موجود در کشور تمام سعادت را در فرمولها و مدلهای ناقص غربی جستجو میکنند و سعادت دنیا و آخرت بانکداری ایران را نزدیک شدن به بانکداری غربی میدانند، در این بین، گروهی هستند که بانکداری غربی را ناقص و دارای عیوب فراوان میدانند. شاید گرفتاری ما این است که در یک فضا چون اضطرار داشتیم، دچار نوعی مغلطه فکری یا نوعی کج فهمی شده ایم. در دوران بازسازی می خواستیم کشور را بسازیم و فرصت نداشتیم. از سوی دیگر تفکر غالب در کشور تفکر اقتصاد کلاسیک و نئوکلاسیک بود و تقریباً می شود گفت در آن مقطع اجماع واشنگتن، سیاست و دستورالعمل تمامی کشورها شده بود. این مسئله در فروپاشی شوروی سابق و نتیجه نگرفتن سوسیالیسم هم دخیل بود و در کشور ما هم این اتفاق افتاد. همه این شرایط دست به دست هم داد و خیل عظیم اقتصاددانان غرب گرای موجود در کشور نیز تمام سعادت را در همین فرمولها و مدلهای ناقص غربی جستجو کردند و هر چه از این اصول کمی بوی اسلام می داد و می شد 2 ـ 3 آیه و روایت کنار آن قرار داد، گفتند همین ایده آل است.
بانکداری کشور نمونه این مطلب است که امروز به اسم بانکداری اسلامی شناخته می شود. ریشه این بانکداری طرحی بود که «شهید صدر» راجع به نظام بانکی در زمان حکومت دیکتاتوری عراق آن زمان، ریخته بودند منتها خود ایشان هم مدعی نیست که این بانکداری، به تمام معنا بانکداری اسلامی است. تعبیر ایشان این است: «مسلمانان به ما مراجعه می کنند و می گویند تکلیف ما چیست؟ ما در زندگی به وام برای خرید خانه، کارخانه و... نیاز داریم. شما می گویید بانک حرام است، پس ما چه کنیم؟» شهید صدر پاسخ می دهد: «من می توانم 2 کار انجام دهم: یکی از راهها این است که همین نظام بانکی را با همین وضعیت موجود، رنگ و لعاب اسلامی بزنم تا در گام اول حداقل شبهه ربوی کنار رود. یعنی از راه عقود شرعی که در فقه هست روابط بین پول و مردم، یا مردم و متقاضی بانک را طوری ایجاد کنیم که شبهه ربا از بین برود، به عنوان مثال بگوییم عقد مشارکت، عقد مضاربه یا جعاله باید برقرار شود.» اما ایشان نمی گوید این بانکداری اسلامی است و می گوید تازه این گام اول است که فقط می خواهد شبهه ربا را حذف کند تا در حال حاضر مردم از شر ربا، خلاص شوند. آن موقع هنوز انقلاب اسلامی شکل نگرفته بود.
شهید صدر می گوید: «فرض کنیم دولتی اسلامی تشکیل شده و نهادها اسلامی اند و قوانین، جامعه و دولت براساس نظام اسلامی شکل گرفته است. در آن حکومت آیا بانکداری به این شکل است؟ یا شکل دیگری خواهد داشت؟» وی می گوید به نظر می رسد در یک نظام اسلامی، بانکداری شکل دیگری باید داشته باشد. رابطه مردم با یکدیگر، با ثروت، قدرت و با دولت به شکل دیگری است. متأسفانه اجل به ایشان فرصت نداد و ایشان را شهید کردند، اما اصل حرف ایشان این بود که فاکتور اسلامی را باید در مفهوم دوم جستجو کنیم همان مفهومی که هنوز برزمین مانده و کاری روی آن صورت نگرفته است.
اما ما چه کردیم؟ آیا بانکداریمان با بانکداری گذشته، فرقی کرده است؟ خیر! منتها دیدیم مبانی ای که شهید صدر روی آن کار کرده وضع موجود را رنگ و بوی اسلامی داده و لذا همین را چسبیدیم و گفتیم عالی است. همین خوب است، همین بانکداری اسلامی است. تمام مبانی ای که کمک می کرد ابزارهای بانکداری غرب شرعی و اسلامی شود را چسبیدیم و مواردی را که احساس کردیم کارآیی ندارد، کنار گذاشتیم یعنی همان کتاب شهید صدر ـ بانک بدون ربا ـ را هم درست انجام ندادیم! بعد برای یکسری از ابزارهایی که در بانکداری موجود احساس کردیم بیکار مانده، از خودمان خلق عبارت کردیم: «اجاره به شرط تملیک، شرط حین عقد و ...»
صریح بگویم، عقلها را به هم گره زدیم تا آنچه در غرب هست را مجدد رواج دهیم. آیا بنا بود اقتصاد اسلامی این طور باشد؟ این همان مشترک لفظی است، اما آیا بانک در اسلام و بانکداری اسلامی همین است؟ شکل دیگرش قابل تصور نبود که ثروتهای مردم در تولید مشارکت کند؟
ظاهرش این است که بانک می گوید من پول مردم را به صورت مشارکت سرمایه گذاری می کنم اما وقتی زیر پوستش را نگاه می کنید می بینید همان نظام بانکی، غرب است.
شما پول خود را در بانک گذاشتی و یک بهره ثابت به شما پرداخت شد، از آن طرف هم بهره ثابت می گیرد. کاری ندارد شما به سود دهی رسیدید یا نه. دیر بدهید جریمه می شوید. جریمه را ندهید، زندانی می شوید و به خاک سیاه می نشینید. درست مثل نظام ربوی غرب؛ آیا قرار بود ما به این نظام بانکداری برسیم؟ آیا ما می خواستیم در علم و دانش همچنان مصرف کننده باشیم؟ و در صنایع مونتاژ، گیر کنیم؟ آیا قرار بود براساس تقسیم کار جهانی جلو برویم؟ (نوشته دکتر «بیژن عبدی»، دکترای مدیریت استراتژیک با گرایش اقتصاد)
آنچه گفته شد مقدمه ای بود برای بررسی وضعیت نظام بانکی کشور و پدیده ای به نام قرض الحسنه که بسیاری امروز تنها به شوق جوایز آن نسبت به ایجاد چنین حسابهایی اقدام می کنند.
رواج فرهنگ ابتکار مولفه ای برای جهاد اقتصادی
یکی از بنیادیترین وجوه و مؤلفههای جهاد اقتصادی رواج و نهادینهسازی فرهنگ ابتکار و تلاش بیوقفه و جایگزینسازی آن با تصورات اقبالی است، تصوراتی که متأسفانه در گذشته به ویژه یک دههای که سپری شد با اقدامات شبههناک برخی از بنگاههای اقتصادی در تبلیغ جوایز رنگارنگ بر مدار بختآزمایی تشدید شد. گاهی تغییرات محتوایی و فرهنگی آنقدر تدریجی در زیر پوست یک جامعه رخ میدهد که به طور معمول از چشمهای بسیاری پنهان میماند و به تبع آن در تحلیلها هم کمتر ظهور و بروز پیدا میکند.
این یک امر بدیهی است که جامعه ما مطابق با آرمانها، اصول و اهدافی که متأثر از بنیانها و آموزههای دینی و نسخه امروزی آن گفتمان گرانسنگ حضرت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب است؛ بایست تفاوتهای معناداری با یک جامعه غربی که شالوده آن مبتنی بر لیبرال دموکراسی، سرمایهداری، منفعتگرایی و فردیتگرایی است، داشته باشد.
مسئلهای که یکی از دغدغههای جدی بنیانگذار و معمار انقلاب اسلامی و رهبر معظم انقلاب بوده، عدم آرامیدن در غفلتهای عمیقی است که میتواند ناشی از تعللهای مسئولان اجرایی، برنامهریزان، قانونگذاران، رسانهها و صاحبان اندیشه و نظر باشد، این غفلتها میتواند کج بینی های بسیاری را در عبور از گفتار به رفتار و برنامه پدید آورد در واقع ما به دنبال پیریزی فرهنگ ایرانی- اسلامی از همه سطوح اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، دیپلماتیک و نظایر آن هستیم اما باید توجه کرد که این امر جز با عبور از غفلتها و یادآوری نقاط چالشزا میسر نخواهد شد.
این سرچشمه زلال را آلوده نکنیم
همانطور که در ابتدا اشاره شد اگر ما به دنبال جهاد اقتصادی هستیم راهکاری جز نهادینهسازی و ارزشانگاری فرهنگ کار و ابتکار نداریم اما متأسفانه ما به ویژه در یک دهه گذشته دچار نوعی رکود فکری و بمباران ذهنها از سوی بانکها و شرکتها در اعطای جوایز اغواکننده هستیم. تأثیرات مخرب این تبلیغات آنگاه مضاعف میشود که توجه کنیم این فرهنگآفرینی در حاشیه ارزشیترین تدبیر اقتصادی در فرهنگ ایرانی- اسلامی یعنی همان قرضالحسنه صورت میگیرد.
همه ما میدانیم که سنت قرضالحسنه از جمله تدابیر اسلام برای پر کردن شکافهای معیشتی، دستگیری از ضعفا و هدایت منابع مالی به سمت فعالیتهایی است که به صاحبان ایده و ابتکار برمیگردد که فاقد سرمایه لازم برای ایجاد فضای کسب و کار هستند اما متأسفانه در این سالها سنت قرضالحسنه و درونمایه ارزشی و ارزشمند آن عملا با تزریق جوایز اغواکننده در حال تبدیل شدن به یک وسیله بختآزمایی است.
به طور معمول بهترین ساعات رسانه ملی نیز که در آن میلیونها بیننده تلویزیونی در انتظار آغاز برنامه مورد علاقه خود اعم از یک سریال، بازی فوتبال و نظایر آن هستند به تبلیغات پرآب و تاب جوایز بانکها و شرکتها اختصاص دارد که از مشتریان خود میخواهند با افتتاح حساب در قرعهکشی هزاران دستگاه خودرو و میلیاردها ریال جوایز نقدی و غیرنقدی شرکت کنند.
به نام قرضالحسنه به کام خیالبافی
اما سؤال این است که چنین تبلیغاتی چه آثار مخربی در فرهنگ عمومی ما خواهد داشت؟ آیا نتیجه این تبلیغها چیزی جز نفی ارزش کار و تلاش و در عوض بها دادن به رؤیاپردازیها، خیالبافیها و ... ترویج بخت و اقبال در متن یک قرعهکشی نخواهد بود؟
امروز بانکها علنا شعارشان «به رؤیاهایت فکر کن» است. اگر به شعب این بانکها سری بزنید، ریسه های کاغذ رنگی را میبینید که در آن تصاویر رؤیایی خانه و خودرو و سفر با هواپیما و کمکهزینه جهیزیه و نظایر آن آمده است. معلوم است که این فضا تا چه اندازه میتواند فضای فرهنگ عمومی ما را مسموم کند.
چالش مهم دیگر این است که متأسفانه بنگاههای اقتصادی و شرکتها اغلب اعتنا و توجهی به تأثیرات فرهنگی رفتارهایشان نمیکنند، آنچه برای آنها اصل قرار گرفته این است که نقدینگی سرگردان موجه در جامعه را جذب کنند و در رقابت موجود میان بنگاهها سهم بیشتری از این نقدینگی را به دست آورند.
از طرف دیگر با توجه به اینکه بانکها هیچ سودی به صاحبان حسابهای پسانداز قرضالحسنه پرداخت نمیکنند بلکه با لحاظ کردن تورم موجود ارزشی وجه سپردهگذار روز به روز کم میشود باید یک عامل جذاب به عنوان وسیله جذب این سپردهها عمل کند. اینجا است که بانکها جوایز متنوع و پرزرق و برق خود را به رخ میکشند.
البته در سالهای اخیر دولت تلاش کرده که با تعیین سقف میزان ارزش ریالی جوایز را کنترل کند اما به هر حال سقف 250 میلیون ریالی هنوز هم از جذابیت لازم برای سپردهگذاری چند صد هزار ریال تا چند ده میلیون ریالی برخوردار است.
شادمانی یک نفر به بهای سرخوردگی 999 نفر
اما نگاهی به برخی از عکسالعملها و دیدگاههای سپردهگذاران حسابهای قرضالحسنه که در بخش اظهارنظر یکی از سایتهای بانکی کشور آمده است مؤید تأثیرات سود بسیار منفی تبلیغ فرهنگ بختآزمایی در قالب فرهنگ قرضالحسنه است. چندی پیش وقتی تعدادی از این نظرات را میخواندم با عبارتها و جملاتی روبرو شدم که به جد تکاندهنده بود و تأثیرات عمیق روانشناختی این نوع از سیاستگذاریها را عیان میکرد.
یکی از این کاربران گفته بود وقتی سه بانک کشور اعلام کردند که مزدا3 و پروتون و جایزه 250 میلیون ریالی میدهند من عکسهای این دو خودرو را از اینترنت سرچ کردم و پرینت گرفتم و لای دفترچه پساندازم گذاشتم، برای جایزه نقدی هم یک کارت تبریک برای خودم فرستادم که شما برنده جایزه 250 میلیون ریالی شدهاید. باور کنید واقعا فکر میکردم با این کار که جزیی از یک برنامه مثبتاندیشی بود حتما برنده میشوم اما حتی یکهزار تومان هم برنده نشدم، رفتم حسابم را بستم، عکسها را پاره کردم و ریختم دور، پیش خودم گفتم مردهشور هر چی نقشه ذهنی و ذهن مثبت را ببرن.
یکی دیگر از کاربران هم نوشته است: من و نامزدم بر روی این جوایز خیلی حساب باز کردهایم و این جایزهها میتواند بسیاری از مشکلات ما را حل کند، از خدا میخواهم به من شانس برنده شدن در این دوره را بدهد.
نگاهی گذرا و کوتاه به جوهره و درونمایه این عبارتها نشان میدهد که چگونه حاکم کردن فضای بخت و اقبال میتواند ذهن جوانان کشور را که باید در فضای تلاش و فعالیت و خلاقیت باشد در چارچوب محدود و سراب نشستن همان بخت اسیر میکند. میلیونها نفر در قرعهکشی جوایز بانکها شرکت میکنند، در حالی که ممکن است از هر هزار نفر یک نفر صاحب جایزه نفیس یک بانک شود، آیا منطقی است نهصد و نود و نه نفر را سرخورده کرد تا یک نفر شادمان شود؟
پایان پیام/
نظر شما