«مهدی هنری»
خبرگزاری شبستان:ایران در سال 1388 آبستن حوادث بزرگ تاریخ سازی شد؛ از شروع دهه ی پیشرفت و عدالت، انتخابات 40میلیونی و 85 درصدی مردم، انتخاب رئیس جمهور 24میلیونی، ادعای تقلب 11 میلیونی، اغتشاش و تحرک خیابانی گرفته تا تشکیل دولتی برآمده از خواست مردمانی دین منش و در ادامه مخالف سخت و نرم با این خواست 70 میلیونی از سوی کانونی که حلقه ی مدیریتی- اقتصادی ایران را طی 16 سال بسته نگاه داشته بود.
انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران دستخوش هوس های زودگذر و جریانات از پیش طراحی شده ی افرادی شد که شاید دیدن این رفتار و اعمال از سوی ایشان برای مردم کشورمان باور کردنی نبود.هر چند رصد حرکت صعودی ایران الهام بخش با شعار وحدانیت در خاورمیانه heart land نظام نوین بین الملل از یکسو و نیز توجه به حرکت نزولی قدرت های اختاپوسی در منطقه خاورمیانه مسائل جاری ایران را قابل پیش بینی می کرد اما بنابر فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی آنچه باعث نگرانی و تاسف بود شکار شدن نخبگانی است که در آزمون جمهوریت و ولایت سرافکنده شدند.لذا قشری از نخبگان سیاسی ایران معاصر، صید صیادان براندازی نرم غرب شدند که مایه ی تعجب مردم ایران گشت.
این مقاله سعی دارد حرکت برنامه ریزی – فرماندهی شده ی اخیر را به مطالعه بنشیند تا با احکام عقلائی برآمده از رصد وقایع رخ داده حول انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران اسلامی، اضلاع صف و ستاد تشکیلات براندازی نرم را بنمایاند و سپس اعماق شکل گیری و فرآیند عملیاتی این تشکیلات را به کاوش بنشیند تا راه های مقابله ی با تشکیلات جنگ نرم نمایان شود.
حکم اول:پس پرده؟
سردار سرلشگر محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی سخنرانی خود میان پیشکسوتان جهاد و شهادت از اعترافاتی خبر می دهد که تامل در آن واقعیت تلخی پرده برداری می کند. ایشان مورخ10/6/88 می گویند:
«آقای موسوی خوئینی ها در بهمن 87 اینگونه می گوید:ما باید بیاییم و توان بگذاریم تا به هر قیمتی رهبری را از تخت پایین بکشیم.او باید بفهمد که این مملکت آن طور نیست که ایشان هر جور بخواهد، به هر سمت بکشد. خاتمی و یارانش اکنون کلی تجربه دارند.»،«آقای ابطحی در اعترافات خود می گوید:«خاتمی و (ابوالفضل)فاتح و مهدی هاشمی رفسنجانی می گفتند که برنده شدن در این انتخابات خیلی با انتخابات گذشته فرق می کند.در این صورت جریان اصولگرا و رهبر، دیگر نمی توانند سرشان را بلند کنند و این به معنای یکسره کردن کار است.یعنی رسیدن به یک نظام با ولایت فقیه بسیار ضعیف شده یا بدون ولایت فقیه جا بیفتد.اعتراضات در انتخابات کاملا برنامه ریزی شده بود.»،«آقای خاتمی در بهمن 87می گوید:اگر در این انتخابات احمدی نژاد سقوط کند،عملا رهبری حذف می شود، اگر به هر قیمتی و به هر شکلی اصلاحات دوباره به قوه اجرایی بازگردد، دیگر رهبری اقتداری در جامعه نخواهد داشت.
سقوط اصولگرایی به معنای پایان اقتدار رهبری تلقی می شود و با شکست اصولگرایان باید قدرت رهبری را مهار کرد»سپس فرمانده ی سپاه پاسداران اشاره به اعترافات تئوری پردازان اصلاح طلبی می کند و می گوید:«آقای نبوی می گوید:باید سعی کنیم احمدی نژاد را کاندیدای مورد نظر رهبری معرفی کنیم که اگر شکست خورد، رهبری شکست خورده باشد.ما یک بار این کار را در خرداد 76 انجام دادیم که ضربه سنگینی بود و به سختی از جا بلند شدند، اکنون باید ضربه نهایی را به بالاترین قدرت شروع کرد.»،«آقای عطریان فر اعتراف می کند که آقای تاج زاده در انتخابات می گفت:اگر بتوانیم ببریم، با تجربیاتی که در این سال ها کسب کرده ایم به راحتی می توانیم رهبری را مهار کنیم.شاید تنها کسی که انقلاب مخملی در ذهنش کاملا تئوریزه شده بود و بدون آنکه اسمش را بیاورد همان ایده ها را مطرح می کرد، آقای تاج زاده بود.»،«آقای ابطحی در رابطه با هدف اصلاحات می گوید:هدف اصلاحات حذف عنوان ولایت فقیه و رهبری دینی و تغییر حاکمیت انقلابی و دینی به حاکمیت عرفی و سکولار است.»
لذا تدبیر واحد جریانات 2009 تهران که حول بحث انتخابات دهم ریاست جمهوری می چرخید یک چیز است:«جمهوری اسلامی بدون نهاد ولایت فقیه»!
البته آنچه که به نقل از سردار جعفری با سرعت مافوق تصوری در فضای رسانه ای ایران طنین انداز شد دلالت بر واقعیاتی ناگفته داشت لذا گذشته از این بی شک آقای جعفری برای سخنان خود اسناد قانونی و محکمی دارد اما استدلال و استنتاجی که ماحصل تامل در این سخنان است از طرق دیگر نیز قابل کشف است.برای اخذ دوباره نتیجه ی بالا باید به بازخوانی مختصری از جریانات ایام فتنه پرداخت.
حکم دوم:
آنچه گذشتvelvet revolution(عملیات انقلاب مخملین)
رمز عملیات:تقلب
گزارش:شامگاهان جمعه22 خرداد سال 1388عملا صفحه ی سیاسی ایران با بیانیه مهندس میر حسین موسوی(آخرین نخست وزیر جمهوری اسلامی)وارد فضایی جدیدمی شود:«طبق گزارش ها و مستندات واصله علیرغم تخلفات و کارشکنی های متعدد و نارسایی های گسترده، مستندات واصله حاکی از آن است که رای اکثریت قاطع مردم متوجه این خدمتگزارشان بوده است.»سپس موسوی به نشست خبری با خبرنگاران می نشیند تا بگوید:«بدیهی است و بنا به اطلاعات رسیده، برنده قطعی این انتخابات بنده هستم و در این انتخابات مردم به من رای داده اند و نتایج آن نیز اعلام خواهد شد....ما از دولتی که ادعای مردمی بودن دارد، دعوت می کنیم حق مردم را محترم بشمارد و پاسخگو باشد.ما منتظر شمارش آراء هستیم و انتظار داریم تا بعد از شمارش آراء همراه مردم در جشن پیروزی شرکت کنیم.»بعد از آن فضای رسانه ای ایران شاهد انبوه بیانیه ها، اخبار و سخنرانی هایی است که بر تقلب گسترده توسط دولت محمود احمدی نژاد دلالت دارد.سپس مردم توسط رسانه های گوناگون از سایت های اینترنتی گرفته تا ایمیل های گسترده و وبلاگهای گوناگون با انواع بیانیه ها تشویق به حضور در خیابان ها می شوند، درگیری ها شروع می شود و خسارات جبران ناپذیری به شهروندان تهرانی وارد می شود، تعدادی از نیروهای امنیتی و مردم عادی کشته یا زخمی می شوند و به اموال عمومی و خصوصی در سطح گسترده خسارت وارد می گردد.
عملیات روانی، تحرکات خیابانی و اعمال تروریستی روی داده در تهران طی روزهای پس از انتخابات از آن جا که همزمان، هم هدف و دارای پروسه ی handeling وholding می باشد قابل بررسی است.چگونه است که در یک فاصله ی زمانی بسیار کوتاه تعداد زیادی و غیر قابل وصفی خبر و ایمیل در فضای سایبری، افرادی را به یک نقطه کانونی در شهر تهران می خواند،همزمان گروه های چند نفره با نسبتی تقریبا یکسان از تعداد دختران به پسران با تماس های تلفنی گسترده هدایت می شوند که از چه خیابانی طی مسیر کنند، از سوی دیگر عمال تروریستی و کسانی که بنا به اعترافاتشان برای شورش های خیابانی آموزش دیده بودند وارد این کلونی های جمعیتی می شوند و جالب اینکه تصاویر درگیری های خیابانی این اغتشاشگران با نیروهای انتظامی و امنیتی، آنلاین روی صفحه های ابرشبکه های تلویزیونی مخابره می گردد.از طرف دیگر شبکه های تلویزیونی لس آنجلس و لندن نشین، تعداد زیادی گفتگوی تلویزیونی با کارشناسان مختلف ترتیب می داده و در خلال همین برنامه ها نیز شبکه هایی چون bbc فارسی علنا به مخاطبان خود آموزش شورش خیابانی می دهد.
متن کیفر خواست عمومی دادگاه چهارم اغتشاشات انتخاباتی تهران می گوید:«در منطقه قیطریه ستادی تشکیل گردید که منشا فعالیت های غیر قانونی گسترده، مانند پخش شایعات، تخریب علیه سایر کاندیداها، راه اندازی و هدایت گروه های غیر قانونی و کشیدن آنها به خیابانها، راه اندازی شبکه تلویزیونی غیر قانونی، ارتباط با ایستگاه پخش تلویزیونbbc فارسی؛ آغازگر و هدایت کننده اغتشاشات و درگیری های خیابانی شد و نقش اساسی در سوق دادن جریان یکی از کاندیداهای ناکام به سمت افراطی گری و آشوب داشت.
به دنبال پخش برنامه های تلویزیون غیر قانونی که از محل ستاد قیطریه منتشر می شد و برخلاف قانون انتخابات حتی در ساعات را ی گیری مشغول تبلیغات انتخاباتی بود و بدتر از آن، اینکه ارتباط مستقیمی بین این شبکه و تلویزیون استعماریBBC برقرار شده و عملا این ستاد را به مجموعه ای تبلیغاتی در اختیار دستگاه تبلیغاتی رژیم انگلیس در آورده بود.ساعت 18:00روز جمعه 22 خرداد زمانیکه هنوز رای گیری جریان داشت گروهی از ماموران انتظامی برای بستن این شبکه غیرقانونی به محل مراجعه نمودند که با مقاومت و سپس گروگانگیری توسط عوامل ستاد مواجه شدند.سپس مسئولان ستاد قیطریه با فراخوان هواداران خود که از پیش برای درگیری آماده شده بودند،تلاش کردند را را بر اعمال قانون توسط ماموران ببندند و این تجمع شروع اغتشاشاتی بود که بسیاری از دستاوردهای امنیت ملی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این انتخابات شکوهمند را به آتش کشید.آقای امین زاده در همان شرایط می گوید:«عده ای از مامورین اینجا ریخته اند و دارند بازرسی می کنند.خبر این حمله پخش شده، چند هزار نفر جلوی ستاد جمع شده اند.خوب شد که اینها آمده اند، احتمالا پیروزی موسوی اعلام می شود و اینها می توانند به بزرگراه صدر بروند و از آنجا کل اتوبانها تحت تاثیر قرار گیرد، اگر هم موسوی اعلام نشد حتما به عنوان اعتراض به خیابان ها می ریزیم.»
لذا آنچه از این رفتارهای گسترده که مستمرا طی دو هفته رخ داد و از از قضا همگی یک هدف را دنبال می کردند بر می آید اینکه اگر اتفاقات بعد از انتخابات برای این شبکه های درهم تنیده برنامه ریزی نشده بود چگونه توانستند با فشار اولیه ی بالا از همان ابتدا شروع به کار کنند.در واقع اگر این شبکه های زنجیره ای برای انجام عملیاتشان برنامه ریزی نشده بودند، مدتی طول می کشید تا از لحاظ عملیاتی، فشار خود را به حد آخرین برسانند نه اینکه از همان ساعات ابتدایی با هماهنگی گسترده و فشار ماکزیمم دست به عملیات بزنند.به عبارت دیگر نمودار زمان – فشار عملیات براندازی نرم در ایران بصورت خطی موازی با محور زمان بود که با گذشت زمان کاهش می یافت.(شکل1)یحیی کیان تاجبخش عامل نفوذی بنیاد سوروس حین دفاعیات خود در تصدیق برنامه محوری اتفاقات انتخاباتی تهران می گوید:«حوادثی که پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم رخ داد، تصادفی نبود و نتیجه برنامه ریزی نسبتا دراز مدت بود.»
هر چند کسانی که بهانه ی انقلاب مخملی 2009 ایران را برای بیگانه فراهم آوردند، همچنان بر عدم طراحی شده بودن رویدادهای اخیر تهران تاکید می کنند اما آنچه از ورای واقعیات رخ داده بر می آید و مصدق آن نیز دفاعیات و اعترافات اهل آشوب است، اینکه اگر رفتارهای انتخابات محور تهران برنامه ریزی شده بوده پس طبق حکم عقل هر برنامه ای مستلزم برنامه ریزی است(قانون علت و معلول). نتیجه آنکه رفتارهای خیابانی – سیاسی تهران دارای یک مغز فرماندهی واحد بوده است که لحظه به لحظه نیروهای صف خود را به فرمان های گوناگون(که نشات گرفته از تدبیری بوده)دچار می ساخته سپس از طرق مختلف چون ارتباط مخابراتی آن ها را چک نموده و دوباره فرمان های نو صادر می کرده چیزی که با تامل در درگیری های خیابانی روزهای نخستین بعد از رای گیری و نیز روز شنبه 30 خرداد روشن می شود.
لذا سئوال اساسی این است که براستی ارتباط ساختاری – سازمانی این شبکه های زنجیره ای چه بود؟
حکم سوم:صف و ستاد؟
اول آنکه بدون وجود سلسله مراتب تشکیلاتی، هرگز فرمانده و سرباز و تفاوت های آن و نیز اجرای اوامر فرمانده توسط فرمان بر معنا نخواهد شد.پس سیستم فرمانده- فرمانبری مستلزم تشکیلات است.دوم آنکه در تحلیل ساختار سازمانی هر تشکیلاتی برای تبیین ماهیت آن تشکیلات باید به بررسی عوامل صف و ستادی و رابطه ی فی مابین آنان پرداخت؛لذا تشکیلات براندازی نرم نیز از این اصول مستثنا نیست.
تشکیلات براندازینرم که هدف غایی خود تغییر فیزیکی و در صورت عدم امکان، تهی کردن روح از قالب نظام جمهوریت اسلامی در عرصه ی بین الملل قرار داده از لایه های مختلف صف و ستادی تشکیل می شود که هر یک ماموریت ویژه ای دارد و در یک سازمان دقیق ایفای نقش می کند. هر یک از بخش های تشکیلات نقش فرماندهی و پشتیبانی نسبت به بخش پایین تر را بر عهده دارد و بخش پایینی وظیفه ی اجرایی کردن دستورات ستاد مافوق خود را به صورت عملیاتی به عهده می گیرد.در واقع ستاد به مثابه مغز بدنه است و صف به مثابه بازوان تشکیلات که فرمان دست بالا را به شکل اجرا و عمل معنا می کند.لذا صف و ستاد تشکیلات براندازی نرم به طریق زیر متصور است:
1- صف(پیاده نظام):سازمان رای ، سازمان ترور
2- ستاد مرکزی(عوامل میدانی):شواری سیاستگذاری(کمیته X):
بخش ضد امنیت
بخش پشتیبان مالی
بخش همیار خارجی
بخش رسانه ای – سایبری
بخش انتخاباتی
قسمت وسیعی از عوامل میدانی ت شکیلات براندازی نرم(ستاد مرکزی) و نیز قسمتی از عوامل بدنه (صف)توسط نظام جمهوری اسلامی ایران بازداشت شده و طی سلسله دادگاه هایی به اعترافاتی پرداختند که مبین همین دسته بندی است.
- سازمان رای
نیاز مبرم به جذب گسترده نیروی انسانی به امید صف سازی برای تشکیلات و به بهانه ی غلبه بر محبوبیت دکتر محمود احمدی نژاد و نیز در صورت شکست، دسترسی به مقاصد خیابانی در فاز اول عملیات انقلاب مخملی واضح می نمود.از این رو شورای سیاستگذار تشکیلات به تکاپو می افتد تا با استفاده از تجارب گوناگون از جمله:1- مکانیزم تبلیغاتی دکتر محمود احمدی نژاد در انتخاب نهم ریاست جمهوری(تبلیغات چهره به چهره)2- انقلاب های مخملین در کشورهای حوزه قفقاز و بالکان3- نحوه جذب نیرو در شبکه های اقتصادی- هرمی چون گلدکوئیست4- سازماندهی نیرو در سازمان منافقین؛دست به تاسیس سازمان رای با پوشش سبز بزند.متعاقب این تلاش سازمانی، ستادهای تبلیغاتی دوم خردادی ها بر اساس شهوت و رابطه ی بازدختر- پسر شکل می گیرد.
بر این اساس شناسایی و سازماندهی دختران سرشاخه از حدود 4سال پیش کلید می خورد تا دخترانی با جذابیت های کاذب از محافل مختلف چون خبرگزاری ها به تشکیلات دعوت شوند.بعدها تیم های 5 یا 6 نفره که بین آنها حداقل یک یا دو دختر حضور دارد در جریان راهپیمایی های تبلیغاتی قبل از رای گیری و تظاهرات های خشن بعد از رای گیری رخ می نماید که نظامشان قبل از انتخابات به وسیله سینما رفتن، کوهپیمایی، تفریحات مشترک و بالاخره ساعت ها بحث و صحبت مختلط و روابط سنگین عاطفی؛قوام یافته بود.از سوی دیگر صدور کارت عضویت ستاد در دو وضعیت عادی و فعال و پرداخت پول نقدی از 50 تا 100 هزار تومان به صورت روزانه برای اعضای فعال، رغبت بیشتری را برای ادامه ی فعالیت ایجاد می نمود.(1)تزریق نفرت نسبت به طرفداران احمدی نژاد و خواندن آنها به صفاتی چون متحجر، خشک مقدس و ... ،(2)ایجاد روحیه ی آنتی احمدی نژادی در بین سازمان رای از طریق سر شاخه ها،(3)شیوع اپیدمی مستندنمای «وقوع تقلب گسترده در انتخابات»و (4)تمرین حضور خیابانی و راهپیمایی های انتخاباتی چون زنجیره ی انسانی و میدان نشینی های شبانه در نقاط اصلی شهر، در حقیت زمینه ساز فاز اول عملیات شد.
در متن کیفر خواست عمومی دادگاه چهارم آمده:«این رفتار غیرقانونی و به صحنه کشاندن هواداران برای برخورد با دولت قانونی موضوعی اتفاقی و از سر احساسات ناشی از شکست در انتخابات نبوده بلکه بر اساس اسناد موثق موجود، استراتژی دائمی این حزب آشوبگر می باشد که فشار از پایین و چانه زنی از بالا به عنوان شعار محوری که بارها توسط سران آن تکرار شده و در سالهای گذشته کراراً به مرحله اجرا گذاشته شده است.در این راستا با ایجاد سازمان ها و گروه های غیر قانونی بدون ثبت در وزارت کشور از جمله فعالیت های روسای حزب مشارکت در انتخابات اخیر بوده تشکیلات با اقتباس از روش گلدکوئیستی بنام های سازمان رای، موج سوم، گروه 88از جمله آنهاست.آقای سعید حجاریان می گوید:«این سازمان به صورت خوشه ای و مانند گلدکوئیست می باشد.طراح آن آقای میردامادی بود و با طرح آن در دفتر سیاسی ما به آن رای دادیم و آن را تایید کردیم.»
سازمان رای البته ماموریت درون انتخاباتی و درون خیابانی بین تاریخ 10خرداد تا 6 مرداد(تایید رای مردم توسط شورای نگهبان)نداشته است بلکه هم اکنون نیز ماموریت های گوناگونی چون ایجاد فضای تند سیاسی علیه نظام به بهانه های مختلف در مهمانی های خانوادگی و جمع های دوستانه ی دانشگاهی، ایجاد فضای رقص، پایکوبی و شادی در فرصت های مقتضی چون ترافیک های جاده ای از جمله جاده کندوان و ... برخورد تنفرآمیز اجتماعی با قشر متدین و بسیجی، در معاشرات روزانه، حضور با نشانه های سبز در مناسبات مذهبی- ملی چون شب های قدر، روز قدس و نماز عید فطر، روز سیزده آبان، روز عاشورا و بالاخره مهم تر ازهمه آماده سازی فضای دانشگاه ها جهت ایجاد آشوب برای سازمان رای متصور است.در این راستا متن بیانیه ی حزب مشارکت در پاسخ به افشاگری های سردار جعفری می گوید:«آن ها با این حمله ناجوانمردانه و طرح اتهامات دروغ از یک سو می کوشند با ایجاد فضای رعب و خفقان این بزرگان را خانه نشین کنند ... و از سوی دیگر عموم مردم را که به آینده جنبش سخت امیدوارهستند مرعوب و مایوس کنند و بخصوص در آستانه شب های قدر بازگشایی دانشگاه ها و مدارس و روز قدس کودتاچیان به خوبی می دانند که موج عظیم نارضایتی ها دامن آنها را خواهد گرفت و به همین جهت با این اقدامات مذبوحانه می کوشند تا از پیش برای رهایی از این مناسبت ها چاره ای اندیشه کنند، مهرداد اسلانی در دادگاه متهم اغتشاشات اخیر به اتهام عضویت در سازمان رای اقدام علیه امنیت کشور مشارکت در تخریب و آتش زدن اموال عمومی و ... طی دفاعیاتش می گوید موضوع تقلب از سوی برخی شخصیت های نظام مطرح شد و همین ها بودند که کمیته صیانت از آراء را تشکیل داده اند بر همین اساس ما به آنها اعتماد کرده و فریب خورده ایم، یکی از سیاسیان گفته است ما از نخبگان سیاسی هستیم و اینها اغتشاشگر هستند من تعجب می کنم که چطور قبل از انتخابات به ما بهاء می دادند و امروز این حرف ها را در مورد ما می زنند او همچنان درباره عضویت در سازمان رای می گوید:«در انتخابات سوم شوراها یکی از آشنایان به من گفت تعدادی اسم برای عضو در سازمان رای به او بدهم و من پس از آن دیگرهیچ فعالیتی نداشته ام چرا که به خدمت سربازی رفتم سپس در خصوص ارسال پیام به شبکه بی بی سی با قبول این اتهام گفت:«بنده یک با قبل و دو بار بعد از انتخابات به این شبکه ایمیل زدم که اگر دادگاه اجازه دهد مضمون این ایمیل ها را نگویم.»
- سازمان ترور
موازی با تجمعات ایذایی در نقاط مختلف شهر با مرکزیت وزارت کشور- میدان فاطمی(جهاد)- سازمان ترور که عمدتا در خارج از کشور یا توسط عوامل تروریست خارج از کشور آموزش دیده اند با هماهنگی کامل در ساعات پایانی نبض اعتراضات را بدست می گیرند و بدین ترتیب تجمعات اعتراض نما تبدیل به استتاری استراتژیک برای تروریست ها می شود تا بعد از دست یافتن به مقصد سیاسی رسانه ایی می شود تا بعد از دست یافتن به مقاصد سیاسی – رسانه ای با هدف فشار به مسئولین نظام برای ابطال انتخابات و نیز ضربه زدن به عابروی نظام جمهوری اسلامی در عرصه ی بین المللی؛ جنگ شهری نیز بتواند تاکتیک نا امن کردن فضای شهری را پیاده کند. این فرایند درهفته اول اغتشاشات و مخصوصا روز شنبه مورخ 30 شهریور(سالگرد اقدام نظامی منافقین علیه مردم و رونمایی از نفاق سازمان مجاهدین خلق)کاملا بارز و مشهود است.
آرش رحمانی پور عضو انجمن پادشاهی ایران طی دفاعیات خود در دومین دادگاه آشوب طلبان می گوید:«ایجاد درگیری بین نیروهای حکومتی و مردم و ضربه زدن به نظام برای سرنگونی ان و ایجاد پادشاهی و بازگشت به دوران قبل از انقلاب از جمله اهداف گروهک انجمن پادشاهی ایران بود.»او همچنین در رابطه با عملیات تروریستی انجمن پادشاهی می گوید:«امام زاده(امام زاده زید) مورد رصد نیروهای امنیتی بود (که)از انجام انفجار در این مکان منصرف شدیم.امام زاده علی اکبر چیذرهدف بعدی ما بود.» «انفجار حسینیه ارشاد و مسجد نبی برای ایجاد جنگ روانی از جمله اهداف ما بود چرا که این دو شعبه انتخاباتی بسیار مهم بود و افراد مهم سیاسی کشور نیز به این مکان رفت و آمد داشتند.»،« حسینیه فاطمیون و یکی از مراکز سوخت گیری که هر دو اطراف مجلس شورای اسلامی قرار دارند نیز از دیگر اهداف ما بود که اعضای انجمن می گفتند باید این امکان را مورد هدف قرار دهیم تا قدرت خود را به مسولان جمهوری اسلامی نشان دهیم چرا که در همان زمان قرار بود دو نفر ازعوامل انفجار حسینیه شیراز اعدام شوند و انجمن می خواست از این طریق مسولان جمهوری اسلامی را از اعدام این دو نفر منصرف کند.»
گذشته از توجه به ماهیت صف تحت عنوان بخش اجرایی د تشکیلات پرداخت به ماهیت ستاد در تشکیلات برندازی نرم نیز مهم می نماید.در این تشکیلات ستاد متشکل است از شورا سیاستگذاری(کمیتهX)ضد امنیت، پشتیبان مالی، همیار خارجی، رسانه ای – سایبری و انتخاباتی که به تفصیل در زیر می آید.
- شورای سیاستگذار(کمیته X)
در جریان حوادث انتخاباتی تهران، شورای سیاستگذار به تبیین چرایی حرکت(تئوری)و چگونگی حرکت(استراتژی)می پردازد.در واقع این شورا نقش فرماندهی عوامل میدانی و بخش های ستاد را به عهده دارد یعنی وقتی تدبیر دست بالایی به مجموعه ی تشکیلات می رسد اولین نهادی که موظف است این تدبیر را در دو مرحله ی تئوری و استراتژی برای بقیه ی عوامل معنا کند شورای سیاستگذاری است لذا کسانی چون بهزاد نبوی، سعید حجاریان، کیان تاجبخش، محمد عطریانفر، محسن امین زاده و محسن میردامادی در حوزه های تخصصی خود به توجیه نیروهای بخشی می پردازند و این سیر ادامه دارد تا به آخرین حلقه ی تشکیلات یعنی پیاده نظام برسد.
کیان تاجبخش از عاملان نفوذی بنیاد سوروس در جریان اصلاح طلبی و به عنوان تکنسین انقلاب های مخملین می گوید:«عوامل اصلی اغتشاشات اخیر مجموعه دستگاه های پنهان و نیمه پنهان و حتی مخفی و سرویس های اطلاعاتی آمریکا و برخی کشورهای غربی بودند و انتخابات یک بهانه و فرصتی برای انجام یک نوع برنامه از پیش تعیین شده برای اجرای انقلاب انتخاباتی بئذ مه با استفاده از تاکتیک های مختلف همچون ایجاد شبهه در خصوص صیانت از آراء و زیر سئوال بردن نظام انتخاباتی و نهادهای برگزار کننده انتخابات، پیگیری شد.»
محمد عطریانفر از نیروهای تئوری پرداز دوم خرداد که تجربه ی بالای رسانه ای نیز دارد در متن اعترافاتش می گوید:«در پناه حادثه دوم خرداد که اتفاقی به نام مردم و نظام افتاده بود از این فضا تلقی اشتباه کردیم و نشان دادیم که ظاهرا آن ها را می توانیم در تقابل یکدیگر قرار دهیم و دراینجا اعتراف می کنم کسانی که می خواهند مطلقیت ولایت فقیه را سلب کنند معنویت نظام را می گیرند.»
سعید حجاریان دیگر تئوری پرداز جریان اصلاحات می گوید:«شاید یکی از مراجع فکری و نظریه پردازان این حزب به شمار بروم از آنجا که نظرات و آراء من آثار خود را در مواضع حزب و بخصوص جزوه تاملات راهبردی(سیاسی- عقیدتی)بجای گذاشته و من در تاملات تنهایی خود آن را منافی و مغایر با مشی حضرت امام (ره)و قانون اساسی و مرامنامه حزب یافته ام و همین امر را موجب انحراف حزب بخصوص در ایام انتخابات اخیر می دانم استعفای خود را از حزب مشارکت اعلام داشته و دیگر حزب را جایگاه مناسبی برای خود نمی بینم.»
- بخش ضد امنیت
این بخش سازمانی متشکل از سابقه داران امور امنیتی است.کسانی که طی 16 سال با حضور در نقاط استراتژیک نهادهای امنیتی همچون وزارت کشور، وزارت اطلاعات و شورای عالی امنیت ملی و با مطالعه ی مفصل در مورد راه های مبارزه با شورش های خیابانی، اعتراضات و مطالبات مدنی؛ نقاط کور سیستم انتظامی و امنیتی فعلی را به خوبی می دانند لذا چیدمان پیاده نظام و سازمان رای را در نقاط مختلف شهری و زمان های مختلف طوری تنظیم می کنند که بیشترین آسیب و کمترین تلفات را داشته باشد و در ادامه نیز جمعیت و وجود مخالف را چند برابر آنچه که هست نشان دهد.
کسانی چون بهزاد نبوی، سعید حجاریان، مصطفی تاج زاده و عبدا... رمضان زاده در این میان افراد عهده دار چنین وظیفه ای در جریانات اخیر هستند که با استفاده از آموزش های سابق خود در نهادهای حکومتی ایران با هزینه بیت المال، این داشته ها را علیه امنیت ملی ایران به کار برده اند.
- بخش پشتیبان مالی
پیوند قدرت و ثروت از آنجا که در دوران تاریخ از هم گسسته نبوده است در این مورد هم مستثنا نیست.براندازی نرم که از ابزارهای تغییر رژیم و قدرت است خود نیز از راه های کسب قدرت به حساب می آید از این لحاظ خوراک اصلی گردش چرخ های تشکیلات همان پول و تمکن مالی است لذا پول برای به جریان انداختن براندازی نرم چون اکسیژن است برای ارگان های مختلف بدن که توسط دلالان سیاسی و با شیوه های پولشویی از طریق داخل و خارج بدست عوامل میدانی و پیاده نظام تشکیلات می رسد.
حمزه کرمی مدیر سایت جمهوریت از بازداشت شدگان اخیر جمهوریت بودم و در واقع مدیر رسمی این سایت آقای... بود، از دادگاه اجازه می خواهم که ابتدا مسائل مربوط به انتخابات نهم ریاست جمهوری را توضیح بدهم.»،«یک شرکت،500 میلیون تومان برای چاپ یک میلیون جلد کتاب پول دریافت کرده بود در حالی که تنها 25 هزار جلد کتاب شد و مابقی پول صرف تبلیغات مورد نظر آقای... شد.»، «آقای ....معتقد به پولشویی بود.وی پول ها را از سازمان بهینه سازی دریافت می کرد و آنها را مکررا به دلار و ریال تبدیل می کرد.وقتی که دلیل این کار را از وی پرسیدیم، وی گفت که با این کار کسی نمی تواند منشا پولها را کشف کند.با فشار آقای....... از سازمان بهینه سازی مصرف سوخت به منظور تبلیغات در دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری برای پدرش یعنی .... پول برداشت می شد.»، «پول هایی که وی برای تبلیغات در انتخابات دور نهم انتخابات ریاست جمهوری برای پدرش هزینه کرد معادل 2میلیارد تومان بود.»سپس در اشاره به مسائل انتخابات دهم می گوید:«پرسنل سایت با چاپ شبنامه در ستادهای میرحسین موسوی و توزیع آن ها، به تضعیف دولت و نظام می پرداختند.جاسبی به بنده گفت که باید هر کاری انجام دهیم تا هر کسی به غیر از احمدی نژاد رئیس جمهور شود.»همچنین باستانی سردبیر سایت جمهوریت اینگونه می گوید:«دفتراین سایت در یکی از دفاتر دانشگاه آزاد مستقر بود و مبالغی که به ما ارائه می شد از طریق چکی از سوی دانشگاه آزاد بود.»
- بخش همیار خارجی
عوامل بیگانه در جریان این دست انقلاب های انتخاباتی، بیشترین سود را حاصل و برای اهداف بعدی از آن استفاده می کنند.لذا انقلاب مخملین در مواقعی که منافع غرب در نقطه ای استراتژیک از نظام بین الملل به خطر می افتد از طریق موسسه های خصوصی و دولتی آمریکا چون، American Enterpris NED، انیستیتو بروکینز، سوروس، کارنگی،پیفلر، ویلسون و مرکز سابان طراحی و تئوریزه می شود تا توسط عوامل داخلی کشور صید شونده به صورت بومی اجرا گردد.گذشته از این نکته ی حائز اهمیت آنچه درباره دخالت بیگانگان در جریان انقلاب مخملین جای باز می کند فعالیت نفوذی ها است برای سه هدف:1-پشتیبانی های مختلف از عوامل بومی در صور امنیتی، مالی، تئوریک و رسانه ای و نیز انتقال تجارب گذشته2- جلوگیری از انحراف آنچه که در خارج از کشور طراحی شده است.3- انتقال اطلاعات روز کشور هدف به دو منظور:تصمیم گیری های جدید مدیریتی برای ارجاع به عوامل بومی و نظارت بر عملکرد عوامل بومی.لذا در جریان فاز اول تحرکات تشکیلات براندازی نرم در ایران طی دهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری به منظور ثمربخشی انقلاب مخملی، حضور نیروهای دست چندم سفارتی و خبرنگار برای جاسوسی معنا می شود.
کیان تاجبخش در دفاعیات خود در دادگاه اول می گوید:«دریک مورد سهراب رزاقی از دوستان آقای حجاریان از سوروس بیش از 300 میلیون تومان برای عملیاتی کردن یک برنامه 5 ساله دریافت کرده که این رقم از طریق یکی از موسسات پوششی هلندی پرداخت شده بود.»
محمد حسین رسام تحلیلگر ارشد سفارت انگلستان ضمن یاد کردن از عطریانفر،سعید لیلاز و شمس الواعظین به عنوان مرتبطین مهم خود، می گوید:«من در طول 5 سال اخیر 130 مرتبط با سفارت انگلیس و طی یکسال 50 نفر دیگر را جذب کرده ام و از طریق قرارها و ملاقاتی که با آن ها در رستوران ها و کافی شاپ ها می گذاشتم، اطلاعات مورد نیاز را کسب می کردم.»سپس درباره حضور الکس،دبیر اول سیاسی سفارت انگلیس در ستادهای اتخاباتی می گوید:«در تهران به ستاد آقای موسوی رفته و با مسئولان تبلیغاتی و مشاورین وی جلسه داشت.ما ملاقات هایی را نیز با اعضای حزب اعتماد ملی داشتیم که این تماس ها در مراحل بعد و دوران اغتشاشات نیز ادامه پیدا کرد.»همچنین درباره دومنیک، دبیر سوم سفارت انگلیس از حضور او با لباس سبز بین تجمع کندگان خبر می دهد و سپس می گوید:«تلاش این بود که این انتخابات نقطه عطفی برای اقدامات آینده باشد تا نظام یا مجبورتغییر رفتار شده و یا کلیت آن تغییر کند.»
- بخش رسانه ای – سایبری
این بخش از ستاد مرکزی با استفاده از ابزارهایی چون مطبوعات در حوزه ی رسانه های مکتوب، شبکه های تلویزیونی، سایت،وبلاگ و ایمیل در حوزه ی سایبری و نیز پخش گسترده ی smsو شبنامه های بی نام و نشان؛ عهده دار پخش تئوری تشکیلات، در کلان جامعه است و به فضاسازی و انجام جنگ روانی روی افکار عمومی می پردازد.از این منظر سیستم رسانه ای تشکیلات برای سر خط کردن پیاده نظام و ملحق کردن قشرهایی از مردم در کنار سازمان رای مم می نماید تا جایی که اکثر کسانی که توسط نیروهایی انتظامی وامنیتی دستگیر شده بودند حین اعترافاتشان خود را فریب خورده ی رسانه ها و دروغ «تقلب»می دانستند.
حمزه کرمی حین دفاعیات خود می گوید:«سایت جمهوریت ابتدا قرار بود از کاندیدایی در انتخابات حمایت و نسبت به دولت نهم نیز نقدهایی داشته باشد ولی با فشارهای آقای.......این سایت تبدیل به سایت تضعیف کننده سازمان های نظامی از جمله بسیج و سپاه و سازمان های دولتی شد و کار به جایی کشید که این سایت بر خلاف واقعیت،شبهه تقلب در انتخابات را تلقین کرد.»
در کیفرخواست دادگاه چهارم که ماحصل اعترافات مستند و حقوقی بازداشت شدگان و اطلاعات موثق است، می گوید:«برای احراز بیشتر موضوع به گزارش موثق کاملا مستندی که در جلسه ساعت18:00 روز 21 خرداد 88 در محل ستاد قیطریه به ریاست آقای امین زاده تشکیل شده اشاره می کنم:در این جلسه که با ترکیب چند تن از اعضای اصلی یا مرکزیت حزب مشارکت از جمله آقایان تاج زاده، مرتضی مبلغ،شهاب الدین طباطبایی، خانم توحیدلو وهمچنین مرکزیت سایر احزاب مانند کارگزاران و مجاهدین انقلاب از جمله آقایان عطریانفر،هدایت آقایی، عرب سرخی وعلی هاشمی و با حضور مسئولان شاخه های جوانان و گروهک های غیر قانونی خود ساخته برای حضور خیابانی مانند ستاد 88پویش تشکیل می گردد ابتدا علی هاشمی با ارائه نظرسنجی مجعولی که هیچکدام از مراکز معتبر نظر سنجی کشور صحت آنرا نمی پذیرد و مغایرت فاحشی با نظرسنجی های علمی معتبر انجام شده در کشور دارد و بیشتر به یک نظرسازی برای دنبال کردن مقاصد خاص شباهت دارد تلاش می کند اکثریت اعضای جلسه را که جوانان نا پخته و تازه وارد به عرصه سیاسی بوده اند را به اوج هیجان و آمادگی برای درگیری پس از انتخابات برساند.علی هاشمی می گوید:«در مجموع موسوی18 میلیون و احمدی نژاد 10 – 11میلیون رای دارد و اگر غیر از این شود حتما تقلب شده است و باید به یک سری کارهایی دست بزنیم.»به دنبال این گزارش های مجعول و تحریک کننده، جوانان حاضر در جلسه که بنا به اقتضای طبع جوانی شور عدالتخواهی بیشتری دارند واکنش های تند و شدیدی را در ساعات پس از رای گیری پیشنهاد می دهند لکن آقای تاج زاده عضو مرکزیت حزب مشارکت با آرام سازی آنان و نفی اجتماعات در شب انتخابات آن را به روز بعد از انتخابات موکول می کند و اظهار می دارد:«ما نباید شروع کننده باشیم باید ببینیم موسوی چه می گوید و بر همان اساس اعتراضات را دنبال کنیم.»
قسمت اعظم فعالیت های مربوط به جنگ نرم مربوط است به عملیات روانی – رسانه ای و در واقع این رسانه ها هستند که بیشترین نقش را به منظور جهت دهی افکار عمومی ایفاء می کنند.لذا بخش رسانه ای – سایبری با برقراری ارتباط نزدیکتری با کمیته x نسبت به دیگر شاخه های ستاد به عنوان لایه ی واسط بین بخش انتخاباتی و شورای سیاستگذار(کمیته x) عمل می کند.در این صورت است که بخش انتخاباتی تشکیلات موظف می شود آن قسمت از تئوری سازی های شورای سیاستگذار را که برای شیوع در بدنه ی تشکیلات ونیز جامعه به بخش رسانه ای سپرده شده را دقیقا به اجرا در آورد. به طور مثال سایت کلمه سبز طبق دستور شورای سیاستگذاری در صفحه ی اصلی خود مردم را دعوت به حضور در نقطه ای از شهر می کند، متعاقب آن بخش انتخاباتی با اعلام این خبر به سازمان رای به ساماندهی اعضای سازمان رای می پردازد و دستورات ضد امنیت را هم از طرف شورای سیاست گذار به سازمان رای تسری می دهد.شعارهای مطرحی و اینکه اعتراضات با چه جمله ای شکل بگیرد نیز توسط رسانه به شرکت کنندگان در اعتراض آموزش داده می شود.
- بخش انتخاباتی
بخش انتخاباتی که بیشتر متشکل است از ستادهای انتخاباتی در دوران قبل از انتخابات به تمرین و ساماندهی می پردازد و در روز مقتضی به عملیات می پردازد.ستادهایی چون پویش، ستاد88، موج سوم و ستادهای انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری از این دست هستند.این ستادها طبق اعترافات بازداشت شدگان از روزهای پایانی دولت اصلاحات یعنی انتخابات شورای شهر شروع به ساماندهی کرده اند و این کار با محوریت تشکیل سازمان رای ادامه داشته است.
ستادهای انتخاباتی در روزهای قبل از رای گیری موظف بودند فضایی را مهیا کنند که شرایط برای اعتراضات بعد از انتخاباتی آماده شود لذا در تمامی شهرها به انجام راهپیمایی های انتخاباتی، شب نشینی در میادین اصلی شهری، شایع کردن شعارهای انتخاباتی سازگار با شعار اعتراضی بعد از انتخابات و از این دست رفتارهای جهت دار تبلیغاتی دست می زند. این رفتارها نشان دهنده ی این است که سناریوی اعتراض و اردوکشی خیابانی در دوران تبلیغات انتخاب ریاست جمهوری به صورت عملی به سازمان رای و اعضای ستادهای انتخاباتی آقای موسوی آموزش داده می شده است.در واقع آنچه که تبلیغات ریاست جمهوری مهندس موسوی در روزهای قبل از 22خرداد نامیده می شود،مانوری برای اغتشاشات بعد از 22خرداد بوده است.
ستادهای انتخاباتی همچنین وظیفه ی پخش محصولات بخش رسانه ای – سایبری را در بین افکار عمومی دارند. اینچنین است که CD تخریبی 90 سیاسی در زمان کوتاهی در اکثر نقاط شهر تهران پخش می شود، چیزی که به شهادت آمارهای علمی صدا و سیمای جمهوری اسلامی کاهش محبوبیت دکتر احمدی نژاد در تهران را به ارمغان آورد.پخش smsهای طراحی شده در بخش رسانه ای – سایبری توسط ستادها و اعضایشان با استفاده از انواع تکنولوژی های روز نیز از دیگر وظایفی است که ستادهای انتخاباتی برای انجام فرامین بخش رسانه ای دست به آن می زنند.ایجاد مناظرات خیابانی بین مردم برای اپیدمی شدن نکات تبلیغی رقیب که توسط بخش رسانه ای مطرح شده از دیگر وظایف محوله به ستادهای انتخاباتی است، شعارهایی چون تقلب، متحجر بودن طرفداران نامزد مقابل، ناکارآمدی دولت مستقر، فساد اخلاقی رئیس دولت مستقر و ... از جمله طراحی های بخش رسانه ای – سایبری تشکیلات است که توسط کمیته xبه این بخش سپرده شد و متعاقب آن این فرمان توسط بخش رسانه ای به ستادهای انتخاباتی محول شد. از هدف های این نوع شعارپردازی طی دوران انتخابات ایجاد شکاف بین مردم بود تا از این طریق با استفاده از حس تنفری که در بین طرفداران موسوی از کاندیدای مقابل و طرفداران او شکل گرفته به پروژه ی نا امن سازی شهر بعد از انتخابات و نیز پروژه ی ایجاد حاکمیت دوگانه کمک شود.
پروژه ی ناامن سازی شهر، با استفاده از شعارهای ضد بسیج و متدینین جامعه، نوعی صف بندی اجتماعی در تهران را به ارمغان آورد.این صف بندی باعث می شود قشر بورژوای حامی مهندس موسوی در هر جایی به مقابله با اقشار بسیجی و متدین جامعه بپرداند دراین حال حتی در مواقعی که شهر از نظر امنیتی در وضعیت سفید است قشر متدین جامعه هراس از امنیت خود و خانواده ی خود دارند.و اما در پروژه ی دوم یعنی آماده سازی جامعه برای حاکمیت دوگانه، اتفاقی که حاصل می شود این است که قشری از جامعه که اکثرا خرده بورژواهای شمال شهر تهران هستند در حاکمیت به جستجو می پردازند . فردی را برای تبعیت پیدا می کنند که منطبق بر مدل زندگی خودشان باشد و از دیگر سو نیز قشر متدین- سنتی و طبقات متوسط و پایین جامعه نیز همچنان به تبعیت از ولی فقیه می پردازند.متاسفانه مستند عینی این پروژه در تهران به نمایش درآمد، آنجا که اکبر هاشمی رفسنجانی به نماز جمعه ایستاد و دختران و پسرانی که تا به حال حتی یک بار هم در نماز جمعه شرکت نکرده بودند با کفش و در کنار همدیگربه نماز ایستادند.هر چند سابقه ی این پروژه در شوروی کمونیستی(البته با تفاوت در دسته بندی اجتماعی)نمود داشته است اما آنچه واضح است اینکه نظام ولایی ایران با نظام کمونیستی اتخاذ جماهیر شوروی متفاوت است.
حکم چهارم: ایدئولوگ ها؟
لایه ی رهبری عملیات براندازی نرم و تشکیلات آن که تا امروز از گزند رسانه ها و احیانا قانون در امان مانده است ساختار تشکیلات را کامل و منطقی می کند.از آنجا که براندازی نرم یک طراحی آمریکایی برای تغییر رژیم در کشورهای نامتبوعش است لذا برای آنکه نسخه ی آمریکایی بتواند قابلیت نصب بر فضای نرم کشورهای هدف را داشته باشد به یک زبان بومی احتیاج است چرا که مردمان این کشورها با دیدن دست بیگانگان آنها را به راحتی پس می زنند و از طرف دیگر نیز محدودیت های قانونی اجازه ی تحرک را به نهادهای براندازی نرم آمریکایی نمی دهد.اینجاست که عوامل بومی یا همان رهبران براندازی نرم تحت عنوان تکنسین های بومی نصب«سیستم عامل تغییر رژیم» وارد میدان می شوند تا ایدئولوژی غربی که در جوامع مورد نظر نامطبوع است با استفاده از ابزار محبوبیت شان بین مردم و نیز مقبولیشان در هیئت حاکمه به یک گفتمان رایج تبدیل شود، چیزی که در دوران سازندگی تحت عنوان توسعه و در دوران اصلاحات تحت عنوان جامعه مدنی و آزادی به خورد جامعه ی ایران داده شد.
یحیی کیان تاجبخش در این باره می گوید:«ریشه این شورش ها و عملیات ها به گذشته دور بر می گردد که نهادهایی در آمریکا از 40 سال قبل برای پیشبرد برنامه های براندازانه در قالب ترویج دموکراسی یا تغییر رژیم ها تاسیس شدند و منشا تفکر و ایدئولوژی آنها چندین اتاق فکر در آمریکا مانند موسسه رند، میراث آمریکایی و پروژه قرن جدید آمریکاست که تلاش می کنند ایدئولوژی آمریکایی را به عنوان ایدئولوژی برتر مطرح کنند.»سپس می گوید:«عوامل مستقیم فعال در پروژه ردیف 2 آقایان ناصر هادیان و هادی سمتی از اساتید دانشگاه بودند که به سوئد و سوئیس می رفتند و جریانات دیگر یعنی احزاب سیاسی اصلاح طلب مانند حزب مشارکت نیز از طریق این افراد با نهادهای آمریکایی ارتباط برقرار می کردند و اشخاصی چون مصطفی تاج زاده و سعید حجاریان از طریق عوامل پروژه مذکور در قالب پروژه های تحقیقاتی و عملیاتی با بنیاد سوروس و دیگر موسسات فعال در عرصه انقلاب های رنگین ارتباط برقرار می کردند...کسانی که از طرف غربی ها برای گفتگو به غرب دعوت می شدند، از سوی بنیاد هایی مانند سوروس و پیلفر حمایت مالی شدند و هر چند وقت یک بار در سوئد و سوئیس دور هم جمع می شدند و در قالب پروژه ردیف 2 با هم گفتگو داشتند.»و نیز به گفته کیان تاجبخش بازگشت به 20 سال پیش نشان می دهد که محمد عطریانفر از سران حزب کارگزاران در سال 75 به دعوت سوروس در راس یک هیئت رسانه ای به آمریکا سفر کرد و در آنجا با شخص آقای سوروس ملاقات کرد و روند تعامل اصلاح طلبان با موسسات آمریکایی از همانجا آغاز شد.
لذا رهبران سیاسی-فکری براندازی نرم تحت عنوان مجسمه ی تمام عیار ایدئولوژی مورد نظر غربی سعی می کنند؛عملیات خالی کردن نظام ار محتوا؛به صورت خزنده را دنبال کنند و در واقع به جهت دهی افکار عمومی بپردازند و فکر بیرونی را به صورت قابل پذیرش برای آن ملت وارد کشور کنند.
از این منظر کسانی چون موسوی خوئینی ها، سید محمد خاتمی، میر حسین موسوی و مهدی کروبی به عنوان نفرات اصلی، نقش رهبری براندازی نرم را در کشور ایران بازی کرده اند.البته کسان دیگری هم هستند که با استفاده از امکانات مادی بسیار که طی 20 سال در بدنه ی دوستان و خانواده ی خود تزریق نموده اند و نیز قدرت بالای سیاسی و لابی های گسترده، دست به هدایت و رهبری پشت پرده می زنند.شواهد و قرائن، از حضور عالی جنابان متنفذ و پر سابقه ی سیاسی در این لایه حکایت می کند.
اما آنچه باید در این بین پویید این است که تدبیر واحد رهبران داخلی تشکیلات براندازی نرم برای بومی سازی نسخه ی افرادی چون مایکل لدین و سوروس چیست؟چه تدبیری است که به ستاد مرکزی و شورای سیاستگذاری(کمیتهx)آن می رسد سپس آنها(سعید حجاریان، بهزاد نبوی، محمد عطریانفر و ...)دست به تئوری سازی و استراتژی سازی برای آن می زنند؟
آنچه از اعترافات مطرح شده توسط سردار جعفری و نیز دفاعیات آقایان عطریانفر و حجاریان پیداست، اینکه رهبران تشکیلات در معنا کردن طرح نهادهای آمریکایی برای براندازی با توجه به بعید بودن تغییر فیزیکی ایران تمامی قوای خود را بر آن گذاشته اند که نظام اسلامی را طی یک جریان خزنده و طولانی مدت از روح آن تهی کنند لذا تدبیر واحد تشکیلات براندازی نرم یک جمله ی کلیدی است که تمامی اعضای ستادی درصدد رسیدن به آن هستند:«جمهوری اسلامی بدون نهاد ولایت فقیه»!
البته در تحلیل تشکیلات براندازی نرم و اتفاقات اخیر تفکیک براندازی نرم و اتفاقات اخیر تفکیک براندزی نرم و انقلاب مخملی ضروری می نماید.براندازی نرم سلسله کنش و واکنش هایی است که هدف نهایی آن تغییر فیزیکی یا تغییر ماهوی یک نظام است و انقلاب مخملی به عنوان یک زیر مجموعه از عملیات براندازی نرم حالت خاص آن است و هدفش تغییر در قدرت است تا در نهایت به تغییر ماهوی یا فروپاشی فیزیکی بینجامد.در واقع انقلاب مخملی که معنای اصلی آن انقلاب انتخاباتی است سعی می کند در یک برهه ی زمانی خاص و معمولا کوتاه تر با ماکزیمم کردن فشار راه میانبر براندازی نرم باشد.لذا در ایران هم باید بین رهبران براندازی نرم به عنوان ایدئولوگ های غرب پسند با رهبران انقلاب مخملی به عنوان رهبران معنوی جنبش تفاوت قائل شد.
ساختار سازمانی تشکیلات براندازی نرم که به مطالعه ی آن پرداخته شد هر چند برای مقابله با جنگ نرم موثر است اما علاوه بر آن باید برای عقیم سازی این تشکیلات دو گزینه ی دیگر را نیز به بررسی نشست.
اول:به تشریح هرم ساختاری این سازمان زنجیره ای زیرزمینی پرداخت تا در آینده برای صف آرایی در مقابل هر یک از بازوان آن به توفق رسید.
دوم: دانست اتاق فکر جنگ نرم در آمریکا چگونه به ساماندهی این تشکیلات در هم تنیده پرداهت آن هم با وجود اینکه دسترسی عوامل بیگانه در کشوری چون ایران بسیار سخت است.از بررسی فرآیند شکل گیری تشکیلات براندازی نرم در ایران که این بار از قضا برگرده ی تشکیلات بورژوای راه سبز افتاد، می توان کشور را بعد از این در مقابل تشکیل دوباره ی تحرکات رنگین واکسینه کرد.
حکم پنجم:هرم سازمانی؟
تشکیلات براندازی نرم با شاخه های سازمانی اش که از آن سخن رفت دارای یک هرم تشکیلاتی است که نشان دهنده سلسله مراتب آن است.برای تحلیل دقیق شرح وظایف هر یک از اجزای هرم و نیز چگونگی طی مسیر فرمان برای اجراء(فرآیند عمل)باید به برش زدن هرم پرداخت.(شکل2)
1- برش اول هرم:مرکز آمریکایی جنگ نرم در خارج کشور بنا شده است.این مرکز با استفاده از سیستم جاسوسی خود که مدواما در حال اخبارگیری از کشور صید است تشخیص می دهد در آنجا چه کسانی می توانند به عنوان رهبران داخلی، عوامل میدانی(ستاد مرکزی)ایفای نقش کنند سپس با استفاده از لینک های خود به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با آن ها ارتباط می گیرد.به این فرآیند در سطح انتخاب رهبران اصطلاحا«شکار میانجی» گفته می شود.میانجی کسی است که در حاکمیت کشور صید دارای مقبولیت خاصی است(مانند یلتسین در شوروی سابق)و از طرفی دارای جاذبه ی ایدئولوژیک و محبوبیت مردمی نیز هست.
در ارتباط غیر مستقیم مرکز جنگ نرم در نهادهای آمریکا با استفاده از نفوذی های(عمدتا شامل بدنه ی تشکیلات است)خود در کشور مقصد، شرایط سیاسی- اجتماعی آن ملت را طوری تنظیم می کنند و تغییر می دهند که بالاخره افراد مورد نظر با توجه به سلایقشان در شطرنج آمریکایی ها بیفتند و بعد از این، صید چه خائن باشد چه جاهل سرباز بیگانه است.
ازطرفی استعدادهای تروریستی هم برای اجراء در کشور مقصد(در صورت لزوم)به گروهک های تروریستی سپرده می شود.به طور مثال در جریانات اخیر مجاهدین خلق و انجمن پادشاهی عهده دار این قسمت از عملیات بودند.
2- برش دوم هرم:رهبران داخلی شاید به صورت مستقیم به کار گرفته نشوند و در یک پروسه ی دقیق و طراحی شده در بازی مورد نظر مرکز آمریکایی قرار گیرند.به صورت عام رهبران داخلی چند وظیفه دارند:1- تغییر مذاق ایدئولوژیک کشور مقصد.(مانند سید محمد خاتمی که در جریان دولت اصلاحات سعی کرد مفاهیمی چون جامعه ی مدنی، آزادی، تنش زدایی و تشاهل و تسامح، رفراندوم و حاکمیت دو گانه را بر ارزش های انقلاب اسلامی چون عدالت، ظلم ستیزی، طاغوت ستیزی، استقلال، شهادت طلبی و ... قلب کند.)2- به دست گرفتن رهبریت معنوی جنبش.(مانند موسوی در ایران 2009 که با بیانیه های متعدد کاریکاتوری از انقلاب اسلامی امام رضوان ا... خلق کرده است و الان نیز به رهبری کاریزمای جوانان جنبش سبز مبدل شده.)3- ایجاد رهبری در مقابل رهبر کشور مقصد.
3- برش سوم هرم:شورای سیاستگذار با استفاده از نیروهای مجرب خود از طریق ارتباط مستمر با خارج کشوری به تئوری پردازی می پردازد و در هنگام عملیات مخصوصا انقلاب انتخاباتی(مخملین)دست به ساماندهی نیروهای صف می زند.
4- برش چهارم هرم:رسانه ها که مستقیما از شورای سیاستگذاری دستور می گیرند و وظیفه دارند به بمباران روانی افکار عمومی کشور صید بپردازند.این شاخه ی تشکیلاتی در حین جنگ نرم بیشترین و بی بدیل ترین نقش را به عهده دارد.این شاخه ی تشکیلاتی تئوری ها و ایدئولوژی های غربی را که توسط شورای سیاستگذاری و رهبران بیان می شود را در جامعه و بین نخبگان آن کشور رایج می کند.
5- برش پنج هرم:ستادهای انتخاباتی که در زمان شروع فاز سخت عملیات یعنی هنگام انتخابات وارد عمل می شوند و از قبل ساماندهی شده اند.
6- برش ششم هرم:و بالاخره صف که در اجتماع و بین مردم به عملیاتی شدن دستورات ستاد بالا می پردازد:از تغییر ایدئولوژی افراد عامی جامعه گرفته تا اعتراضات خیابانی و جذب قاطبه ی مردم در فعالیت های تشکیلات.
نکته ی آخر درباره هرم ت شکیلات براندازی نرم این است که در حقیقت برش های همسایه نشان دهنده ی دو مسئله هستند:اول آنکه فرمان برای رسیدن به کف هرم ابتدا از برش بالا طی مسیر می کند و دوم اینکه برش های مجاور ارتباط سازمانی بیشتری با هم دارند.
حکم ششم: فرآیند ساخت سازمانی؟
اینکه مرکز آمریکایی تشکیلات براندازی نرم چه شیوه ای را برای ساخت تشکیلات در داخل کشور صید می گزیند، مهم می نماید.به طور کلی تنها برشی از هرم تشکیلاتی براندازی نرم که همیشه ثابت است، برش فوقانی یعنی همان مرکز آمریکایی است.مابقی برش های هرم با توجه به شرایط کشور صید و یا اینکه در چه زمانی قرار است براندازی نرم و یا به صورت خاص فاز انتخاباتی آن انجام شود قابل تغییر است.از این منظر ممکن است فرآیند براندازی نرم از سال ها پیش در کشوری کلید بخورد اما انقلاب مخملین با توجه به شرایط و نتیجه ی آنچه در سالیان گذشته رخ داده در یک برهه ی مشخص انتخاباتی رخ دهد.
لذا آمریکاییان برای ساخت ادامه ی هرم که خاستگاه آن در کشور مقصد است؛ دو شیوه دارند:1- از بالا به پایین.2- از میانه به بالا. با توجه به هرم تشکیلاتی براندازی نرم مشخص می شود که از سطح تشکیل شده:1- سطح بالا.2- سطح میانه3- سطح پایین.در روش اول مرکز آمریکایی که همیشه ثابت است با استفاده از ارتباط فیزیکی یا غیر مستقیم به گزینش رهبر یا رهبران داخلی(شکار میانجی)دست می زند.مثال بارز آن در گرجستان است که ساکاشویلی با ارتباطات گسترده ی فیزیکی انتخاب گردید و سپس حمایت شد.
و اما در روش دوم:طی مرحله ی اول مرکز آمریکایی ابتدا با استفاده از لینک ها و عملیات جاسوسی خود در پوشش های فرهنگی، اقتصادی و دانشگاهی به جذب نیروهای سطح میانه یعنی همان ستاد مرکزی دست می زند سپس این عوامل میدانی در ارتباط تنگاتنگ با بیگانگان، حلقه ی رسانه ای را تشکیل و سامان می دهد.بعد از آن شورای سیاستگذاری با تشکیل سازمان رای به صف سازی دست می زند.در مرحله ی دوم این سطح میانی تشکیلات و مرکز آمریکایی هستند که برای این بدن یک سر انتخاب می کنند. بعد از این مرحله دیگر سطح میانی و بالایی در هماهنگی کامل به عملیات براندازی نرم یا حالت خاص آن یعنی انقلاب مخملین دست می زنند. آنچه در ایران طی انتخابات دهم ریاست جمهوری رخ داد از نوع دوم است. چرا که عوامل میدانی یعنی کسانی چون محمد عطریانفر، سعید حجاریان، بهزاد نبودی، محسن امین زاده، علی ابطحی و ... بدنه و صف تشکیلات را آماده کرده بودند.به طور مثال سازمان رای توسط این افراد از انتخابات شورای شهر در دوران اصلاحات ساخته شده بود.تیم رسانه ای اصلاحات ساخته شده بود.تیم رسانه ای اصلاحات نیز از دوران دولت خاتمی ساماندهی شده بود. در واقع در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری این عوامل میدانی بودند که طی جلساتی ابتدا سید محمد خاتمی را به عنوان نفر اول جنبش گزیدند اما به دلایل متعدد از جمله ترس خاتمی از حضور، آنان میرحسین موسوی را گزیدند و در واقع موسوی حائز شرایط مورد نظر بدنه و مرکز آمریکایی شد لذا این قبای سبز به تن موسوی مناسب آمد.آنچه واضح است اینکه تیم رسانه ای و کمیته x(شورای سیاستگذاری)سال ها در هماهنگی کامل با هم بوده اند و کسی که باید خط دهی آنها را به اجراء می گذاشت موسوی بود که چون بعد از حضور در انتخابات تیم اجرایی – عملیاتی نداشت شوق زده پیشنهاد مشارکتی ها و مجاهدینی ها را پذیرفت.
حکم هفتم: حرف آخرین؟
تشکیلات براندازی نرم طبق قرائن موجود مانند صدور بیانیه های نو به نو، تحرکات مطبوعاتی و رسانه ای و سازماندهی مستمر سازمان رای همچنان به نام راه سبز به امید تهی سازی اسلام از کالبد جمهوری اسلامی در قالب عملیات های کوتاه مدت نشسته است.
لذا آخرین گام برای عقیم کردن براندازی نرم در ایران اسلامی در یک نکته نهفته است و هر راهی غیر از آن منجربه ترمیم بازوان و پوست اندازی این تشکیلات اختاپوسی برای فرصت های پیش رو می شود؛گام نهایی بازخواست رهبرانِ براندازی نرم(نهان – آشکار)توسط افکار عمومی، دانشگاهیان، اصحاب رسانه و قانون است.
پایان پیام/
نظر شما