خبرگزاری شبستان: آمار سرانه مطالعه کتاب همواره محل مناقشه چهرهها و مسئولان فرهنگی بود و حالا اندک اندک تبدیل به معضلی شده که انگار خیلی جدیتر از خود سرانه مطالعه کتاب است. با این حساب معلوم نیست مشکل، کتاب نخواندن مردم ماست یا آمار کتاب خواندن آنها؟ هر زمان که نام کتاب به بهانه ای در کشور مطرح می شود؛ دوباره همه و همه و به ویژه مسئولان یادشان می افتد که باید میزان سرانه مطالعه در کشور را اعلام کنند، یکی 4 دقیقه، دیگری 18 دقیقه، یکی 30 دقیقه و بالاخره انگار نه انگار که یک سال فرصتی بوده تا آمار لازم را مطابق با استانداردهای جهانی به دست آورند.
گاهی بحث آمار کتابخوانی در کشور که براساس آمارهای اولیه بسیار اندک است، آنقدر داغ می شود که سوزاننده و تاسف بار است؛ آمار سرانه مطالعه مردم سالهاست دچار بحثی حاشیهای شده و آمار دقیقی از میزان مطالعه مردم وجود ندارد زیرا هر نهادی با روشی به تعیین سرانه مطالعه در کشور دست میزند...یک نهاد با تحقیق میدانی میخواهد سرانه مطالعه در ایران را مشخص کند و نهادی دیگر از روی شمارگان کتابهای منتشر شده به دنبال یافتن میزان کتابخوانی مردم کشورمان است و همین باعث شده تا فضایی غیرشفاف در این حوزه شکل بگیرد.
اما نکته اینجاست که اگر آمارها آن گونه که حضرات می گویند درست باشد پس چرا شمارگان کتاب آنقدر پایین است و کتاب ها در قفسه های کتابفروشی ها و بدتر از آن در قفسه های کتابخانه های شخصی خاک می خوردند؟!! اینجاست که می مانیم قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم بزرگ خروسی را که از شکاف اظهارات آنچنانی آقایان درباره روند رو به رشد مطالعه در کشور؛ بیرون زده است!!!
با مطالعه درسی یا بیمطالعه درسی؟
اگر بپذیریم ایرانیها بیشتر از 60 دقیقه سرانه مطالعه دارند خود به خود همه چیز حل است و جای نگرانی نیست، اما اگر این سرانه به 2 یا 18 دقیقه تقلیل پیدا کند، آن وقت فضا دیگر امیدوارکننده نیست. این در حالی ست که سال گذشته مشاور ارشد دبیر کل نهاد کتابخانه های عمومی کشور گفت: بر اساس آخرین سنجش انجام شده در سال 88، سرانه مطالعه در کشور 76 دقیقه در روز گزارش شده است البته این سرانه مجموعه خواندن کتاب، نشریه و روزنامه است. به نظر می رسد این آمار به همراه میزان مطالعه درسی محاسبه شده است که در چنین شرایطی نیز باید گفت آیا این میزان نسبت به رشد جمعیت با سواد کشور، قابل قبول است؟
بر اساس این پیمایش سرانه خواندن کتاب 30 دقیقه، قرائت قرآن و ادعیه 12/12 دقیقه، مطالعه دیجیتالی و الکترونیکی 5/2 دقیقه و نیز در مجموع مطالعه درسی و الکترونیکی 18 دقیقه در روز گزارش شده است.
امیدی به تحصیلکردهها هم نیست
اما جالب است بدانید که در همان سال آمار دیگری منتشر شد که نشان می دهد متوسط مطالعه در ایران 18 دقیقه است و رمان و ادبیات داستانی در اولویت مردم برای کتابخوانی قرار دارد. بر اساس این آمار که نهاد کتابخانه های عمومی طی سنجشی که در سال 88 انجام داد آن را منتشر کرد، میزان مطالعه زنان و مردان را در ایران یکسان دانسته است.
نتایج سنجش مطالعه کتابخوانی در ایران در سال 88 نیز نشان می دهد که متوسط مطالعه غیردرسی هر ایرانی روزانه 18 دقیقه است که این مطالعه روزانه در میان افراد باسواد 22 دقیقه و در میان کسانی که اهل مطالعههستند، 39 دقیقه است.
پولدارها بیشتر کتاب میخوانند
میانگین مطالعه مردان و زنان در ایران هیچ تفاوتی ندارد اما متاهلین با میانگین 17 دقیقه کمتر از مجردها با میانگین 21 دقیقه مطالعه میکنند. همچنین میزان مطالعه غیردرسی در میان گروههای سنی 12 تا 30 سال 21 دقیقه در روز، در میان 30 تا 50 سال 18 دقیقه در روز و بالای 50 سال 6 دقیقه در روز است.
مطالعه بر اساس تحصیلات نیز نشان میدهد افراد با تحصیلات ابتدایی کمتر از 6 دقیقه در روز کتاب میخوانند، افراد با تحصیلات ابتدایی تا دیپلم نیز 18 دقیقه و افراد با تحصیلات عالیه 38 دقیقه در روز کتاب میخوانند.
همچنین میزان مطالعه بر اساس درآمد خانوارهای ایرانی نیز نشان میدهد خانوارهای با حقوق ماهیانه کمتر از 500 هزار تومان 16 دقیقه، خانوارهای با حقوق 500 هزار تا یک میلیون تومان 23 دقیقه و خانوارهای با حقوق ماهیانه بالاتر از یک میلیون تومان 32 دقیقه در روز است.
اما سؤال اصلی دقیقا همین جا شکل میگیرد؟ آیا آمارها از نظر سطح مطالعه نباید اینگونه باشد یا وضعیت کتابخوانی باید به گونهای شود که آمار کتابخوانی بالا رود؟ اتفاق جدید این است که ظاهرا مسئولان فرهنگی کشور دنبال آن هستند که بجای تبادل آتش با یکدیگر صورت مسئله را کمی پاک کنند و بهجای بهکار بردن روشهای راهبردی و کارهای سخت دیگر، جوری آمار مطالعه کتاب را بالا ببرند که نه سیخ بسوزد و نه کباب!!!
آمارهای کتابخوانی واقعی نیست/جایگاه مناسبی در میزان مطالعه نداریم
سنجش میزان کتابخوانی بر اساس اولویت موضوعات مورد علاقه مردم نشان میدهد رمان و داستان با 6/58 درصد در صدر قرار دارد و مطالعه موضوعات دینی (6/53 درصد)، قرآن و ادعیه( 7/50 درصد) و شعر (4/34 درصد) در رتبههای بعدی قرار دارند. به هر حال باید دید آیا کسانی که به منظور مطالعه و تحقیق وارد شبکه جهانی اینترنت میشوند نیز در این آمارها لحاظ میشوند؟
امیر طاهرخانی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در این باره به شبستان می گوید: مطالعه روزنامه جزء سرانه مطالعه محاسبه نمیشود و معمولا برای محاسبه میزان کتابخوانی در جامعه آمار کتابخانهها و میزان فروش کتابها را محاسبه میکنند و فکر میکنم آمار ارائه شده حتی کمتر از این مقدار باشد به سبب آنکه این آمارها به نوعی واقعی نیست.
بر این اساس آخرین گزارش های نهاد کتابخانه های عمومی کشور نشان می دهد، مراجعین و اعضای کتابخانه های عمومی از لحاظ میزان سواد، سه هزارم درصد دارای مدرک دکترا، دو درصد کارشناسی ارشد، 18 درصد کارشناسی، هفت درصد کاردانی، 47 درصد مقطع متوسطه، 16 درصد راهنمایی و 10 درصد آنان مقطع دبستان هستند. همچنین اگر مردم روی کاغذها اهل مطالعه باشند و در واقعیت، شمارگان کتابها همچنان در حد 2 یا 3هزار جلد باشد، نمی تواند تغییری را در چشمانداز پیش روی ما به وجود آورد.
به گفته طاهرخانی، ما در آمار کتاب و کتابخوانی در میان کشورهای دیگر جایگاه مناسب و خوبی نداریم که باید این امر را بهبود ببخشیم.
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس می افزاید: آنچه مسلم است باید مجموعه عوامل دست به دست هم دهند تا سرانه مطالعه در کشور افزایش پیدا کند و عوامل مختلف فرهنگی، اقتصادی و آرامش روانی جامعه میتواند در این رابطه موثر باشد.
اساتید در ردیف دوم قراردارند
وی بر این باور است که باید کتابخوانی و احساس نیاز جامعه نسبت به خواندن کتاب سنجیده شود و در حال حاضر سرانه بیشتر مطالعه در جامعه مربوط به دانشجویان است.
به عقیده طاهرخانی، اگر ما اقشار مختلف مردم را دسته بندی کنیم، بیشترین قشر دانشجویان هستند که مطالعه میکنند و اساتید در رتبه بعدی قرار دارند و همه عوامل، نهادها و سازمانها باید دست به دست هم دهند تا به این موضوع به صورت جدی بپردازند.
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس تاکید می کند: باید از بودجههای پژوهشی در این زمینه هزینه کنند تا فرهنگ کتابخوانی رونق بگیرد و سرانه مطالعه در کشور افزایش یابد.
راهکارها
به نظر میرسد مهمترین نکته فقدان یک روش و الگوی واحد، استاندارد و جامع برای رسیدن به میزان سرانه مطالعه که با توجه به این نکته باید گفت بدون رسیدن به یک وحدت رویه که تمام جوانب را در بگیرد نمیتوان به میزان دقیق و واقعی به مطالعه مردم پی برد و از سوی دیگر تنها با داشتن یک رقم و دقیقه واقعی و آنالیز کامل اطلاعات به دست آمده میتوان برای توسعه و ترویج فرهنگ کتابخوانی و بالا بردن سطح مطالعه مردم برنامهریزی کرد. برای این منظور بیش از هر چیز به یک بازنگری در ساز و کار تعیین سرانه مطالعه در کشور نیاز داریم؛ یک نهاد به عنوان مرجع باید عهدهدار انجام این کار شود و مکانیسمی را با کمک کارشناسان این حوزه برای تعیین میزان مطالعه مردم ایران مشخص کند.
اگر مردم روی کاغذها اهل مطالعه باشند و در واقعیت، شمارگان کتابها همچنان در حد 2 یا 3هزار جلد باشد، خود به خود تغییری در چشمانداز پیش روی ما به وجود نمیآید.
بی شک قیمت بالای کتاب، توزیع و پخش نامناسب و نبود کتابفروشیهای تخصصی و معتبر، اطلاعرسانی نامناسب، فقدان کتاب به عنوان یک کالای ضروری در سبد خرید خانوادهها که به فرهنگ عمومی ما باز میگردد و... از جمله دلایلی است که بر میزان سرانه مطالعه کتاب در کشور تاثیر منفی میگذارند.
پایان پیام/
نظر شما