به گزارش خبرنگار برگزاري شبستاناز بهشهر، برنامه کمیته ستاد استقبال شهدای غواص در شرق مازندران سفر کاروان شهدای غواص که ساعت 8 صبح امروز(18مرداد) از گلوگاه آغاز شده بود پس از عبور از شهرهای خلیل شهر، بهشهر، رستم کلا و نکا، قبل از اذان مغرب سفر خود به میاندرود را خاتمه داد.
علی رقم هوای بسیار گرم در گلوگاه و پراکندگی برخی روستاهای اطراف آن، جمعیت کثیری از مردم و روستائیان زودتر از موعد مقرر خود را به میدان 22 بهمن گلوگاه رساندند تا پذیرای میهمانان خود باشند.
حضور گسترده طیف های سیاسی در کنار هم و جوانان این منطقه جلوه دیگری از اتحاد را در گلوگاه رقم زده بود.
در جلوی اکثر مغازه های شهر میزهای پذیرایی برای زائران کاروان مقاومت وایثار برقرار بود و زنان بسیاری با درست کردن سینی های مخصوص حنا به استقبال جوانان غیور وطن رفتند.
به گفته برخی حاضران شهر گلوگاه تا کنون چنین جمعیتی به خود ندیده است و مسئولان این شهر از ابتدا تا انتهای مراسم در کنار مردم حضور داشتند و نهادهای خدماتی با تمام توان به ارائه خدمات مناسب رفاهی و اجتماعی به مردم پرداختند.
هر چنر قرار بود که ساعت 10 صبح این کاروان از گلوگاه خارج شود، اما به دلیل استقبال گسترده مردم با تأخیری بیشتر از یک ساعت به طول انجامید.
در مسیر حرکت کاروان به خلیل شهر، استقبال مردمی که در روستاهای مسیر قرار داشتند باعث توقف چندباره و بیش از اندازه تریلر های حامل پیکر شهدای غواص شد.
هرچند که ترافیک روان و مناسبی در مسیر برقرار بود، اما رانندگان و موتورسوارانی که در جهت عکس مسیر کاروان قرار داشتند به نشانه احترام به شهدای غواص، با پیاده شدن از ماشین و موتورهای خود ارادت خود به فرزندان اسلام را نشان می دادند و با گریه و اشک ها و تکان دادن دست و به تابوت شهداء ادای دین می کردند.
در خلیل شهر، بر خلاف برنامه ریزی برای توقف، استقبال مردم به حدی بود که مسیر تردد خودروها مسدود شد و ترافیک سنگینی به مدت 15 دقییق بر جاده ها حکم فرما شد.
برخی از مردم شهر ها و روستاهای شرق مازندران مسیر کاروان شهدا را از گلوگاه تا نکا بدرقه می کردند و انگار قرار نبود که با مسافران کربلا وداع نمایند.
بوی عطر و گلاب و اسفند جلوی خودنمایی دود ماشین ها را گرفته بود و گرمای طاقت فرسا نیز نتوانست در برابر اراده پولادین ملتی که شهادت را فوض عظیم می دانند، ایستادگی کند و جلوی حرکت آنها را بگیرد.
تا اینکه کاروان شهدای عشق و امید و ایثار در میان جمعیت انبوه مردم وارد بهشهر شد، هرچند آسمان، کمی ناملایمت به خرج داد و گرمای خود را بیشتراز روز های دیگر به مردم عرضه می داشت، ولی یک چیز را ظاهراً فراموش کرده بود... اینجا شهر "شهید هاشمی نژاد" است.
قرار بود که میعادگاه دیدار با شهداء از میدان قدس تا پارک ملت باشد، اما جمعیت مشتاق 5 کیلومتر قبل از این وعده گاه به استقبال شهدای غواص رفتند و از کنار گلزار شهدا و آرامستان بهشت فاطمه(سلام الله علیها) به انجام وظیفه میزبانی خود پرداختند.
اشتیاق پیرزنان و پیر مردان با پای برهنه بیشتر از دیگران بود و جوانان موتور سوار و ماشین های زیادی از خلیل شهر تا بهشهر همراه کاروان شهدا با چراغ های روشن حرکت می کردند تا به شهدا ثابت نمایند که همه مردم ایران خانواده آنها هستند.
مسیر میدان قدس تا پارک ملت که مسیری کمتراز 5 دقیقه است، طی 2 ساعت و 30دقیقه میزبان قدوم پر خیر برکت شهدا بود و شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل در کنار این پیکرهای مطهر طنین انداز شد.
جوانان این شهرستان به صورت خود جوش و بدون برنامه ریزی قبلی به سر دادن شعارهایی علیه رژیم آل سعود پرداختند و با حمایت از حکومت بشار اسد و قیام مردم فلسطین ، سربازی امام خامنه ای را بهترین افتخار خود نامیدند.
پلاکاردهایی مانند "شهداء مگر شما مذاکره بلد نبودید" در دست بسیاری از جوانان با خط های گوناگون نوشته شده بود که نشان از همان حرکت خودجوش و بصیرت بالای مردم اشرف البلاد بود.
پس از توقف کوتاه کاروان شهداء در پارک ملت بهشهر، آسمان که از این همه محبت و عشق به شهداء سنگین شده بود، معلوم نبود که می خواست جبران گرمای امروز را بکند، یا حکمت خدا را که ما نمی دانیم بر سر خلق جاری سازد، پس آنقدر بارید تا موجب آب گرفتگی برخی معابر شده بود.
اما دوباره این آسمان بود که مغلوب اراده ملت شد آسمانی که می خواست عرصه سیمرغ را بر همگان تنگ کند، حالا خودش در مقام یک مغلوب واقعی ظاهر شده است.
انگار هنوز باور ندارد که اینجا خطه طبرستان و دیار علویان است، دیار مردمی که صدای توپ و گلوله ها برایشان چون آهنگ شیرین زندگی زیباست و و هوای گرم تابستان و دود ماشین ها را در کنار شهدا چون هوای معطر و بوستانی از گل و بلبل می پندارند.
پس از کم شدن باران و توقف کوتاه کاروان شهدا رستم کلاء دیگر میزبان شهدای دفاع مقدس بود و علی رقم هوای بارانی، مردم زیادی به استقبال آمده بودند.
در این مسیر نیز همین داستان های بالا تکرار شد و توصیف این لحظات از عهده هیچ زبانی جز خدا بر نمی آید.
در رستم کلا نیز تأخیر 1 ساعته قافله شهدا نتنها موجب کم شدن جمعیت نشد، بلکه زحمت مردم و سختی این انتظار مردم را بیشتر شیفته دیدار شهدا کرده بود.
شهر نکاء دیگر میزبان شهدای غواص بود، اما انگار آسمان می خواست که تا بارش رحمت الهی را نوعی تداعی کننده حال و هوای غواصی و زیر آب بودن را به مردم نشان دهد.
شاید سختی این ساعات برای زنی که فرزند چند روزه اش را به استقبال شهداء آورده یا آن مریضی که برای دیدار شهدا از بیمارستان فرار کرده است بیشتر باشد، اما انگار زمین و آسمان دست به دست هم دادند و طوفانی به راه انداختنه اند دیدنی.
شاید شهدا هم اینطور می پسندیدند، شاید می خواهند ببینند آنهایی که می گویند راه شهدا را ادامه می دهم می توانند کمی سختی راه را تحمل کنند؟!!!
واین کاروان نیز در میان انبوه جمعیت به راه خود ادامه داد و پس از مدت بسیار زیادی توانست خیل جمعیت را کنار بزند و مسیر خود را به شهری دیگر و دیاری دیگر تغییر دهد.
حالا ما ماندیم و دنیایی که نمی دانیم با ما چه بازیها دارد و فقط شهدا باید برای ما دعا کنند.
پایان پیام/
نظر شما