قصه شیرین معلولیت ها در برنامه ماه عسل

خبرگزاری شبستان: بیست و پنجمین قسمت از برنامه ماه عسل با اجرای احسان علیخانی شب گذشته بر روی آنتن رفت.

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری شبستان، بیست و پنجمین قسمت از برنامه ماه عسل در بیست و پنجمین روز از ماه مبارک رمضان با اجرای احسان علیخانی بر روی آنتن رفت.

 

خانم نظری و محترم خانم میهمانان برنامه ماه عسل بودند که از شهرستان ابهر زنجان آمده اند. خانم نظری دچار مشکل جسمی و معلولیت است و محترم خانم کسالت ذهنی دارند و این دو در کنار هم با آرامش زندگی می کنند.

 

خانم نظری که به هیچ عنوان نمی تواند حرکت کند درباره قصه خود می گوید: خانواده ام در اصفهان زندگی می کنند و من سال 77 در دانشگاه ابهر قبول شدم و خواهرم نزد من می ماند و دو سال و نیم با خواهرم زندگی کردم اما شرایطش به گونه ای نبود که همیشه در کنار من باشد.

 

یک روز با خانمی آشنا شدم که گفت یک دخترعمه دارم که از لحاظ ذهنی مشکل دارد می توانی با او زندگی کنی و من به دلیل اینکه 2 سال در آسایشگاه بودم دیدم زندگی با کسانی که در آنجا هستند بهتر است بنابراین با کمال میل قبول کردم تا با محترم هم خانه شوم و 15 سال بدون کوچکترین مشکل ما با یکدیگر زندگی می کنیم.

 

وی ادامه داد: معلولیت من از 5 سالگی شروع و از 12 سالگی تاکنون شدیدتر شد، محترم حالتی دارد که خیلی از مسایل را فراموش می کند اما با این وجود من محترم را با دنیا عوض نمی کنم در زندگی ما من اندیشه می کنم، محترم کار را انجام می دهد.

 

خانم نظری در پاسخ به اظهار احسان علیخانی که محترم خانم وظایفش بیشتر از شما است چرا که بسیاری از کارهای شما از جمله بلندکردن تان، غذا و دارو دادن بر عهده او است، تصریح کرد: شما شاید در ظاهر محترم را می بینید فکر کنید می توانید به راحتی با او کنار بیایید اما اینگونه نیست، خیلی از کارها از جمله لباس پوشیدن، غذا درست کردن، ارتباطات را من به محترم آموزش داده ام هنگامی که او می خواهد یک غذا درست کند به دلیل اینکه فراموشی دارد من مکررا مسایل را تکرار می کنم شاید برای خیلی ها سخت باشد.

 

محترم نیز می گوید: من از زندگی با خانم نظری بسیار راضی هستم و هیچگاه به مشکلی برنخورده ایم.

 

میهمانان دیگر برنامه ماه عسل خانواده حسن زاده از شهر مقدس قم هستند که مادری است که 2 فرزند دارد، مادر در این باره می گوید: من تنها این دو پسر را دارم که حسن اکنون 50 سال دارد و حسین 47 سالش است.

 

حسن حسن زاده درباره قصه زندگی خانواده خود می گوید: ما همین سه نفر هستیم مادرم در 11 سالگی با پدرم که 30 سال سن داشت ازدواج کرد، در 13 سالگی عروسی می کند، در سن 15 سالگی من به دنیا می آیم و در سن 16 سالگی حسین به دنیا می آید و هنگامی که مادرم 17 سال داشت پدرم را از دست می دهد و یک سال بعد نیز پدر خودش نیز فوت می کند، مادرم به تنهایی ما را بزرگ می کند.

 

مادر درباره وضعیت پسرش حسین می گوید: حسین آقا وقتی به دنیا آمد قرمزی زیادی داشت و بیماری زردی گرفت و این مسئله منجر شد تا او دچار فلج ذهنی شود و او تا 10 سالگی نه می توانست راه برود، غذا بخورد و حرف بزند و همیشه در آغوشم بود. به تمام بیمارستان ها و دکترها مراجعه کردم حتی یک دکتر به من گفت این پسر برای تو نمی تواند کاری کند بنابراین به آسایشگاه بگذار و برو و من گریه کردم و هیچگاه این کار را نکردم اما شفای پسرم را که اینک می تواند حرف بزند، راه برود و عصای دست من شود را از امام رضا (ع) گرفتم.

 

وی تاکید می کند: یک تقاضا دارم مادرها هنگامی که همسرشان فوت می کند یا طلاق می گیرد هیچگاه فرزندانشان را رها نکنند و با وجود اینکه پسرم عقب ماندگی ذهنی دارد من 20 سال نیز از مادرشوهرم نگهداری کردم.

 

وی ادامه می دهد: الان حسین خیلی بامحبت است تا صدایش می کنم می آید و چند وقت پیش که از پله سقوط کردم مردم را مطلع کرد و من را به بیمارستان بردند هر شب داروهای من را به من می دهد و همدم و مونس من است. او بسیار تعامل خوبی با فامیل و اهل محله دارد چون به من می گوید مادر خانم همه هم به من مادر خانم می گوید.

 

برادر حسین نیز تصریح می کند: هوش تاریخی حسین بسیار بالا است شب ها مادر را بیدار می کند و حالش را می پرسد و دستش همیشه باید در دست مادر باشد تمام فامیل و اهل محل به حسین نسبت به من بیشتر ارادت دارند چرا که حسین به آنان بسیار محبت می کند.

 

در این بین حسین نیز شعر علی ای همای رحمت را بسیار زیبا می خواند که موجب تشویق احسان علیخانی می شود.

 

مادر در پایان می گوید: زندگی من به مو رسید اما پاره نشد خیلی زندگی سختی را گذراندم اما اکنون که نتیجه اش را می بینم خستگی ام رفع می شود.

 

پایان پیام/

 

 

کد خبر 472265

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha