تئاتر  محفلی برای دیده شدن همه است

خبرگزاری شبستان: پیام دهکردی گفت: من به دهه سی رفته ام که حرف امروز را بزنم. نمایش ما مستند نیست. رجعت من به تاریخ، به معنای دعوت مخاطب به زندگی در گذشته نیست. دغدغه ما این است که نمایش مان به مخاطب نهیب بزند و این پرسش را بوجود بیاورد که چه بر سر هویتش آمده.

خبرگزاری شبستان: نمایش «هیچکس نیود بیدارمان کند» نوشته محمد امیر یار احمدی و به کارگردانی پیام دهکردی به نیمه اجراهای خود در تئاتر باران رسیده است. نمایشی که نگاه ویژه ای به گذشته دارد و در این بازنگری مسئله هویت ایرانی، قومی، زبان و آداب و رسوم ها را نشان می دهد.

 

با پیام دهکردی در دو بخش صحبت کردیم که بخش اول بحث در مورد مسائل فرهنگی تئاتر بود و بخش پیش رو گفت و گو در مورد نمایش «هیچکس نبود بیدارمان کند» است.

 

نمایش شما، اثر کهنه ای نیست. از گذشته حرف می زند اما برای مخاطب امروز قابل لمس است، پس آن دوران به طور عمد انتخاب شده که حرف های امروز گفته شود؟

بدون تردید. من همیشه گفته ام که می کوشم فرزند زمانه خودم باشم. کارهای موزه ای در خیلی از جاهای دنیا اجرا می شوند که همان مقطع زمانی خاص را بازسازی می کنند اما من به دهه سی رفته ام که حرف امروز را بزنم. نمایش ما مستند نیست. رجعت من به تاریخ، به معنای دعوت مخاطب به زندگی در گذشته نیست. دغدغه ما این است که نمایش مان به مخاطب نهیب بزند و این پرسش را بوجود بیاورد که چه بر سر هویتش آمده. موسیقی فاخر و مقامی، لهجه ها و زبان فارسی کدام سو رفته؟ وقتی از کسی می خواهید کاری برایتان انجام بدهد خیلی راحت می گوید [ok. Try] خودم را می کنم. اگر از او بپرسید آیا ما جای [TRY] سعی، کوشش و تلاش نداریم می گوید چه اهمیتی دارد؟ مهم است چون زبان هویت یک سرزمین است. این محصول غفلت است. بخش دیگر تازگی اثر هم به درد بشری بر می گردد. راز ماندگاری آثار بزرگ دنیا بیان همین دردهای بشری ست.

 

چرا دوران کودتای سال 32 را انتخاب کردید؟

دهه سی برای من قابل توجه است چرا که در آن دوران گسست اخلاقی دیده می شود. برخی بنیان ها در آن دهه از هم فرو می پاشند یا دست کم فروپاشی شان آغاز می شود. به این لحاظ احساس کردم مجال و مامن مناسبی است تا حرف هایی که می خواهم را بیان کنم.

 

 چه شد که از آقای یاراحمدی خواستید این نمایشنامه را بنویسد؟

من بنا داشتم در حوزه آداب، رسوم، زبان، لهجه، قومیت ها و اساساً هویت حرف بزنم. بین بزرگوارانی که در حوزه ادبیات نمایشی فعالیت می کنند احساس کردم محمد امیر یاراحمدی به خاطر اشراف شان به این فرهنگ و مقطع تاریخی که در کارهای قبلی ایشان هم نمود داشته است، بهترین گزینه است. در واقع فکر کردم همجواری با آقای یاراحمدی حتماً خروجی خوبی خواهد داشت. ایشان پشتوانه دانشی بالایی دارند و در عین حال این زبان و ساختار را هم می شناسند.

 

شروع نمایش شما با خانم هایی آغاز می شود که یک به یک بازی شان را در نمایش پی می گیرند، این به نوعی تاکید اجرای شما به نقش محوری زنان است؟

بله. در کار قبلی من همین اتفاق افتاد و اینجا هم در خوانش کارگردانی ام به شدت روی آن تاکید گذاشتم. بواسطه اینکه معتقدم اگر بتوانیم رنج و درد زنان این سرزمین را بازگو کنیم، رنج مردان را هم گفته ایم. زنانگی و مادرانگی خصایل منحصر به فردیست که وقتی قرار این است که زیستی داشته باشد می بینید که شرح این زیست، شرح مصیبت و بلاست. اگرچه متن به این سمت می رود اما من تاکید داشتم که این اجرا نگاه ویژه ای به مسئله زنان دارد.

 

طراحی صحنه نمایش شما پر از چمدان است. چمدان رفتن را یادآوری می کند و به خاطر دور صحنه چیده شدن چمدان ها حس سرگردانی را به من منتقل می کند، حس من درست است؟

بله. درست است. کسی به من گفت چمدان نشان عدم استقرار است و آن هم می تواند حرف درست باشد. همه این ها را می تواند در خودش داشته باشد. آدم ها مستقر نیستند. به ثبات نرسیده اند. این خانواده از هم فرو می پاشد چون ثبات ندارد.

 

این طراحی برای نمایش یک انتخاب جالب توجه است. این نشانه ای است برای نسلی که گاه تا یک قدمی هدفش پیش رفته و بعد دچار سرگردانی شده که نمونه اش همین ماجرای سال 32 است؟

من به شما گفتم حوزه فرهنگ عرصه آزمون و خطا نیست. وقتی آزمون و خطا می کنید فرهنگ را دچار گمگشتگی می کنید. پدیده فرهنگ که رکن بسیار مهمی ست را دچار سرگشتگی می کنید و در آن صورت است که جامعه مسیرش را گم می کند. این طوری ست که حال فرهنگ ما حال خوشی نخواهد بود و همین موجب شده که در جاهای مختلف از حمایت فرهنگ حرف می زنیم اما باید برگردیم ببینیم که خروجی چیست.

 

در مورد بازی خودتان بگوئید. چرا تصمیم گرفتید همزمان با کارگردان بازی کنید؟

واقعیت این است که خط قرمزم بازی و کارگردانی همزمان بود اما نشد. سعی کردم بازیگر مورد نظرم این شخصیت را بازی کند اما به دلیل تداخل کاری بازیگرانی که دوست داشتم، این اتفاق صورت نگرفت. من با این مواجه بودم که یا باید خودم این نقش را بازی کنم و یا کار را تعطیل کنم.

 

چرا کاراکتری که شما بازی می کنید [عیسی خان] ماجرایی را که باعث فروپاشی خانواده اش می شود به راحتی می پذیرد؟

خطای اوست. عیسی خان شخصیتی ست که حرف می زند اما منفعل است. شخصیت های این نمایش همه  آدمند. اگر عمل قهرمانانه ای انجام می دهند خطای فردی شان هم هست. عیسی خان نمی ایستد چون شخصیت منفعلی ست.

 

ترکیب بازیگران شما متفاوت است. از بازیگران جوان و کمتر شناخته شده تا بازیگران با تجربه. چطور به یکدستی بازیها رسیدید؟

من در کارهایی که انجام می دهم تلاش می کنم که فرصتی را برای نسل جوان فراهم کنم. نسل جوان سواد، دغدغه و انگیزه کار کردن دارد و می خواهد کار کند و فرصت دیده شدن داشته باشد. این فرصت را کی باید ایجاد کند؟ من باید این کار را انجام دهم همانطور که پیش تر برای من فراهم شده است. از ابتدا باورم این بود که دو طیف بازیگر را کنار هم بگذارم. بازیگران کار کرده ای که سالها تجربه اندوخته اند و بازیگران جوانی که شناخته شده نیستند اما توانمندند.

 

با توجه به شرایط گیشه، نگران شکست این ترکیب نبودید؟

نه. در واقع احساس کردم این ترکیب استثنایی است. خط قرمزم رفتن به سمت آوردن چهره بود. فکر کردن به گیشه خط قرمز من شد.

 

شما یکی از نقش های فرعی نمایش را بر عهده گرفتید و ضمن آن در هدایت بازیگران دیگر برای ارائه بازی های یکدست موفق عمل کرده اید، چطور این اتفاق اقتاد؟

یکی از واضح ترین وظایف اولیه کارگردان هدایت بازیگر است. طبیعتا در نوع هدایت بازیگران، در نوع تمرین، تحلیل نقش و همه این ها تلاش کردم که یکدستی بازی ها اتفاق بیفتد. جزئیات در بازی سهم هر بازیگر است اما کلیت باید یکدست باشد. و درباره بازی هم  همواره این شعارم بوده که تئاتر من نیست. تئاتر ماست. تئاتر خوب محفلی برای دیدن شدن همه است. اینکه فقط یک نفر ستاره باشد و بقیه هم در حکم رعایایی باشند که گرد این سلطان می چرخند را دوست ندارم. بنابراین کوشش ما در این تیم و گروه این بوده که کمک کنیم همه دیده شوند و در واقع تئاتر مان دیدنی باشد.

 

گفت و گو از علی یزدان دوست

 

کد خبر 470744

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha