طنزی سراسر اروتیک با مضامین گزنده سیاسی

ورود آقایان ممنوع، طنزی اروتیک با مضامین گزنده سیاسی است که نه تنها الگوی مناسبی از یک متدین واقعی در اجتماع نشان نمی‌دهد بلکه با بیان مسایل دینی از زبان یک شخصیت کاریکاتور، دین را به سخره می گیرد.

 

خبرگزاری شبستان _ فرهنگ و ادب: تابستان برای پخش کنندگان فیلم فرصتی طلایی محسوب می شود، چون با پایان فصل امتحانات میزان مخاطبان سینما افزایش می یابد و پخش کنندگان برای رسیدن به سود هر چه بیشتر، فیلم های برگزیده خود را برای اکران در این فصل نگه می دارند، فیلم هایی که البته مشخص نیست که معیار برگزیده بودن آنها از نظر این پخش کنندگان چیست و این سوال مطرح می شود که آیا فیلمی که با تشبث به سخیف ترین بهانه ها، قصد خنداندن مخاطب را دارد، چگونه می تواند برگزیده باشد؟ فیلم ورود آقایان ممنوع گویا یکی از این فیلم های برگزیده است که به کارگردانی رامبد جوان و با بازیگری رضا عطاران، ویشکا آسایش و ... به روی پرده سینما ها آمده است.
 

در این فیلم خانم دارابی (ویشکا آسایش) مدیر جوان و فمینیستی است که مدرسه‌اش موفقیت‌های زیادی را در کنکور و المپیادها کسب کرده است. او با حجاب (مانتو و روسری که روی ابرها را پوشانده است) و با انجام قوانین سخت برای معلمان و دانش‌آموزان، خود را به شخصیتی ترسناک برای آنها تبدیل کرده است. خانم دارابی، ورود هرگونه جنس مذکری را به مدرسه ممنوع کرده است.

 

سحر یکی از دختران المپیاد شیمی است که خانم مدیر به علت اینکه عقد کرده است، وی را از مدرسه اخراج می‌کند. خانم دارابی با مدیر مرد مدرسه الوند رقابت دارد و دایم برای هم کری می‌خوانند. معلم المپیاد شیمی دختران حامله است و به علت زایمان دوقلو مجبور است که به مدت هفت ماه خانه‌نشین شود.

 

خانم دارابی برای پیدا کردن معلم زن به هر دری می‌زند اما موفق نمی‌شود تا اینکه مجبور می‌شود آقای جبلی (رضا عطاران) را برای مدت شش ماه به خدمت بگیرد. جبلی، فردی کچل، ساده و شل و ول است که دایما سرش در کتاب‌های شیمی است. او وظیفه دارد که دختران را برای المپیاد شیمی آماده کند. خانم دارابی با رفتارهای سخت‌گیرانه، شرایط دشواری را برای جبلی به وجود می‌آورد. بچه‌ها در تلاش‌اند تا سحر را به مدرسه برگردانند، از این رو با کمک معلم ادبیات خود، سعی در عاشق کردن خانم دارابی دارند.

 

پریا (پگاه آهنگرانی) پدری دارد که پزشک زنان است و همسر خود را از دست داده است، او با زنان رابطه خوبی دارد و دایم در حال متلک انداختن به خانم دارابی است. دخترها خیلی تلاش می‌کنند تا دارابی و جبلی را عاشق یکدیگر کنند اما جبلی ساده‌تر از این حرف‌ها است که توانایی بدست آوردن دل غیرقابل انعطاف خانم دارابی را داشته باشد.

 

روزی دخترها به بهانه اردوی کلاسی عازم ویلای پدر پریا می‌شوند. پریا از پدرش می‌خواهد که آقای جبلی را آموزش دهد تا به نوعی بتواند توجه خانم دارابی را به سوی خود جلب کند. از طرفی آقای جبلی هم فکر می‌کند که بچه‌ها در تلاش‌اند تا قرارداد موقت وی را تمدید کنند و آموزش‌هایی که بچه‌ها به او می‌دهند برای همین موضوع است.

سرانجام خانم ناظم در خلوت به دارابی می‌گوید که حرکاتی که آقای جبلی انجام می‌دهد به این معنی است که به وی علاقه‌مند شده است. خانم دارابی در ابتدا خیلی ناراحت می‌شود و سعی در اخراج جبلی دارد اما به خاطر بچه‌ها کوتاه می‌آید. بالاخره تلاش بچه‌ها، جواب می‌دهد.

 

خانم دارابی ضمن تماشای یک برنامه عاشقانه تلویزیونی، تصمیم می‌گیرد در ظاهر خود تغییراتی به وجود بیاورد. روز بعد با صورتی اصلاح شده و آرایش کرده به مدرسه می‌رود و حتی در رفتارش نیز به نرمی با بچه‌ها برخورد می‌کند. همه از تغییر ظاهری زیبا و تغییر رفتار او متعجب می‌شوند. خانم دارابی آقای جبلی را به دفتر فرا می‌خواند و سعی دارد تا شرایطی فراهم کند که آقای جبلی درخواست ازدواج خود را مطرح کند ولی ماجرا لو می‌رود و خانم دارابی متوجه می‌شود که آقای جبلی نه تنها هیچ علاقه‌ای به وی ندارد بلکه منظور او تمدید قرارداد بوده است نه ازدواج. از سوی دیگر آقای جبلی هم متوجه می‌شود که قضیه کمک و آموزش و ... به خاطر تمدید قراردادش نبوده است. خانم دارابی، جبلی را از مدرسه اخراج می‌کند. بچه‌ها از این اتفاق متأثر می‌شوند و سعی در جبران آن دارند، از این رو از خانم دارابی درخواست می‌کنند تا سحر و آقای جبلی را برگرداند اما او فقط با آمدن سحر موافقت می‌کند.

 

در روز امتحان المپیاد، بچه‌ها با دزدیدن سرویس مدرسه به خانه جبلی می‌روند و او را با خود به جلسه امتحان می‌آورند. آنها از ورود به جلسه امتناع می‌کنند به نوعی با انجام اعتصاب از خانم دارابی می‌خواهند که قرارداد آقای جبلی را تمدید کند. در ابتدا خانم دارابی موافقت نمی‌کند اما وقتی متوجه می‌شود که آقای جبلی در حال بستن قرارداد با مدرسه الوند است، با تمدید قرارداد او موافقت می‌کند. بچه‌ها به جلسه امتحان می‌روند و آقای جبلی هم که از معلم ادبیات خوشش آمده با او به کافی‌شاپ می‌رود.

 

پدر پریا نیز که به نظر به خانم دارابی علاقه‌مند شده است او را به رستوران دعوت می‌کند. خانم دارابی که به نظر می‌رسد از پدر پریا بدش نمی‌آید برای اولین بار در برابر مردان انعطاف نشان می‌دهد و دعوت پدر پریا را می‌پذیرد.

 

نقد و بررسی فیلم


رامبد جوان را با آثار طنزش می‌شناسیم که در کارنامه‌اش «اسپاگتی در 8 دقیقه» 1383 و «پسر آدم و دختر حوا»1388 را دارد. امسال هم با فیلم جدیدش ورود آقایان ممنوع وارد جشنواره 29 فجر شده است و بازیگر نقش اولش، ویشکا آسایش، برنده سیمرغ بلورین بازیگر نقش اول زن شده است.

 

ورود آقایان ممنوع طنزی اروتیک با مضامین گزنده جنسی و سیاسی است. فیلم درباره مدیر دبیرستان دخترانه‌ای است که به پرورش نخبگان می‌پردازد. مدیر، خانم دارابی نام دارد که نقش‌اش را ویشکا آسایش ایفا می‌کند. بیتا دارابی زنی است فمینیست که رویکردهای مذهبی در رفتارش دیده می‌شود ولی به شدت تلخ و گزنده است و مورد نفرت بیننده واقع می‌شود.

 

گرچه اعتقادات فمینیستی دارابی، قابل بحث و گفت‌وگو است اما با مضامین دینی همراه شده است که در واقع باعث تمسخر مسایل دینی شده است چون شخصیت منفور فمینیستی مانند دارابی از این اعتقادات دفاع می‌کند، مورد قبول مخاطب نیست، مسایلی مانند حجاب، عدم اختلاط زن و مرد، عدم مراجعه زن حامله به پزشک مرد و عدم ورود دبیر مرد به دبیرستان دخترانه و ... و این شرارت ظریف موجود در فیلم اعتقادات و شرایع دینی را به تمسخر گرفته است و نگاه درستی از دین و عملکرد دینی و شخصیتی متدین را به بیننده معرفی نمی‌کند. به واقع نه تنها الگوی مناسبی از یک شخصیت متدین واقعی عینی موفق در اجتماع نشان نمی‌دهد بلکه با عنوان کردن مسایل دینی از زبان یک شخصیت کاریکاتور، اروتیک و فمینیست، مسایل دینی را به تمسخر کشیده است.

 

فیلم تمام اصول اعتقادی اولیه دین‌داری را در دهان این زن فمینیست می‌گذارد و در پایان هم که این زن با تغییر تیپ و ظاهر خود مورد قبول همه و همچنین مخاطب قرار می‌گیرد، در واقع از دین برگشته است. حجابش را تغییر می‌دهد، آرایش می‌کند، موهایش را رنگ کرده و از مقنعه بیرون می‌گذارد و رابطه‌اش با مردها بهتر می‌شود و در کلام و رفتارش نرمش به خرج می‌دهد و ... همه اینها به معنی برگشت از فمینیزم نیست بلکه برگشت از دین محسوب می‌شود که او را نزد همگان عزیز می‌کند. این فیلم از این جهت خطرناک است و جنبه بدآموزی دارد و به شدت ضد دین محسوب می‌شود.

 

فیلم ظاهرا طنز، ولی حاوی لایه‌های اروتیک است و شوخی‌های کلامی جنسی بسیار در آن دیده می‌شود.

 

فیلم از دفتر خانم دارابی شروع می‌شود. شاگردی ازدواج کرده و طبق مقررات آموزش و پرورش از ورودش به دبیرستان جلوگیری می‌شود. مادر دختر اعتراض می‌کند که چرا دخترش حق ندارد در کنار دیگر دوستانش درس بخواند، این دختر یکی از امیدهای المپیاد شیمی است.

 

فیلم در همین ابتدا یکی از قوانین آموزش و پرورش را به چالش می‌کشاند و زیر سؤال می‌برد و این‌گونه استنباط می‌شود که اگر ازدواج مصونیت است پس چرا این دختر نمی‌تواند در کنار دیگر دانش‌آموزان درس بخواند و شاید به خاطر این از ورودش ممانعت می‌شود که امکان دارد اطلاعاتی راجع به جنس مخالف و مسایل زناشویی به بچه‌ها منتقل کند و در واقع مخل امنیت روانی دیگران شود.

 

در این فیلم، ازدواج عاملی تلقی می‌شود که مانع درس خواندن و پیشرفت در بانون است، در حالی که این‌گونه قضاوت یک‌‌طرفه و به دور از انصاف است که یک قانون رسمی زیر سؤال برود و محکوم شود، چرا این‌گونه به این قضیه نگاه نمی‌شود که دختری که ازدواج می‌کند شرایط سخت‌تری به لحاظ مسئولیت خانه و همسرداری پیدا می‌کند و وقت کمتری برای حضور در مدرسه و انجام تکالیف دارد. شبانه درس خواندن، نه تنها برای وی محدودیتی نیست بلکه امتیازی ویژه است. متأسفانه در نوع قضاوت فیلم، تنها به جنبه جنسی قضیه توجه می‌شود و این خود به شدت چالشی است و بدآموزی دارد.

 

خانم بیتا دارابی دختر ترشیده‌ای است که ته سبیل و کرک پشت لب دارد و با عینک مشکی و خط‌کشی در دست قیافه خشنی به خود گرفته است و کاملا بداخلاق است. حجابش مانتو و روسری است که حتی روی ابروهایش را پوشانده است. مخالف ازدواج و بچه‌دار شدن است و در جواب مادر معترض می‌گوید که عاقبت زندگی زنان چنین است و اشاره به دبیر شیمی خود می‌کند که باردار است. در همین اثنا خانم دبیر شیمی دردش می‌گیرد و می‌گوید: ای وای کیسه آبم پاره شد و ... که خود این لفظ بسیار بد و دور از شأن است که روی پرده سینما به نمایش درآید.

 

خانم دارابی زنان را مانند ماشین جوجه‌کشی می‌بیند که وقتی بچه‌دار شوند به هیچ دردی نمی‌خورند و قادر به فعالیت‌های اجتماعی نیستند.

 

بعد از انتقال دبیر باردار به بیمارستان، دارابی متوجه می‌شود که پزشک معالج این خانم یک مرد است، به شدت عصبانی می‌شود و نسبت به این مسئله اعتراض می‌کند. با اینکه اعتراض‌اش به حق و درست است و یکی از مسایل مورد بحث دینی را بیان می‌کند اما چون از زبان یک فمینیست تلخ بیان، گفته می‌شود حرف‌اش مورد استهزاء قرار می‌گیرد.

 

در همان بیمارستان متوجه می‌شویم که مانی حقیقی، پدر پریا یکی از شاگردان المپیادی، پزشک زنان است. حقیقی نقش یک مرد دون ژوان به شدت زن‌باره را بر عهده دارد که خیلی راحت با زن‌ها خوش و بش می‌کند. در جلوی خانم دارابی و شاگردانش در بیمارستان با پرستارهایی که آرایش بسیاری هم دارند، گل می‌گوید و گل می‌شنود و نسبت به پریا که او را پدر خطاب کرده است، معترض می‌شود. پرستارها با عشوه و غمزه ابراز می‌کنند که دکتر به شما نمی‌آید چنین دختری داشته باشید و ... دارابی سعی می‌کند بچه‌ها را از این محیط دور کند.

 

شخصیت مرد ضد زنی هم در فیلم دیده می‌شود که مدیر دبیرستان پسرانه‌ای است که در تقابل با دارابی قرار دارد. مردی کچل، قد کوتاه که برای دارابی کرکری می‌خواند. این شخصیت ماسکلونیستی فیلم است که در مقابل مباحث فمینیستی دارابی، حرف‌های ماسکلونیستی می‌زند و برای وی خط و نشان می‌کشد.

 

موج اول فمینیزم می‌گوید که چرا مردان که این‌قدر خبیث‌اند باید موجودات خوبی مثل ما زنان را در اختیار داشته باشند؟ پس بهترین راه برای مجازات‌شان این است که ما ازدواج نکنیم. این اعتقاد از اعتقادات موج اولی‌های فمینیستی در فرانسه مانند سیمون دوبوار است که ما عکس برخی از فمینیست‌های معروف را در اتاق دارابی می‌بینیم و معلوم می‌شود که وی از مدل فمینیست‌های ضد مرد است. با جنسیت مردها مشکل دارد ولی اشکال اینجاست که با کاربرد مفاهیم دینی از رویکرد فمینیستی‌اش دفاع می‌کند و این باعث تمسخر دین می‌شود.

 

به دلیل زایمان دبیر شیمی و عدم وجود دبیر زن دیگری، دارابی مجبور می‌شود در وسط سال به رغم میل باطنی‌اش، دبیر مرد شیمی را در مدرسه بپذیرد. لحظه‌ای که دبیر مرد (عطاران) در نقش آقای جبلی وارد مدرسه می‌شود با تابلو ورود آقایان ممنوع! مواجه می‌شود.

 

اسم فیلم از همین تابلو گرفته شده است و این خود تمسخر فضاهای دینی است و عبور و گذشتن از چنین تابلویی تمسخر دین است.

 

 

جبلی، مرد جلفی است که کفش‌اش را با شلوارش پاک می‌کند، به محض ورود جیغ و هیاهویی بلند می‌شود که گویی وارد حمام زنانه شده است و خانم دارابی متوجه می‌شود که مردی وارد مدرسه شده است، در واقع انگار تا به حال مرد ندیده‌اند.

 

با ورود جبلی به مدرسه با سه نوع برخورد از زنان مواجه می‌شویم، یک، برخورد دارابی و ناظم مدرسه که نقش‌اش را فلامک جنیدی بازی می‌کند. جنیدی برخلاف همیشه که نقش زن‌های احمق و ساده‌لوح را بازی کرده، این بار نقش جانشین و دستیار دارابی را بازی می‌کند که به لحاظ ظاهری و اعتقادی شباهت زیادی به دارابی دارد. قد بلندی دارد و بداخلاق است و اعتقادات فمینیستی دارد. هر دو برای جبلی خط و نشان می‌کشند.

 

دوم، برخورد، شاگردان است که سر کلاس هستند و سر به سر جبلی می‌گذارند و با حضور تفریح می‌کنند و همه مسایل از همین جا شروع می‌شود که مسئله جدید و جالبی پیدا کرده‌اند و برای ماندگاری حضورش در مدرسه دست به هر کاری می‌زنند و هر نقشه و حیله‌ای را دست‌آویز اهداف خود قرار دهند.

 

سوم، برخورد دبیر ادبیات (بهاره رهنما) که تنها دبیر چادری حاضر در مدرسه است. پیر دختر چاق و تپلی است که توفیق ازدواج با جبلی را پیدا می‌کند. تنها کسی است که به جبلی خوش‌آمد می‌گوید و برخورد خوب و موجهی با او دارد. شرایط مدرسه را برایش توضیح می‌دهد که تا به حال مردی برای تدریس وارد مدرسه نشده است و به همین دلیل، ورود جبلی، دلیل این برخوردها و هیاهوهای مدرسه است.

 

دبیر ادبیات که گلویش پیش دبیر شیمی گیر کرده است در بحث‌هایی که در آینده در فیلم، از جبلی پیش می‌آید دفاع می‌کند. او معتقد است: زن‌ها از مردان چلمن (دست و پا چلفتی) بیشتر خوششان می‌آید و بنا به قوت احساس مادری که در زنان موجود است این‌گونه مردها را پسران خود می‌دانند، در واقع تمایلات خودش را می‌گوید و از ترس دارابی جرأت بیان علنی آن را ندارد.

 

این خانم چادری به شدت حسود است که این حس نزد زنان عاشق طبیعی است! این حسات در انتهای فیلم که دارابی ظاهرش را تغییر داده و آرایش کرده تا مورد پسند و توجه جبلی قرار گیرد، دیده می‌شود. زمانی که بچه‌ها می‌گویند خانم دارابی زیبا شده است، مخالفت می‌کند و بیان می‌کند که نه چندان هم این‌طور نیست. بعضی‌ها خوش آرایش‌اند و تنها با آرایش،‌ زیبا می‌شوند، زیبایی باید در ذات افراد باشد!

 

در پایان فیلم وقتی مادر جبلی از علاقه و توجه پسرش به او می‌گوید گل از گلش می‌شکفد و غرق در رؤیا می‌شود، مدهوش تعریف مادر می‌شود و در فرصت مناسب که آب‌ها از آسیاب می‌افتد با جبلی به کافی‌شاپ می‌رود و نشان می‌دهد که چادری‌ها آن‌طور که می‌گویند محجوب نیستند و اگر آب باشد، شناگر قابلی‌اند! و با دیدن مردی که ابراز علاقه کند پایشان می‌لرزد و از خود بیخود می‌شوند.

 

از شوخی‌های بدی که در فیلم دیده می‌شود صحنه‌ای است که جبلی در کنار ماشین‌اش قصد رفتن دارد. می‌بینیم که دو دختر آرایش کرده و روسپی‌مانند در ماشینی مدل بالا می‌آیند و با گفتن دیالوگ‌های ناشایست که تا به امروز در سینمای جمهوری اسلامی دیده نشده بود به جبلی ابراز عشق و محبت می‌کنند و رو به جبلی می‌گویند: وای خوبی، چه خوشگلی! میای سوار شی برسونیمت! این دیالوگ‌ها بسیار شهوانی است و در آخر با تکان دادن دست به پریا می‌روند. معلوم می‌شود که اینها همه نقشه پلید پریاست که برای ترغیب دارابی، مدیر مدرسه کشیده است. این از فجیع‌ترین صحنه‌های فیلم است که شاگردی برای تحریک و ترغیب مدیرش نقشه بکشد و این صحنه نماد به لجن کشیدن فضای آموزش و پرورش است.

 

اگر این صحنه از این به بعد الگویی برای دانش‌آموزان شود، فساد فراوانی را در مدارس به وجود خواهد آورد که برای معلم خود توطئه‌های عشقی فراهم سازند.

 

به قدری این فیلم اروتیکی است که در اواسط فیلم تمام بچه‌ها صحبت از عشق و تمایل به جنس مخالف می‌کنند و می‌گویند که ای کاش جبلی شوهرمان شود. ما عاشق او شده‌ایم که این جمله، بیانگر علاقه باطنی دختران است. هنگامی که دارابی با این‌گونه صحبت‌ها مخالفت می‌کند حرف‌هایش مقبول واقع نمی‌شود چون از زبان یک زن فمینیست کاریکاتور شنیده می‌شود. این عشق، معقولانه نیست اما اگر عشقی هم پا بگیرد در واقع جلوی احساس و امیال باطنی را نمی‌توان گرفت ولی راه صحیح این است که این احساس هدایت شود نه اینکه سرکوب شود. میل به جنس مخالف در تمام انسان‌ها طبیعی و غریزی است که باید به جای سرکوب، جدی تلقی شده و در جهت اهداف دینی شکل بگیرد نه اینکه مورد بی‌توجهی قرار گیرد.

 

از همه بدتر نقش والدین در فیلم است که مایلند فرزندان‌شان دچار فساد شوند! پدر پریا، آدم زن‌باره و کثیفی است که با پرستارها شوخی می‌کند، با زنان نامحرم والیبال بازی و با آنها اختلاط می‌کند. او این‌قدر بی‌غیرت است که دخترش را ترغیب به مسایل جنسی می‌کند و به دخترش می‌آموزد که تنها راه ماندن جبلی، این است که دارابی عاشق او بشود. از اصطلاحات کثیف و زشت استفاده کرده و صحبت از نخ دادن می‌کند.

 

پدر پریا برای آنکه این دو نفر به یکدیگر برسند، وارد بازی کثیفی می‌شود. برنامه اردو را راه‌اندازی می‌کند و حضور مدیر و ناظم را ضروری ذکر می‌کند. آنجا متوجه می‌شویم که دارابی زن متمول و پول‌داری است که با خودروی مدل بالایش به اردو می‌آید و تصورش این است که مردها برای اموالش دندان تیز کرده‌اند.

 

پدر پریا دارابی را تحریک می‌کند که وارد بازی والیبال شود و تصورش این است که زن‌ها قدرت و جربزه‌ بازی را ندارند و با صحبت‌های ماسکلونیستی، وی را تحریک می‌کند که ما مردها قوی‌تریم، این در حالی است که دین اجازه نمی‌دهد نامحرمان با یکدیگر بازی کنند و اندام‌شان بالا و پایین شود و طوری این مفهوم به مخاطب القا می‌شود که واقعا چه اشکالی دارد زنان با مردان والیبال بازی کنند؟ پدر پریا با گفتن جملاتی از قبیل ما به تو آوانس می‌دهیم که جلوتر باشی و ... دارابی را تحریک می‌کند.

 

دارابی و جبلی در یک تیم، پریا و پدرش در تیم مقابل قرار می‌گیرند. دارابی با قد بلندش، بلند می‌شود و اسپک می‌زند. ابتدا جبلی موفق نیست و مدام اشتباه می‌کند ولی در ادامه، هر دو یاد می‌گیرند که در کنار هم همزیستی مسالمت‌آمیزی پیدا کنند. در آخر بازی با اختلاف یک امتیاز برنده می‌شوند و منجر به این ‌می‌شود که همدیگر را به رسم میادین ورزشی بغل کنند که در آخرین لحظات متوجه شده و متوقف می‌شوند و اینجاست که مخاطب زیر خنده می‌زند. (صحنه مسابقه والیبال نامحرمان برای نخستین بار در تاریخ سینمای بعد از انقلاب بر روی پرده سینما می‌رود) در همین حال گلوی پدر پریا، پیش خانم دارابی گیر می‌کند.

 

آموزش تعریف لطیفه‌های زشت و بی‌ادبانه، آموزش کثیف دیگری است که در فیلم ارایه می‌شود. پدر پریا سعی دارد شرایط یک لطیفه‌گوی خوب را به جبلی بیاموزد و می‌گوید که مهم‌ترین نکته این است که خود به لطیفه‌ای که می‌گویی نخندی، هیچ‌گاه برای لطیفه‌ای که تعریف می‌کنی از کسی اجازه نگیر و هر چه دلت خواست بگو! و با این جملات، پررویی و وقاحت را به طور کامل به جبلی و همچنین مخاطبان می‌آموزد. (این بدآموزی از پیامدهای منفی دیگر این فیلم است) به جبلی فنون دلبری را می‌آموزد و به او می‌گوید اگر در اطراف دارابی بچرخی، حکم استخدام دایم را از او خواهی گرفت. از سوی دیگر شاگردان به دارابی القا می‌کنند که جبلی عاشق تو شده است اما او مدام از وی فاصله می‌گیرد.

 

رامبد جوان بسیار زیرکانه تمام مباحث جنسی و شهوانی را به زبان فرمول شیمیایی توسط شاگردان بیان، تحلیل و بررسی می‌نماید. فرمول شیمیایی چنین است که وقتی دو عنصر نسبت به هم بی‌تفاوت و بی‌میل هستند باید تحریک‌شان کرد و اتم باید الکترون اضافه بگیرد تا تمایل به ترکیب داشته باشد. در اینجا صحبت از میل و استمزاج می‌شود.

 

از آنچه که گفته شد درمی‌یابیم که این اصطلاحات نباید بر روی پرده سینما آن هم در فضای آموزشی بین معلم و شاگرد بیان شود. طرح چنین مسایلی فضای آموزش و پرورش را به افتضاح می‌کشاند چرا که تمام دیدگاه‌های علوم به مسایل جنسی برمی‌گردد و این کپی‌برداری از طنزهای آمریکایی است که تمام سوژه‌های طنز به نوعی به مباحث جنسی برمی‌گردد.

 

در صحنه‌ای پریا و پدرش نشسته‌اند و به زبان انگلیسی موسیقی‌ای پخش می‌شود که مفاهیم فیلم‌های پرنو را دربر دارد. معانی این شعر اشاره به برهنگی دارد و این شعر و موسیقی‌اش کاملا اروتیک است.

 

نکته دیگر استفاده نامطلوب از موسیقی در خودروی دارابی اتفاق می‌افتد، اپرایی از ماریو کازار است که قابل تأمل است. فردای روزی که دارابی خواب دیده است تصمیم می‌گیرد با جبلی صحبت کند و به این مسایل خاتمه دهد لذا در خودروی خود با وی به گفت‌وگو می‌پردازد. صحبت‌ها و دیالوگ‌های رد و بدل شده، کاملا دوپهلو است. جبلی صحبت از استخدام موقت و دایم و دارابی صحبت از ازدواج می‌کند.

 

دارابی می‌گوید رابطه ما باید خاتمه یابد و جبلی اظهار تأسف کرده، می‌گوید که حیف شد، من گمان می‌کردم با شما به نتیجه خواهیم رسید. از این دیالوگ، یک فهم جنسی استنباط می‌شود دیالوگ‌ها رکیک است. جبلی درخواست قرارداد دایم می‌کند و می‌گوید که قبلا موقت زیاد داشته است و دارابی از کلمه موقت، برداشت صیغه می‌کند. جبلی می‌گوید: من سال‌ها روی موقت کار می‌کردم بعد که زیاد شد، دلم را زد و از نفس افتادم و دارابی می‌گوید: عجب .... (خنده حضار)! در این میان چیزی از اخلاق باقی نمی‌ماند.

 

ادامه این کشمکش، روز بعد به مدرسه کشیده می‌شود. دارابی در درون خود متوجه جذابیت‌های جنسی‌اش می‌شود. فردای آن روز با ظاهری متفاوت، آرایش کرده با موهای رنگ کرده وارد مدرسه می‌شود، عینک‌اش را تعویض کرده است، به طوری که صورت‌اش بهتر و بیشتر دیده شود. به خیال اینکه جبلی و احتمالا دیگر مردها را راغب به خویش کند، می‌خواهد جبلی را در دفتر ببیند و او را متوجه خود کند. جبلی به قدر ساده و خنگ است که متوجه این همه تغییر و آرایش نمی‌شود و تنها تعویض عینک را تشخیص می‌دهد.

 

دارابی از جبلی تشکر می‌کند که او را متوجه ارزش‌های زنانه خود کرده است ولی با این وجود جوابش برای ازدواج منفی است. در اینجا جبلی می‌گوید که کدام ازدواج! من غلط بکنم با تو ازدواج کنم. دارابی، بلافاصله جبلی را از مدرسه اخراج می‌کند.

 

در صحنه‌ای دیگر، اعتصاب شاگردان را شاهدیم. این اعتراض، جنبش نافرمانی مدنی را به رخ مخاطب می‌کشد. از اینجا به بعد فیلم آموزش سیاسی خود را به مخاطب القا می‌کند. شاگردان المپیاد به علت اخراج جبلی حاضر نیستند در المپیاد شرکت کنند. (از این نوع نافرمانی در فیلم گزارش یک جنبش حاتمی‌کیا به صورت آشکار و از نوع طنز و آرام ترش را، در این فیلم مشاهده می‌کنیم).

 

پریا به همراه بقیه همکلاسی‌هایش با سرقت مینی‌بوس به درب منزل جبلی می‌روند و خانم دارابی نیز به همراه پدر پریا آنها را تعقیب می‌کند. جبلی از پشت پنجره آشپزخانه منزل که به صورت میله‌های آهنی است با بچه‌ها صحبت می‌کند. این صحنه تداعی‌کننده این مفهوم است که گویا جبلی در داخل منزلش زندانی است و این صحنه می‌تواند مخاطب را به دلالت‌های سیاسی روز راهنما باشد.

 

این صحنه بیانگر این نکته مهم است که اگر اعتصاب و نافرمانی مدنی کنید، می‌توانید به مقاصد خود نایل شوید. سرانجام آن‌گاه که دارابی از شاگردان می‌شنود که جبلی با مدرسه پسرانه در حال قرارداد است، حاضر می‌شود جبلی را به مدرسه برگرداند و با او قرارداد دایم منعقد سازد. در عوض شاگردان حاضر می‌شوند در المپیاد شرکت نمایند.

 

در پایان دبیر چادری ادبیات به وصال جبلی و خانم دارابی به وصال پدر پریا می‌رسد. جشنواره بیست و نهم به بازیگری (ویشکا آسایش) که تمام ارزش‌های دینی را به سخره گرفته و از دارابی یک شخصیت فمینیست واروتیک ارایه کرده است، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را اهدا می‌کند. فیلمی که پایان آن به نافرمانی مدنی می‌انجامد و عملا سیاست فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا را آموزش می‌دهد. صحنه‌هایی در فیلم مشاهده می‌شود که جنبه توهین دارد و قابل پذیرش نیست:

 

1. در صحنه‌ای موسیقی پینک فلوید فیلم The Wall‌ (دیوار) اثر آلن پارکر پخش می‌شود. دیوار یک فیلم اروتیک پست مدرن است که در ارتباط با تمسخر فرهنگ غرب ساخته شده است. در ورود آقایان ممنوع شعر آهنگ پینک فلوید تماما ترجمه شده و از زبان دانش‌آموزان خوانده می‌شود که ما زیر بار ظلم نمی‌رویم- دارابی بیرونش نکن و ... .

این بدان معنا است که ما خواهان کسی هستیم که نظام او را از عرصه رقابت خارج کرده است و به نوعی این موسیقی، در خدمت پیام سیاسی پایان فیلم است.

 

در این فیلم دانش‌آموزان با مدلی از نافرمانی مدنی آشنا می‌شوند که با تلاش خود می‌توانند سیستم مستبد کنترل جامعه را وادار به عقب‌نشینی نمایند. آنها موفق می‌شوند رهبر و فرد مورد دلخواه خود را به صحنه آورده و موقعیت وی را تثبیت کنند. پایان کاملا سیاسی و موسیقی پینک فلوید، مؤید ساخته شدن این فیلم در راستای اهداف جنبش سبز است.

 

2. این فیلم دلبری زن از مرد و مرد از زن را به مخاطب آموزش می‌دهد.

 

3. فیلم در حاشیه به دختری اشاره می‌کند که ازدواج کرده است و دیگر نمی‌تواند در مدرسه روزانه درس بخواند. پیامد غیرمستقیم آن، این است که دوستی پسر و دختر تشویق می‌شود.

 

4. در صحنه‌ای پریا در منزل با کفش، پایش را جلوی پدرش دراز کرده و به او احترام نمی‌گذارد. پدر به راحتی با او مسایل زنان را در میان می‌گذارد.

 

5. تمامی زنان این فیلم به گونه‌ای به تصویر کشیده می‌شوند که گویا همگی به دنبال مردان هستند.

 

6. در این فیلم مهشید دختر باهوش و تپل کلاس است و چون بیشتر سرش به درس گرم است و اهل پسربازی نیست او را به عنوان یک دختر خنگ به مخاطب معرفی می‌کند. شاگردان باهوش، مانتویی هستند که حجاب خوبی ندارند و پریا که موهایش همیشه بیرون است.

 

7. فیلم به دخترها این پیام را می‌دهد که عاقبت درس خواندن، موجودی چون خانم دارابی شدن است، مثل مهشید که درس‌خوان است و تمام مسایل دینی را رعایت می‌کند. عاقبت مهشید، خانم دارابی است که دختری ترشیده است. به رغم این فیلم، اگر دوست‌ پسری داشته باشی، مانند پریا و پدرش عاقبت خوبی خواهی داشت. دارابی که نماد انضباط خشک و دوری از مردان است. در نزد مخاطبان، موجود ناپسند و نازیبایی به تصویر کشیده می‌شود که موجب نفرت است اما آن زمان که از مواضع خود عقب‌نشینی می‌کند، مورد پسند همه قرار می‌گیرد. اگر می‌خواهید مورد پسند دیگران باشید، باید چون پریا و پدرش به دور از هر نوع قید و بندی باشید.

و ...

 

از دیدگاه این فیلم، بچه مثبت بودن یک نوع پاچه‌خواری است که امثال مهشید به آن مبتلایند و این خود، ضد ارزش است.

 

پایان پیام/

کد خبر 47588

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha