خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: قرآن می فرماید: "ما کذب الفؤاد ما رأی / آنچه در پنهانِ عالم دید، دلش هم به حقیقت یافت و کذب و خیال نپنداشت" چنان که فرمود: "ما زاغ البصر و ما طغی / چشم پیامبر از حقایق آن عالم آنچه را باید بنگرد بی هیچ کم و بیش مشاهده کرد." هر چند آیات یاد شده ناظر به پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم است لیکن بررسی نهایی محتوای آن ها دلالت دارد که ویژگی نبوت این است که از روی هوا سخن نمی گوید و دل او دروغ نمی بافد."
آیت الله جوادی آملی در مجموعه تفسیر موضوعی قرآن کریم و در کتاب "وحی و نبوت در قرآن" به بحث اثبات عصمت پیامبران می پردازد و نکات دقیقی را در این باره اشاره می کنند. آنچه در ادامه می آید پاره ای از این مباحث است.
پس از شناخت خداوند و انسان باید گفت که عصمت پیامبران علیهم السلام از قرآن برخاسته و از آن گرفته شده است و ریشه در متن اسلام دارد نه این که از فرآورده های فکری فرقه خاص به نام شیعه باشد. همچنین باور شیعیان به عصمت انبیا و پیشوایان دین، انگیزه سیاسی و گروهی ندارد که برای اثبات حقانیت رهبران شان و خلع دیگران از رهبری شکل گرفته باشد، گرچه امکان دارد که نخستین گروه کاشف عصمت پیامبران و ائمه علیهم السلام شیعیان باشند زیرا شیعیان پیرو عترت پیامبر - ثقل اصغر - و تابع آشنایان به وحی و سخنگویان الهی اند و بر اساس حدیث معروف و اخذ مشهور "ثقلین"، قرآن و عترت انفکاک ندارد.
هیچ معرفت آسمانی از عترت پیامبر (ص) پوشیده نیست
هیچ معرفت آسمانی از عترت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم پنهان و پوشیده نیست و آنان نیز به شاگردان مکتب خود و به پیروان خویش آموخته اند؛ چنان که این امر از احادیث و روایت های آنان به روشنی استنباط می شود.
بنابراین پیامبران الهی دارای ملکه عصمتند و در حرم امن فهم شان نه جهل و قصور و تقصیر راه می یابد و نه هیچ گونه سهو و نسیان و غفلت. همچنین آنان در مقام اجرا به شکل صحیح و بدون سهو و نسیانی در آنچه به آنان نازل شده بود عمل می کردند. پس از ناحیه علمی و عملی از خطا و لغزش معصومند اما دیگران ممکن است که در بینش های عقلانی معصوم باشند و در عمل غیر معصوم یا بالعکس مانند جاهل عبادت گری که بر ترک معصیت اصرار می ورزد ولی بینش او ضعیف است.
سه نکته مهم درباره عصمت
- عصمت، مقول به تشکیک است زیرا هم از جهت تقسیم به عصمت علمی و عملی قابل تفکیک است و هم از جهت تقسیم به مراتب و درجات قابل توزیع است، لذا ثبوت برخی از مراتب آن، مستلزم ثبوت مراتب دیگر نیست و نیز سلب بعضی از مراتب آن موجب نفی بعض دیگر از مراتب آن نیست.
- حداقل عصمت برای درجه نازل نبوت و رسالت معتبر است و حد متوسط آن برای مرتبه میانگین از نبوت و رسالت لازم است و مرحله اولای عصمت برای مرتبه برین و اعلای نبوت و رسالت لازم است.
- نصاب لازم از عصمت برای نیل به مقام شامخ نبوت همان است که پیامبر در محدوده اخذ شریعت و تبلیغ احکام و اجرای آن معصوم باشد.
عصمت و منطق "و ما ینطق عن الهوی"
قرآن آیاتی دارد که می توان از آن ها در زمینه عصمت انسان کامل بهره گرفت. این آیات در دسته های مختلف نیز ترتیب می یابد:
آیات دسته یکم
وثوق و اطمینان به سخن پیامبران، فرع بر صحّت سخن آن هاست. پس اگر احتمال دروغ در گفتار پیامبر برود و احتمال معصیت او روا باشد یا احتمال رود چیزی بگوید که خدا نگفته است به طور کلی از منظر اعتبار ساقط می شود.
لذا در قرآن می خوانیم: "و ما ینطق عن الهوی * ان هو الّا وحی یوحی / او - پیامبر - از روی هوا و هوس سخن نمی گوید. آنچه می گوید وحی است که از جانب خدا به او القا شده است." همچنین قرآن می فرماید: "ما کذب الفؤاد ما رأی / آنچه در پنهانِ عالم دید، دلش هم به حقیقت یافت و کذب و خیال نپنداشت" چنان که فرمود: "ما زاغ البصر و ما طغی / چشم پیامبر از حقایق آن عالم آنچه را باید بنگرد بی هیچ کم و بیش مشاهده کرد." هر چند آیات یاد شده ناظر به پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم است لیکن بررسی نهایی محتوای آن ها دلالت دارد که ویژگی نبوت این است که از روی هوا سخن نمی گوید و دل او دروغ نمی بافد.
از طرف دیگر خداوند، فرمان پیروی از پیامبران را داده است؛ اگر کردار پیامبر خلاف پسند خداوند باشد چرا باید از او پیروی کند: "قُل اِن کُنتم تُحِبّون الله فَاتّبِعونی یُحبِبکُم الله / بگو اگر خداوند را دوست دارید از من پیروی کند تا خداوند شما را دوست بدارد." البته عموم این مطلب نسبت به انبیای دیگر با توجه به مطلب گذشته روشن می شود.
آیات دسته دوم
پیامبران، مأمور تربیت و پرورش مردمند. پس اگر سخنی به مردم بگویند و موعظه و پندی عرضه بدارند ولی خود در مرحله کردار، خلاف آن را انجام بدهند و خود را از لغزش ها مصون ندارند یا این که برخلاف کردارهای خود سخن بگویند در هر دو حالت کارشان مذموم است و نمی توانند در جامعه اثر بگذارند و سخنان شان در دل ها نمی نشیند: "یا ایّها الّذین آمنوا لِمَ تقولون ما لا تفعلون * کَبُر مقتا عند الله اَن تقولوا ما لا تفعلون / ای کسانی که ایمان آورده اید چرا چیزی به زبان می گویید که در مقام عمل خلاف آن را انجام می دهید. بترسید از این که سخنی بگویید و خلاف آن کنید که بسیار سخت خدا را به خشم و غضب می آورید."
امام صادق علیه السلام فرمود: دانشمند، هرگاه به دانش خود عمل نکند پند و نصیحت او بر دل ها نمی نشیند آن سان که باران از سنگ صاف ذایل می شود: "اِنّ العالم اذا لم یعمل بعلمه زلّت موعظته عن القلوب کما یزل المطر عن الصّفا." تنظیر مزبور فقط راجع به جنبه منفی مثال است زیرا باران سودمند به زمین فرو می رود و مایه شکوفایی گل ها و نهال ها می شود و باران غیر نافع از سنگ صاف می گذرد و هیچ اثری ندارد. اما جنبه مثبت مثال - یعنی عبور باران از سنگ صاف که سبب شستشوی آن می شود و هر گونه غباری را از آن می زداید - مطرح نیست.
نظر شما