خبرگزاری شبستان: از همان نخستین روز آغاز آنچه رسانه های داخلی و خارجی اعم از دوست و دشمن در یک دهه گذشته پرونده هستهای ایران خوانده شده(توسط منافقین و با هدایت آمریکا و اسرائیل )، این نکته روشن بود- و بعدها، در طول سالیان، مکررا مورد تایید قرار گرفت- که هدف اصلی غرب بویژه آمریکا از تبدیل کردن فعالیت هستهای ایران به یک بحران بزرگ بینالمللی، تنها متوقف کردن این برنامه نیست، بلکه آمریکاییها همزمان هدف بزرگتر و مهمتری را هم تعقیب میکنند که میتوان آن را «اثرگذاری بر پارامترهای سیاست داخلی و تغییر معادله قدرت در داخل ایران» نامید.به عبارت دیگر آمریکا به خوبی می داند که ایران به دنبال ساخت سلاح اتمی نیست ، و گزارشهای 16 نهاد اطلاعاتی آمریکا هم این مورد را تایید می کند ؛ فتوای حرمت سلاح هسته ای هم عامل مهم دیگری است ؛ اما کماکان برای فشار به به ایران اصرار دارند.هدف نهایی آمریکا ، روی آمدن جناح غرب گرا در ایران و نابودی و استحاله جمهوری اسلامی از درون است.آمریکا گمان می کند که می تواند با استفاده از مدل پرونده هسته ای ، فشار و تحریم و تهدید ، سایر رویکردهای ایران در منطقه و سیاست داخلی را تغییر دهد.بعبارت دیگر اگر ایران در زمینه هسته ای کوتاه آمده است ؛ چرا در زمینه حقوق بشر و حزب الله و حماس کوتاه نیاید؟سخنان جان کری در روزهای اخیر در مجامع رسمی و پژوهشی آمریکا خود موید این فرضیه است:
کری می گوید:
"گذشت 15 سال ميتواند تغييرات زيادي در ايران ايجاد كند... من چنين چيزي را نميتوانم تضمين بدهم. باور من اين است كه در 15 سال، در يك كشور اتفاقاتي ميافتد. اگر به ايران امروز نگاه كنيد، ميبينيد كه كشوري داراي مردمي با تحصيلات است كه پيشتر با همه كشورهاي منطقه از جمله اسرائيل روابطي دوستانه داشت. ميدانيد كه سرزمين پارس، تاريخي طولاني دارد و واقعيت اين است كه اين جوانان كه 25درصد آنان بيكار هستند، آينده ميخواهند. اگر به تهران برويد، من نبودهام ولي دوستان من كه رفتهاند به من گفتهاند كه جوانان به دنبال گوشيهاي هوشمند هستند و ميخواهند بخشي از دنيا باشند. من نميدانم تا 15 سال ديگر چه اتفاقي ميافتد جز اينكه ميدانم اتفاقات زيادي روي ميدهد. مسئله اينجاست كه شما نميتوانيد تغيير را خلق كنيد بلكه بايد احتمالات را بيازماييد... كسي هم نميتوانست تصور كند كه وقتي نيكسون به چين رفت، در اين كشور چه روي ميدهد."
از سوی دیگر اندیشکده ویلسون در آمریکا طی گزارشی به قلم رابرت لیتواک معتقد است که توافق ایران و آمریکا آغاز راه بزرگتری است.وی در این مطلب بر هویت و مناسبات بیشتر بر جامعه بین المللی تاکید دارد.
نکته کلیدی این مطلب در انتهای آن آورده شده است که :«هر چند که این توافق وجهه معامله را دارد، اما در بحث موضوع وسیعتری به نام تکامل اجتماعی ایران قرار میگیرد. اوباما و رهبر ایران، هر کدام نگاه خود به توافق را دارند. اوباما، عملکردش در توافق را به لحاظ جنبههای مثبت معامله با ایران توجیه میکند و معتقد است که این توافق موجب تقویت جناح میانهروی داخل ایران گشته و ایران را در مسیر اجتماعی مطلوب آمریکا قرار میدهد.»
به این ترتیب مشاهده می شود که هم مقامات رسمی و سیاسی ایالات متحده و هم پژوهشکده ها و اتاق های فکر آمریکا بر این باور هستند و در واقع تلاش دارند که نشان دهند می توان ایران سرکش را مهار کرد.مطالبات مردم را از نظام افزایش داد و در نهایت یک کاریکاتور از جمهوری اسلامی ساخت که نه اسلامی است و نه جمهوری!
طی حدود 15 سال اخیر به طور عام و از زمان بحران سازی دروغین در مورد پرونده هسته ای ایران ، شواهد متقنی وجود دارد که نشان میدهد آمریکاییها تصور میکنند میتوانند از پرونده هستهای یا پروندههای مشابه، به عنوان عاملی برای کنترل افکار عمومی ایران و جهت دادن به آن استفاده کنند. به طور بسیار خلاصه، شکل کار به این صورت است که دوقطبیهایی ایجاد شود که یک سوی آن اقتصاد و معیشت مردم قرار داشته باشد و سوی دیگر، برنامههای امنیت ملی ایران از جمله برنامه هستهای.هم زمان به دروغ عنوان می شود که عامل رکود اقتصاد و فقر احتمالی گروههایی از مردم ، مساله هسته ای است ، اگر هسته ای حل شد ، موشکی است و موشکی حل شد ، حقوق بشر است!تا به این ترتیب ایران از همه داشته های راهبردی خود در زمینه امنیت ملی خالی شود و یا حمله نظامی را قبول کند و یا نوکری آمریکا را.حالا و با توجه به موارد از پیش گفته شده به خوبی می توان علل تمایل آمریکا برای نیل به توافق ، جمع کردن فردو ونابودی راکتور اراک را درک کرد.آمریکا برای حوزه تغییر معادله قدرت در ایران ظرف یک دهه آینده یک برنامه جامع طراحی کرده است. این برنامه بر تحولات مرحله پساتوافق هستهای استوار است.و هدف خود را تغییر سیاست داخلی ایران و راهبردهای جمهوری اسلامی در منطقه قرار داده است.باید هوشیار بود...!!
بهنام خسروی
پایان پیام/
نظر شما