خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: "مردم عادی نیز با تهذیب نفس می توانند به عصمت دست یازند. این عصمت به سه صورت شکل می گیرد: اول: در اثر نزدیک شدن به گناه، همراه با عدم گرایش قلبی به گناه. دوم: در اثر دوری جستن از گناه، همراه با گرایش قلبی شخص به گناه. سوم: در اثر دوری جستن از گناه، وقت احساس خطر همراه با گرایش قلبی شخص به گناه اما در مورد همه پیامبران به ویژه پیامبر مکرم اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم جهات مثبت صورت های سه گانه فوق ثابت است و جهت منفی آن ها منتفی که بعدا به آن اشاره می شود. خداوند سبحان در این خصوص می فرماید: "لو لا ان ثبّتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئا قلیلا" و تو این پیامبر! نه تنها دخل و تصرف در آیات نکردی بلکه نزدیک به میل هم نشدی و اگر تثبیت الهی نبود نزدیک بود که گرایش کمی به آن ها پیدا کنی بلکه عصمت الهی مانع از این کار شد."
آیت الله جوادی آملی فیلسوف و مفسر بزرگ معاصر در سلسله تفسیر موضوعی قرآن کریم در مباحث مرتبط با وحی و نبوت - کتاب وحی و نبوت در قرآن - مباحث دقیقی درباره ماهیت عصمت و چگونگی دستیابی انسان به این ملکه الهی و تفاوت عصمت پیامبران با عصمت افراد عادی انجام داده اند که در ادامه می آید.
همان گونه که قبلا اشاره شد، عصمت پیامبران و پیشوایان دین ذاتی نیست. از این رو صدور گناه از آنان ممتنع ذاتی نیست زیرا اگر ممتنع ذاتی و محال بالذات بود مقدور نمی بود و اگر مقدور نمی بود مورد تکلیف قرار نمی گرفت.
وانگهی اگر گناه و معصیت ذاتا محال باشد، اطاعت و فرمان برداری ذاتا ضروری خواهد شد در این صورت اطاعت نیز مورد تکلیف قرار نمی گیرد و دیگر مجالی برای انذار و تبشیر و وعد وعید باقی نخواهد ماند. از این روست که فرشتگان مکلف نیستند چون عصمت ذاتی دارند نه عصمت اختیاری.
در ملکه عصمت اکتسابی و غیر ذاتی، اختیار وجود دارد
اما در ملکه عصمت اکتسابی و غیر ذاتی، اختیار وجود دارد و می توان فعل و ترک را قبل از انجام آن، به صورت "قضیه ممکنه" به معصوم نسبت داد ولی پس از انجام، مثلا نسبت آن فعل به معصوم، ضروری و عدم آن ممتنع می شود. این گونه امتناع، "امتناع بالاختیار" است که با داشتن اختیار منافات ندارد مثلا قبل از انجام کاری گفته می شود: "انّ المعصوم یُطیع بالامکان و یعصی بالامکان"، ولی پس از انجام اطاعت، گفته می شود: "انّ المعصوم مطیع بالضروره" یعنی در واقع به صورت قضیه "ضرورت به شرط محمول" است.
رسول الله (ص) فرمود تنام عینی و لا ینام قلبی
این همه به این دلیل است که شخص معصوم، درون آتشبار گناه را می بیند و به هیچ وجه، سهو و نسبانی به او رخ نمی دهد، هرچند در خواب باشد؛ چنان که پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: "تنام عینی و لا ینام قلبی / چشمانم می خوابد ولی قلبم نمی خوابد." و اگر توان انجام معصیت را نداشت، خداوند نمی فرمود: "... لئن اشرکت لیحبطنّ عملک ...". با این وجود او معصوم است و خواطرش همه رحمانی است نه نفسانی و نه شیطانی. غرض آن که ملکه عصمت مانند سایر ملکات علمی و عملی با اختیار انسان حاصل می شود و ممکن است با اختیار وی نیز زایل شود.
فرق عصمت افراد عادی با عصمت پیامبران چیست؟
اشاره شد که مردم عادی نیز با تهذیب نفس می توانند به عصمت دست یازند. این عصمت به سه صورت شکل می گیرد: اول: در اثر نزدیک شدن به گناه، همراه با عدم گرایش قلبی به گناه. دوم: در اثر دوری جستن از گناه، همراه با گرایش قلبی شخص به گناه. سوم: در اثر دوری جستن از گناه، وقت احساس خطر همراه با گرایش قلبی شخص به گناه.
اما در مورد همه پیامبران به ویژه پیامبر مکرم اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم جهات مثبت صورت های سه گانه فوق ثابت است و جهت منفی آن ها منتفی که بعدا به آن اشاره می شود. خداوند سبحان در این خصوص می فرماید: "لو لا ان ثبّتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئا قلیلا" و تو این پیامبر! نه تنها دخل و تصرف در آیات نکردی بلکه نزدیک به میل هم نشدی و اگر تثبیت الهی نبود نزدیک بود که گرایش کمی به آن ها پیدا کنی بلکه عصمت الهی مانع از این کار شد.
همچنین از آیه "... لنصرف عنه السوء و الفحشاء ... " به دست می آید که هرگز تمایل و گرایش به گناه نزدیک یوسف علیه السلام نشد و خداوند زشتی و فحشا را از یوسف بازداشت نه این که خدا او را از بدی و منکر منصرف کرده باشد یعنی در حقیقت خداوند، فحشا را که وسوسه شیطانی است از محدوده حیات نورانی حضرت یوسف و همه پیامبران و پیشوایان دور کرده است به گونه ای که گناه و گرایش به آن اجازه ندارند که به جانب این بزرگواران نزدیک شود.
غرض آن که 1- پیامبر گناه نمی کند. 2- پیامبر، نزدیک گناه نمی شود که برخی از مبادی و مقدمات آن را فراهم کند. 3- پیامبر، گرایش قلبی به گناه ندارد. 4- پیامبر در فضای روح و صحنه دل، نزدیک گرایش قلبی هم نمی رود. 5- نزدیکی به گرایش قلبی نیز جرأت حضور در صحیفه دل پیامبر را ندارد زیرا قلبی که از معرفت توحید تام و از محبت خدای سبحان مملو و متیّم است، جایی برای میل به گناه و نیز مجالی برای نزدیکی به میل و گناه و همچنین فرصتی برای هجوم میل یا نزدیکی به میل و ورود چنین مهمان ناخوانده ای نیست.
بنابراین عصمت پیامبران با عصمت دیگران فرق دارد. انبیا آنچه را ادراک کردن حق است، گرچه فتوای ادراکی آنان از قبیل احساس و تخیل و توهم است و تعلقشان چونان سایر افراد می باشد. خداوند در تأیید این نظر می فرماید: " و انّک لتلقّی القران من لدن حکیم علیم" ؛ تو دقیقا از روی ادراک حق و صحیح، قرآن را از خدای حکیم علیم اخذ می کنی. نیز می فرماید: اوست که فرشته امین وحی را همراه قرآن فرو می فرستد: "نزل به الروح الامین * علی قلبک لتکون من المنذرین."
هیچ راهی برای نفوذ شیطان در قلب پیامبر (ص) نیست
پس هیچ راهی برای نفوذ شیطان باقی نیست زیرا فرشتگان در همه مراحل نزول قرآن همراه و محافظ هستند؛ چنان که خداوند می فرماید: "عالم الغیب فلا یُظهر علی غیبه احدا * الّا من ارتضی من رسول فانّه یسلُک من بین یدیه و من خلفه رصدا * لیعلم ان قد ابتغوا رسالات ربّهم و احاط بما لدیهم و احصی کل شی ء عددا ." پس وقتی وحی نازل شد، پاسداران غیبی از دو طرف آن را پاس می دارند که شیطان در آن راه نیابد و معصومانه به قلب پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم برسد و سالم به جامعه انسانی ابلاغ شود: "و بالحقّ انزلناه و بالحقّ نزل ..."
پس از این مرحله هر که خواهد ایمان می آورد و هرکه نخواهد از روی اختیار به کفر می گراید: "و قل الحق من ربّکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر .... / بگو: حق از پروردگارتان رسیده است پس هرکسی بخواهد بگرود و هر کسی که بخواهد انکار کند و کفر ورزد."
حاصل آن که در حرم امن الهی، بطلان و گناه بلکه میل به گناه هرگز راه ندارد و نیز معصومیت آن جنبه جبری ندارد و بر محور اختیار کامل شکل می گیرد.
پایان پیام /
نظر شما