به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از روابط عمومی گروه هنر و تجربه، مهدی پاکدل در ابتدای جلسه از نحوه ورودش به عرصه فیلمسازی گفت:« من چون قبل از ورود به عرصه بازیگری، تدوین میکردم، همیشه دوست داشتم در حوزه فیلمسازی هم طبع آزمایی بکنم. وقتی با ایمان افشاریان شروع به نوشتن فیلمنامه کردیم و از آنجایی که سلایق و نگاه ما در سینما تقریبا به هم خیلی نزدیک است، تصمیم گرفتیم این فیلم را با همدیگر بسازیم.»
افشاریان هم در ادامه به سابقه دوستی و شناخت خود با مهدی پاکدل اشاره کرد: «همان طور که مهدی گفت ساخت این فیلم میسر نمیبود مگر اینکه کاملا سلایق همدیگر را میشناختیم و بخش دیگر ماجرا اینکه ما از قرار گذاشتیم اول یک فیلمنامه خوب داشته باشیم. یعنی در وهله اول برایمان مهم نبود که این فیلم ساخته میشد یا نه. ما همزمان با نوشتن سفر رفتیم، لوکیشنها را دیدیم، عکس گرفتیم، فیلمبرداری کردیم، بازی کردیم خلاصه طی پروسه چهار ماهه ما رسیدیم به یک قالب مشخص و فیلمنامهای که در نهایت تبدیل شد به فیلم فردا.»
برداشتهای شخصی از داستانها مولانا
رضایی مجری جلسه در ادامه با اشاره به مبحث اقتباس داستانهای مولانا در این فیلم و خطاب به مهدی پاکدل مبنی بر اینکه چقدر در این اقتباس موفق عمل کردید، گفت:« مولانا حکایتهای زیادی دارد ولی ما مدتها دنبال داستانهایی میگشتیم که تم مرگ داشته باشد. از این سه داستان یکی آن خیلی معروف است. همان داستانی معروفی که کسی میآید پیش سلیمان نبی و میگوید من امروز عزرائیل را دیدم و خیلی ترسیدم یک کاری بکن تا من بروم. سلمان میگوید خب من چه کاری از دستم برمیآید؟ میگوید به باد دستور بده من را ببرد هند. سلیمان نبی عزرائیل صدا میکند و خطاب به او میگوید چرا این آدم را اینقدر ترساندهای؟ عزرائیل گفت خداوند به من دستور داده بود که جان این آدم را توی هند بگیریم ولی امروز توی شام دیدمش. سلیمان گفت خیالت راحت من امروز فرستادمش هند برو. که در هر صورت معنیاش این است که از مرگ فراری نیست و ما در داستان دکتر از این حکایت اقتباسی آزاد داشتیم.»
افشاریان هم در تکمیل حرفهای پاکدل افزود :« ما سعی کردیم روح و جان داستانهای مولانا را برداشت کنیم و هیچ ادعایی برای شناخت کامل مولانا نداریم و مولانا شناس هم نیستیم. این برداشتهای شخصی من و مهدی پاکدل است.»
رویکرد مدرن فیلم قابل تحسین است
مازیار فکری ارشاد هم در ادامه گفت: «در این چند سال بارها از این و آن شنیدهام که میگویند چرا ما از منابع ادبی کهن و کلاسیکمان برای اقتباس در سینما استفاده نمیکنیم. در صورتی که من معتقدم این ادعای بسیار گزاف است و بیشتر در حد ادعا است. البته این به این معنا نیست که منابع ما کم ارزش و بیمایه است بلکه معتقدم تبدیل اینها به مدیوم سینما بسیار دشواری است به خصوص از اشعار کهن. نکته قابل تامل فیلم فردا این است که نگاه مدرنی را از داستانهای مولانا به مخاطبش نشان میدهد. فکر میکنم فیلم فردا اولین فیلمی نیست که از این رویکرد مدرن استفاده میکند و نسبتا هم موفق ظاهر میشود ولی از این منظر فیلم مهمی است. شما ببینید الان قصه رومئو و ژولیت در یک پنتهوس در قلب نیویورک اتفاق میافتد و به نظر من علی رغم انتقادهای زیادی که به این فیلم میدهند از نظر اقتباس مدرن و رویکرد جدیدی که به این قصه کهن داشته فیلم موفقی است. چون واقعا دوره اقتباس با همان الگوهای تکراری کهن، گذشته است. »
رضای ویژگی مشترک ایپزودهای فیلم را صحبت کاراکترها با اشخاص خیالی و مرده میداند : «در دو داستان اول فیلم تقریبا توجیهی برای این صحبت کردن وجود دارد و به مخاطب القا میشود که آن شخص به خاطر مرگ عزیزش دچار بیماری روانی شده است و حالا دارد با او در عالم خیال حرف میزند ولی در داستان پزشک به نظر این اتفاق نیفتاده و دکتر از سر ترس چیزهایی را میبینید که کمی منطق آن دو داستان دیگر را ندارد. البته شما یک سری کدهای واضحی به مخاطب میدهید. مثلا یک جایی اول فیلم وقتی بالای سر جنازهاش ایستاده تقریبا مشخص است. یعنی خیلی نمیتوانیم بگوییم که حضور عزرائیل در فیلم عیان نبود.»
هیچ تاکیدی برای نشان دادن عزرائیل نداشتیم
افشاریان در توضیح این صحبت میگوید: «ما هیچ تاکیدی برای گفتن اینکه هیزم شکن ، عزرائیل است نداشتیم . قرار بود در هر داستان یک اتفاق فرا واقعی بیفتد . دنبال یک نوع رئالیسم جادویی بودیم و نقبی هم به ادبیات بزنیم. من فکر میکنم در ایپزود جنگل هیزمشکن ما هم میتواند عزرائیل باشد هم نمیتواند. ولی ما هیچ تاکیدی روی این موضوع نداشتیم. گاهی در زندگی ما هم اتفاق میافتد که همه چیز کاملا رئال است ، ولی ناگهان با اتفاقی مواجه میشویم که واقعی نیست و شما متوجه نمیشوید واقعا خیالی بوده یا واقعیت.»
پاکدل هم در ادامه میگوید:« خیلی ممنونم فیلم را اینقدر با دقت دیدهاید و کمتر کسی به این موضوع اشاره کرده بود. به هر حال این جز شگردهای فیلمسازی است و ما همان ابتدا نمیخواستیم همه چیز را لو بدهیم. »
فیلممان را اولین بار در جشنواره و روی پرده دیدیم!
فکری ارشاد در ادامه به گره گشایی و گره افکنی فیلم اشاره میکند و میگوید: «گرهافکنیها و گرهگشایی در فیلم گاهی دچار لکنت شده است و همین موضوع باعث میشود برای مخاطب ابهام ایجاد کند و ارتباط ذهنی با آنچه دارد روی پرده میبینید، قطع میشود. در واقع نوعی عدم توازن بین نیمه اول فیلم و نیمه دوم کاملا مشهود است. »
افشاریان در پاسخ به این نکته میگوید: «ما بعد از جشنواره فیلم فجر طبق بازخوردهایی که از مخاطبان گرفتیم فیلم را دوباره تدوین کردیم و حدود۱۲دقیقه از فیلم کم شد. در واقع سر و تَه پلانها را زدیم.»
پاکدل هم از مشکلات ساخت این فیلم در فصل پاییز در شمال کشور گفت:« بعد از اتمام فیلم در فصلی که به شدت باران میآمد و کار را برای ما سخت کرد، از دفتر جشنواره با ما تماس میگرفتند و میگفتند که اگر تا فردا فیلم را نرسانید فیلمتان را از جشنواره حذف میکنیم! گفتیم بابا ما شنیدیم که فیلم دیگری تازه دو روز دیگر میخواهد کلید بخورد چرا به ما زور میگویید. خلاصه ما در ایام جشنواره دو سال پیش عین یک پیک موتوری در هوای سرد میيرفتیم و میآمدیم و هر دفعه هم یک اشکالی به فیلم وارد میکردند. و اخر هم فهمیدیم که از نظر فنی فیلمی که میخواهند این است. ما حتی وقت نکردیم فیلم خودمان را روی پرده ببینیم. به آن کسی هم که تصحیح رنگ را بکند گفتیم فیلم چطور شد؟ گفت عالی است، حرف ندارد! رفتیم فیلم را توی برج میلاد دیدیم با خودمان گفتیم خدایا چرا این فیلم تاریک است؟ چرا صدایش اینقدر بد است؟ انگار صدتا پتو را انداخته باشند روی باند صدا. به این خاطر که ما فیلم را روی یک مانیتور بیست اینچ تدوین کرده بودیم و حالا داشتیم برای اولین بار روی پرده سینما میدیدم. فیلم محمد رسولالله (ص) را آقای مجیدی در برلین تدوین کرد و میگفت آنجا تدوین را روی پرده سینما انجام میدهند. چیزی که توی سینما ایران اصلا به آن فکر هم نمیکنند.»
نظر شما