خبرگزاری شبستان - البرز
تنهایی لیلا، روایتی است، از دختری که « عفت » نخستین و برجسته ترین صفت او است، دختری که با باور به منزل عشق رشد پیدا می کند، و این عشق مقدس تر از سایر اصول انسانی سرآغازگر یک زندگی مشترک می گردد.
انسانی که بی گدار تریبون مسجد را برای دفاع از حیثت خود انتخاب می کند، مردم را خطاب قرار می دهد، و از رنج نگاه های توهین آمیز و حقارت آمیزشان گلایه می کند، چادر را از وجود و برکت هستی خود می خواند و بار دیگر زمزمه عفت اش را برای مردم و پیش داوری هایشان بیان می کند.
زاویه نگاه به تنهایی لیلا ، بدون در نظر گرفتن بحث ها و خلاء های سینمایی و کارشناسی بر محور زن، چادر، مسجد، امامزاده و زمین می چرخد به واقع تلنگری است، از مظلومیت این محورهای مقدس و اصیل.
تریبون مسجد فرصت مطالبه و بیان حقوق انسانی و شخصیتی یک زن می شود، مسجد دادگاهی است، برای مردمی که به اشتباه در مسند قضاوت نشسته اند ، و این نکته حائز اهمیت است، که ما اجازه آن را نداریم که مردم را به خود بدگمان کنیم، و از آن بالاتر اجازه « قضاوت » در خصوص دیگران را نداریم که قاضی اصلی خداست.
لیلا آمده است، تا برای دختران امروز بگوید که می توان عاشق بود، عشقی بالاتر از خواسته های مادّی و ظاهری، عشقی که زادروز تولدش برای لیلا « تجلّی آرامش دینی » است.
آرامش دینی، احساسی که دختری در اوج رفاه مادیات، در سیاحت تمام دنیا آن را نیافته است، اما به نآگاه در یک شب بارانی به برکت یک شرم و یک حیاء عاشقانه آن را درک می کند، و در آن گم می شود، آن گونه که پچ پچ ها و واگویه های مردمان را نمی شنود، و نمی بیند.
پیوند لیلا با محمد تمام آن عشقی نیست که در آن گم شده است، لیلا در مراحل بعد به امامزاده، مسجد، چادر و مردم عشق می ورزد.
فصل عاشقانه های لیلا، « محمد » را بزرگ تر و با ایمان تر از گذشته می کند، او در مرحله ای دچار شک می شود، آن چنان که امام مسجد هم در ایستگاه شک قرار گرفت، اما به قول استاد شیخ صفایی حائری ایستگاه شک ایستگاه خوبی است، به شرط آن که در آن نمانی.
بخش های مختلف داستان برون ریز صفت های انسانی دیگری نیز می شود، انسانی چون « زرین» نماد انسانی که گوهر آبرو محک آزمایش دنیوی اوست. برای آبرویش، برای اعتبارش هر قصاوتی را می کند و هر دو رویی را به جان می خرد.
و « شریفه خانم و حاجی » هر دو کمالی از عشق دو انسان به یکدیگر هستند، که هر کجا شانه از رسالت انسانی خود خالی کرده اند، مسبب رنج لیلا می شوند و هر کجا رسالت خود را باور می کنند، امنیت و اطمینان لیلا را به همراه دارد.
لیلا نمادی از یادآوری این موضوع است، که زنان بی سرپرست، بیش از یک دختر و یا زن همسردار تحت آسیب های اجتماعی، عاطفی و مادی است، و تلنگری برای آن که به جامعه مخاطب خود بگوید، باید و باید زوایای مختلف رفتاری خود را با آنان محترم شمارد.
به همین دلیل است، که ساخت سریال هایی از این گونه برای تبیین رفتار شایسته و اسلامی با زنان بی سرپرست و .... مقابله با گمانه های ناصوابی است، که خود محرّک به کج راهه رفتن ها است، لازم و ضروری به نظر می رسد.
لیلا در آستانه عشق نافرجامش همچون یک شیرزن می ایستد و صدای حق طلبانه اش در قاب مناره مسجد، داعیه دار وجود انسانی و شرافت دینی اش می شود.
زنان بی سرپرست، بخشی از هویت جامعه امروز ما هستند، هویتی که نمی توان آن را در پستوها پنهان کرد و حقوق اجتماعی و معنوی آنان را برحسب پیش داوری ها و قضاوت ها نادیده گرفت.
ارائه و راهکار رفتاری با این بخش از جامعه با بهره مندی از نظر علما و کارشناسان دینی امری لازم و ضروری است.
مهدیه دانایی
نظر شما