حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در گفتگو با خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان در مورد ویژگی های مشترک عرفان ها گفت: می توان گفت تمام عرفان ها در چهار ویژگی مشترک هستند: اول، سلوک طریقت است. عرفانی یافت نمی شود که توصیه به سلوک طریقت ندهد. تمام عرفان ها می گویند که باید منازلی را طی کرد. البته در نوع طریقت با هم متفاوت هستند. دوم، شهود واقعیت است. تمام عرفان ها ادعای شهود دارند. علتش هم این است که فرض بر این است که روش عرفان تجربه حسی نیست؛ استدلال عقلی هم نیست؛ بلکه شهود است.
وی اظهار کرد: سوم، همه عرفان ها از وحدت حقیقت سخن می گویند. یعنی قائل به وحدتی هستند. حال یا وحدتی است که کثرت را نمی بیند و یا وحدتی است که کثرتنگر است. ولی در اینکه آن وحدت چیست، اختلاف دارند. مثلا بعضی ها می گویند وحدت یعنی وحدت کل این عالم طبیعت یا وحدت چندخداانگاری یا وحدت وجود یا وحدت شهود. بعضی ها مثل ابن عربی قائل به وحدت وجود هستند. قبل از ابن عربی، عرفای اسلامی وحدت شهودی بودند و می گفتند ما وحدت را یافتیم، نه این که عالم وحدت دارد. ولی ابن عربی معتقد بود اصلا هستی وحدت دارد.
حجت الاسلام خسروپناه ادامه داد: چهارم، جذبه معنویت است. همه این عرفان ها به یک جذبه معنویت و معنوی نه جذبه مادی قائل هستند. یک حال معنوی خاصی در همه آنها هست و یک احساس معنوی دارند. لذا حتی بعضی از این عرفان های وارداتی که از آنها به عرفان های کاذب تعبیر می شود؛ مثل همین عرفان های جدید تاسیس همچون عرفان هوشو که مرکزش در پونای هندوستان است، آقای هوشو یک باغ بزرگی دارند و در آن جا مردم آزاد هستند. یک مکانی در آن باغ هست که افراد دو ماه سیر و سلوک می کنند. و به تعبیر خودشان حال معنوی ای پیدا می کنند. مخصوصا در دنیای مدرنیته که انسان به شدت گرفتار اضطراب و دلهره و رنج است، برای آنها مهم است که به آنجا بروند. دو ماه کامل زندگی خود را وقف می کنند و مشغول ریاضت هایی می شوند و یک حالت جذبه ای به آنها دست می دهد. اگرچه ممکن است این جذبه ها از دید عرفان های حقیقی تنها حالات روانشناختی باشد.
رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران تاکید کرد: به عبارت دیگر ما یک شریعت داریم که همین ظاهر احکامی است که عمل میکنیم. عارفان از همین شریعت و شهودی که یافتند، طریقتی پیدا کردند که همان عرفان عملی است و حقیقتی را یافتند که عرفان نظری شده است. شریعت ، طریقت و حقیقت این سه، عرفان را تشکیل می دهد. فرق عارف با غیرعارف در این است که عارف معتقد است که علاوه بر این ظواهرِ شریعت، این شریعت یک اسراری و باطنی هم دارد که باید طی شود. اسم این طی کردن و سلوک، طریقت است. در مرحله بعد باید به حقیقت رسید. حال اگر فرد توانست حقیقت را به صورت نظاممند بیان کند، در واقع علم عرفان نظری را هم دارد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: به عبارت دیگر در دین شریعت آمده است؛ شریعت عبارت است از عقاید، احکام و اخلاق. علم کلام، عقاید را بیان میکند. دانش فقه، احکام را بیان میکند. علم اخلاق نیز اخلاق را بیان میکند. عارف معتقد است این ها، یک اسراری و باطنی دارد. این باطن را باید سلوک کرد، سیر کرد و طی کرد. طی کردن این باطن، طریقت است. و اگر فردی این راه را طی کرد، به باطن عالم میرسد که همان حقیقت است. اگرچه بعضی هستند که بعد از این مرحله، اهل کرامت می شوند. اگر کسی توانست این سلوک را به صورت نظاممند بیان کند، علم عرفان عملی می شود. اگر این حقیقت را کسی توانست نظاممند بیان کند، علم عرفان نظری می شود.
پایان پیام/
نظر شما