بناهای ساختارشکن، ابنیه شرک/ معماری امروز با فرهنگ نبوی منطبق نیست

تبرّج و تظاهر و تزاحم مندرج در متن معماری برخی مساجد و ساختمان مدرن شهرها که با خود جز آلودگی و پرده‌برداری از محارم ندارند با آنچه از سوی دعوت کنندگان فرهنگ نبوی و علوی به ما رسیده منافات دارد.

خبرگزاری شبستان: معماری مدرن و برج‌سازی نوین به دلیل خاستگاه فرهنگی‌اش دریافت و نگاه اومانیستی و لیبرالیستی حاکم بر مهندسان و معمارانش، اذن دخول از همه خانه‌ها و خلوتکده‌ها و محل‌های امن مردم برمی‌دارد.
اشاره به ابنیه شرک و نفاق و انهدام آنها در وقت ظهوردر وجهی اشاره به برکشندگان و سازندگان منافق و مشرک این ابنیه دارد، اما در وجهی دیگر، اشاره به بر کشیده شدن این ابنیه بر بنیادهای شرک و نفاق در حوزه فکری و فرهنگی دارد که بی‌گمان در هر دو صورت این ابنیه، موجب شرک و نفاق خفی و جلی در حوزه فرهنگ و حیات مادی مسلمانانند.
در کتاب غیبت شیخ طوسی از قول ابوهاشم جعفری آمده است: در خدمت امام حسن عسکری(ع) بودم که ایشان فرمودند: «هنگامی که قائم ما قیام کند، دستور می‌دهد مناره‌ها و مقصوره‌های مسجد ویران شود. با خود گفتم که چرا چنین کند که امام جوابم فرمود: «چون اینها بدعت‌هایی است که هیچ امام و پیامبری آن را مرسوم نکرده است».
علامه مجلسی هم در کتاب روضة المتّقین در توضیح این حدیث می‌فرماید: «زیرا اشراف داشتن و مسلّط بودنِ خانه‌های مردم حرام است.» حال سوال اینجاست که آنکه با مناره و مقصوره مساجد مشرف و مزاحم چنین کند، با برج‌های شیطانی و آلوده به تبرج جاهلی چه خواهد کرد؟
با توجه به شکل گرفتن بدعت نوینی در کار ساخت و ساز مساجد در ایران بر آن شدیم تا با اسماعیل شفیعی سروستانی، نویسنده و پژوهشگر که هم اکنون مدیریت موسسه فرهنگی موعود عصر(عج) را برعهده دارد و تالیفاتی چون نقد مبادی علوم جدید، تهاجم فرهنگی و نقش تاریخی روشنفکران، شناخت استکبار و عملکرد کنونی آن در عالم از جمله آثار وی در حوزه کتاب است، گفتگویی داشته باشیم. آنچه می خوانید حاصل این گفتگو است.


جناب آقای شفیعی سروستانی شما بارها نسبت به رواج سبک‌ها و اندیشه‌های اومانیسم در طراحی و معماری ساختمان ها به ویژه مساجد انتقاد کرده اید. امروزه چه سبک‌هایی در معماری برخی از مساجد به کار می رود که شما از آنها به عنوان بدعتی جدید یاد می کنید؟
اندیشه‌های دوگانگی، تناقض و ابهام نمی‌تواند به عنوان مبانی نظری در معماری یک مسجد استفاده شود. گام اول این بدعت‌ها که متأسفانه با الگوبرداری از سبک معماری پست مدرن در ساخت مساجد قوت گرفته است در ساخت مسجد حضرت ابراهیم (ع) در محل برگزاری نمایشگاه‌های بین‌المللی برداشته شد.
پس از ساخت این مسجد تجربه‌هایی جدید در شهر تهران صورت گرفته است که از جمله آنها می‌توان به ساخت مسجدی منسوب به نام مبارک حضرت صاحب الزمان (عج) در خیابان ولی‌عصر (عج) و مسجد دیگری مزین به نام علی بن موسی الرضا (ع) در خیابان انقلاب تهران اشاره کرد.
اگرچه در این مساجد مایه‌ها و نمادهایی از معماری ایرانی و اسلامی به کار رفته و عناصری همچون باغچه و دیگر عناصر در کار زیباسازی این مسجد و آرایش فضای بیرونی وارد شده است ولی به دلیل اتکای اصلی معماری بر بنیادهای فکری اومانیسمی و انسان‌مداری، روح حاکم بر این بنا نمایشگر نوعی برون‌نگری ویژه و به عبارتی مذهب ظاهر که مطلوب انسان غربی است و در حوزه فرهنگی خودبنیادی و اومانیسمی سیر می‌کند.


خارج شدن معماری مسجد از جایگاه اصلی خود و حرکت به سمت معماری به سبک اندیشه غربی چه صدماتی در پی دارد؟
به کار بردن معماری به سبک اندیشه غربی در مساجد زمینه‌ساز خارج کردن این پایگاه اثرگذار دینی از روح و جایگاه اصلی خود است. به کار بردن چنین سبک‌ها و معماری‌هایی در پایگاه عبادی اسلامی باعث می‌شود که پیش از آنکه نمازگزاران دعوت به خداوند یکتا شوند، دعوت به خود بنا شوند و به تعبیری چنین بنایی که به صراحت به سبک معماری پست مدرن دیکانستراکشن طراحی شده به طور مستقیم فلسفه دیکانستراکشن و فولینگ را فریاد می‌زند که شاید هیچ‌گاه معماری را به اندازه این سبک به یک گرایش فلسفی نزدیک نبینیم.
در پارادایم خداگرایی، مسجد جایگاه سجده و بندگی خدا است، حال باید پرسید در پارادایم انسان‌گرایی، آنجا که خدایی نیست، مسجد جایگاه سجده و بندگی کیست؟ در معماری یک مسجد که بنایی برای یقین و توحید است چه جایگاهی برای فلسفه ایهام، دوپهلویی و عدم ثبات و تزلزل است؟ تقلید معماری مسجد از سبک اومانیسم که سبک معماری دیکانستراکشن آن را پرورانده، زاییده توهمات ذهنی ژاک دریدا، فیلسوف پست مدرن فرانسوی است در واقع فلسفه دیکانستراکشن که فلسفه ایهام، آشفتگی، ابهام، دوگانگی، عدم ثبات، تزلزل، فریب، عدم سودمندی چندمعنایی و تناقض است، نمی‌تواند به عنوان مبانی نظری معماری یک مسجد استفاده شود.
خطاب به کاربران چنین اندیشه‌هایی که یگانگی در آفرینش هستی را نفی و در عوض با ساختارشکنی نوعی پلورالیسم را جایگزین آن می سازند، می گویم که شیوه نادرستی را به کار برده اند چرا که در این اندیشه هیچ چیز به چیز دیگری ارجحیت ندارد و با مفهوم اوج و تعالی و حرکت از کثرت به وحدت در معماری اسلامی متناقض است. به همین دلیل گنبد و گلدسته که بیانگر حرکت از کثرت به وحدت و عروج و تعالی و اوج‌گیری اثر معماری اسلامی است در آن دیده نمی شود.

 

به نظر شما دشمن از چه زمانی پایگاه‌های اصلی انقلاب یعنی مساجد و بنیادهای اصلی معماری را نشانه گرفت؟
در سال‌های گذشته زمانی که جماعتی اندیشه واپس‌گرایی را در سر می‌پروراندند و سعی در تضعیف تدریجی حوزه فرهنگی دینی و انقلابی می‌کردند، با نشانه روی پایگاه‌های اصلی انقلاب اسلامی یعنی مساجد، تأسیس فرهنگسراها را به سبک فراماسویان عصر، زیرکانه در دستور کار شهرداری تهران قرار دارند. آنها این حرکت را از سنتی‌ترین مناطق جنوب شهر تهران آغاز کردند و به تقلید از فرماسونرهای فرانسوی که برای اولین بار قصابخانه پاریس را به فرهنگسرا تبدیل کردند، قصابخانه قدیمی شهر تهران را در حاشیه میدان بهمن بازسازی و تبدیل به فرهنگسرا کردند.
متاسفانه در اثر غفلت مزمن در حوزه مطالعات فرهنگی و ضرورت انقلاب فرهنگی فراگیر، فراماسونرها و فراماسون‌زده‌ها، با سوء استفاده از شرایط موجود، با گستاخی تمام، بنیادهای اصلی معماری را مورد هدف قرار دادند. آنها با غفلت از گروه‌های کارشناسی شهرداری‌ها به تأسیس بناهای هرمی مشغول شدند و پس از تجربه فراگیر در گام دوم به سراغ مساجد آمدند.
سازندگان چنین ابنیه‌هایی که پایه آنها بر اساس شرک و نفاق است و کشیده شدن این ابنیه بر بنیادهای شرک و نفاق در حوزه فکری و فرهنگی، بی‌گمان در هر دو صورت موجب شرک و نفاق خفی و جلی در حوزه فرهنگ و حیات مادی مسلمانان هستند.
در برخی نقاط شهر تهران، شاهد بر کشیده شدن مساجدی هستیم که معماران آنها در یک ساختارشکنی گسترده، بناهای توحیدی عبادتگاه‌های مسلمانان را در هم شکسته و مساجد را متکی و مبتنی بر بنیادهای اومانیستی و معتقدات مجامع شیطان‌پرست فراماسونری برمی‌کشند.
چنان که اشاره شد، معماران این شهر با ساختارشکنی ویژه‌ای در تلاشند تا در سکوت سنگ، سیمان و فولاد، هر گونه ندای توحیدی و حقیقت آسمانی را که منکر شرک و چند گونه‌پرستی را انکار کرده و پلورالیسم را فریاد کشند.
در آنچه که از آن به عنوان فلسفه دیکانستراکشن یاد می‌شود و معماران نوظهور ما بر پایه‌های آن سبک معماری مساجد تهران را استوار ساخته‌اند، تلاش می‌کنند تا هر گونه ادّعایی را که سعی می‌کند نوعی حقیقت ثابت و یگانگی را در آفرینش هستی و تنظیم مناسبات انسانی را اعلام و اثبات کنند، نفی و در عوض، با ساختارشکنی، نوعی پلورالیسم را جایگزین آن سازند. این ساختارشکنی از طریق معماری توسط فرانک گری، معمار آمریکایی کانادایی‌تبار پایه‌گذاری شد. آن سان که از این فلسفه برمی‌آید، هیچ چیز به چیز دیگری ارجحیّت ندارد.

 

از دیدگاه شما برج ها، بناهای برکشیده تا سقف آسمان و پاساژها، مغازه‌ها، ویترین‌ها و... که همگی رنگی را جلوه می‌کنند، چه مفهومی دربر دارند؟ چرا شیوه معماری امروز با فرهنگ نبوی و علوی فاصله دارد؟
تبرّج، به معنای «توسعه در دیدار» از کلمه «برج» گرفته شده است. به استناد کلام مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، تبرّج ظاهر شدن مانند ظاهر شدن برج‌ها برای بینندگان آنهاست. تظاهر در معنی خودنمایی، تخفیف یافته تبرج است. تمنای نمایش و ظاهرسازی. برون‌فکنی ویژه‌ای که به تمامی در مقابل خودداری، خویشتن‌داری، حیاء و حتی رازداری قرار می‌گیرد. نوعی نمایش بی‌محابای داشته‌ها در بر خلق روزگار. این نمایش همراه با تفاخر، آتش میل و حسد را برمی‌انگیزد و نفس تیز تک نهفته در کالبد کوچک هزاران پیر و جوان را به مسابقه‌ای بزرگ فرا می‌خواند.
تبرج، ضد پوشیدگی و مخالف آن است از این رو، مورد نکوهش حضرات معصومان(ع) و اهل خرد واقع شده و از مشخّصات انسان عصر جاهلیت اولی به شمار می‌رود. همان که در پس قرن‌ها در هیئت جاهلیت ثانوی آخرالزمانی بازگشت می‌کند و در مقابل امام زمان(ع) و خاستگاه ایشان می‌ایستد.
حال چنانچه از منظر گشوده شده به وسیله قرآن کریم؛ یعنی نهی و نکوهش، تبرج و تظاهر به حوزه‌های فرهنگی و تمدنی گذشته و جاری بنگریم، درمی‌یابیم که شهرها نمایشگاه تبرج و تظاهرند. خانه‌ها، لباس‌ها و وسایل نقلیه که چونان برج‌ها در خودنمایی، خودآرایی، تظاهر و خودفروشی‌اند، جملگی فاقد صفت پوشیدگی‌اند و چون شیشه همه اندوخته‌ها و پنهانی ها را نمودار می‌سازند.
کوچه‌ها و محله‌ها و همه آنچه که در گستره شهر قابل شناسایی‌اند جلوات این صفات مذموم را در خود دارند و همراه خود فرا روی هر رهگذری به نمایش می‌گذارند. به زبان دیگر، در عصر آخرین، شهر و کوی و برزن، محل ظهور تمام قد تبرج است.
بناهای برکشیده تا سقف آسمان، در رقابتی سخت، بر یکدیگر فخر می‌فروشند. برتری خود را می‌نمایند و شکوه و رنگ و روی خود و تمنای سازندگان و صاحبان خود را جلوه‌گر می‌کنند. قدر خویش عرضه می‌کنند تا چشم و دل خریداران و طالبان را اسیر خود کنند.
پاساژها، مغازه‌ها، ویترین‌ها و... جملگی رنگ‌هایی را جلوه می‌دهند تا در رقابتی بی‌پایان، طبع تظاهرطلب آینده‌ها و روندها را بیارایند. آنها از جایگاه و شأن خود خارج شده و مبدل به ابزار تبرج و تظاهر شده‌اند.
شاید از همین روست که شهرها، باعث تباهی و فساد اخلاقی و فرهنگی انسان‌ها هستند. چنان که ابن خلدون اندلسی، در «المقدّمه»، معتقد است: شخصیت انسان‌ها را نوع معیشت آنها می‌سازد. او حتی از بسیاری جهات زندگی بادیه‌نشین را مقدم بر شهرنشینی می‌شناسد و معتقد است دلاوری، دینداری، شجاعت، اخلاق و فطرت پاک در شهرها روی به نابودی می‌گذارد و حتی معتقد است تمامی این صفات پسندیده در شهر رو به ضعف می‌گذارد تا آنکه به کلی نابود می‌شود و حتی شهر و زندگی شهری را عامل انحطاط و انقراض دین و دولت می‌شناسد.
شهر و خیابان، پاساژها، مغازه‌ها، برج‌ها و محلّه‌ها، همه از یک جنسند و حامل صفاتی مشترک. جملگی، باطن انسان جاری در عصری را به نمایش می‌گذارند که چون عهد جاهلی اولی، بر مدار تظاهر و تبرج می‌گردد. همه چیز و همه کس ذیل تظاهر و تبرّج قابل شناسایی است و ما به غلط، تبرج را تنها در آرایش گیسوان دخترکان جست‌وجو می‌کنیم. چنان که در غفلت تمام، چشم را بر نقش بنیادین شهرسازی، معماری و خانه‌ها در شکل‌گیری شخصیّت مردم و تربیت نسل‌ها می‌بندیم و جملگی را خنثی و بی‌تأثیر می‌انگاریم.
در تمدن اسلامی، پوشیدگی صفت بارز ابنیه و مورد توجّه فرهنگ نبوی و علوی است، همان که در معماری، شهرسازی و ساخت مسکن نمودار می‌شود. در مقابل برهنگی و عریانی که صفت ذات فرهنگ و تمدّن غربی است.
با این وصف، چگونه می‌توان تصوّر کرد که دعوت کنندگان فرهنگ نبوی و علوی، «تبرّج و تظاهر و تزاحم» عفن مندرج در برج‌سازی و حتّی معماری مساجد مدرن شهر ما را که در خود و با خود جز آلودگی اخلاقی و زحمت خلق روزگار و پرده‌برداری از محارم ندارند و حتی سجده و کرنش در پیشگاه شیطان می‌کنند را امضا کنند؟
پایان پیام/
 

کد خبر 47933

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha