خبرگزاری شبستان - خراسان شمالی؛ سال سوم هجرت، شب نیمه ماه رمضان که از بهترین ماه های خداست، خانه امیرالمومنین علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها میزبان قدوم مبارکی شد، در این شب عزیز، پیشوای دوم جهان تشیع که نخستین میوه پیوند فرخنده علی(ع) با دختر گرامی پیامبر(ص) است، سبط اکبر پیامبر اکرم(ص)، حضرت امام حسن(ع) چشم به جهان گشود و شهر مدینه را غرق نور کرد.
مجتبی و سبط اکبر از لقب های معروف و ابومحمد کنیه امام حسن(ع) است، هفت سال از عمر پر بار ایشان در زمان پیامبر(ص) و 30 سال با امام علی(ع) سپری شد و 10 سال هم مدت امامت امام حسن(ع) است.
هنگامی که امام حسن(ع) به دنیا آمد، رسول اکرم(ص) در سفر بودند که پس از مراجعت از سفر، طبق معمول ابتدا به خانه فاطمه(س) وارد شدند، هنگامی که کودک را نزد پیامبر(ص) آوردند، پیامبر به علی(ع) فرمود: نام پسرم را چه گذاشته ای، علی(ع) فرمود: من در نامگذاری از شما پیشی نمی گیرم. رسول خدا(ص) هم فرمود: من هم در نامگذاری او از پروردگارم پیشی نمی گیرم. در این هنگام جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای محمد؛ خداوند سلام می رساند و می فرماید: نام او را حسن بگذار.
محبت های پیامبر به امام حسن علیه السلام
پیامبر(ص)، حسن(ع) و برادرش امام حسین(ع) را همواره مورد محبت فوق العاده قرار می داد و با محبت های سرشار خود که از اصول مهم تربیتی است، در پرورش شخصیت و رشد ارزش های اخلاقی این امامان، کمال استفاده را می کرد.
علاقه و محبت پیامبر(ص) به حسن(ع) و حسین(ع) به جایی رسیده بود که آن دو کودک را "ریحانه" می خواند و در جواب یکی از صحابه که عرض کرد: ای رسول خدا آیا ایشان را دوست داری، فرمود: چگونه ایشان را دوست ندارم این دو تن گل های خوشبوی من از دنیا هستند و من آن دو را می بویم و درباره امام حسن(ع) هم فرمودند: به راستی که او گل خوش بوی من در دنیاست و به راستی که این پسر من سید و آقاست.
امام حسن(ع) از نظر صورت و سیرت در بین ائمه اطهار(ع) شبیه ترین آنان به پیامبر(ص) است. علاوه بر چهره جذاب و نورانی، راه رفتن و صحبت کردن امام حسن(ع) نیز مانند پیامبر(ص) بوده، حسن خلق، کرامت، جوانمردی، یتیم نوازی و بسیاری از سجایای اخلاقی را از جد گرامی اش به ارث برده بود. در روایات بسیاری نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) محبت فراوان داشت و می فرمود: آن دو سید جوانان اهل بهشت هستند و هرکس دوست دارد به آقای جوانان اهل بهشت بنگرد، به حسن بنگرد.
حذیفه بن یمان از اصحاب پیامبر(ص) می گوید: با جمعی از مهاجران و انصار در کوه های مکه همراه پیامبر بودیم، ناگاه حسن(ع) را دیدیم که با شکوه و وقار خاص به سوی ما می آید، رسول خدا(ص) به او نگریست و در شان او چنین فرمود: جبرئیل راهنمای حسن(ع) و میکائیل استوارکننده اوست. او فرزند من و پاک سرشت از خودم و یکی از دنده های پیکرم می باشد، این کودک نور چشم من است. پیامبر برخاست و ما نیز به استقبال حسن(ع) شتافتیم.
مقام ارجمند امام حسن(ع) از زبان پیامبر(ص)
پیامبر اکرم(ص) در فرصت های گوناگون از حسن مجتبی(ع) یاد کرده و او را ستوده و مردم را به شخصیت عظیم آن حضرت راهنمایی کرده است. در ماجرای مباهله با سران مسیحی هنگامی که پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(س)، حسن و حسین(ع) را همراه خود برد، آنها به پیامبر گفتند: چرا اصحاب بزرگوار خود را برای مباهله نیاوردی، پیامبر پاسخ فرمود: شگفتا، من با بهترین مردم روی زمین و نیکوترین آفریده های خدا با شما مباهله می کنم، حسن و حسین(ع) هر دو پیشوایند، خواه شرایط برای بدست گرفتن زمام امور رهبری برای آنها فراهم شود و خواه چنین شرایطی فراهم نشود. محبوب ترین فرد از خاندانم نزد من حسن و حسین(ع) هستند.
هنگامی که پیامبر(ص) در بستر رحلت قرار گرفت، حسن و حسین(ع) به بالین ایشان آمدند و در حالی که سخت گریه می کردند، خود را به روی رسول خدا(ص) افکندند، حضرت علی(ع) خواست آنها را از پیامبر جدا کند، پیامبر(ص) ایشان را نهی کرد و فرمود: ای علی بگذار من آنها را ببویم و آنان مرا ببویند، من از دیدار آنها توشه برگیرم و آنها نیز از دیدارم توشه برگیرند، بدان که این دو فرزند، بعد از من ستم ها خواهند دید و مظلومانه کشته خواهند شد، خدا لعنت کند آنان را که به این دو ستم می نماید؛ این سخن سه بار از سوی پیامبر تکرار شد.
پس از رحلت پیامبر(ص) حسن بن علی(ع) علاوه بر مصیبت جانکاه فراق رسول خدا(ص)، با حوادث تلخ غضب خلافت امام علی(ع) و شهادت مادرش حضرت زهرا(س) روبرو شد. عصر خلافت ابوبکر، عمر و عثمان، حدود 25 سال طول کشید. پس از کشته شدن عثمان در سال 34 هجری، مسلمانان در مدینه با امام علی(ع) بیعت کردند و زمام امور خلافت را به دست گرفتند. امام علی(ع) در چهار سال و 9 ماه خلافتش با حوادث تلخ روبرو شد، از جمله سه جنگ داخلی بزرگ یعنی جمل، صفین و نهروان که امام حسن(ع) در تمام این حوادث، سایه به سایه پدر بزرگوارش حرکت می کرد، بازویی پرتوان و یاری مهربان برای پدر بود و در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، قضایی و نظامی در صف اول یاران علی(ع) قرار داشت. جنگ صفین از بزرگترین و طولانی ترین جنگ های عصر خلافت امیرمومنان علی(ع) بود که با معاویه رخ داد. در این جنگ حسن و حسین(ع) از شروع تا پایان جنگ، از رزمندگان پرتلاش سپاه علی(ع) بودند.
امیرمومنان علی(ع) هم در فرصت های مناسب با معرفی شخصیت علمی و معنوی امام حسن(ع) مردم را به سوی او فرا می خواند و صلاحیت آن حضرت را برای جانشینی و رهبری امت آشکار می کرد.
روز 21 رمضان سال 40 هجری، سراسر کوفه غرق در عزا بود. امام حسن(ع) پس از شهادت امیر مومنان علی(ع)، زمام امور امامت و رهبری را به دست گرفت و در اجتماع مردم خطبه ای خواند و پس از حمد و ثنا خدا فرمود: ای مردم، مردی از دنیا رفت که پیشینیان بر او سبقت نگرفتند و آیندگان به او نرسند. او پرچمدار رسول خدا(ص) بود که جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپ او بودند. او از میدان برنمی گشت مگر آنکه خداوند پیروزی را نصیبش می کرد. او در شبی وفات کرد که یوشع بن نون، وصی موسی(ع) وفات کرد، همان شبی که عیسی(ع) در چنان شبی به آسمان رفت، من از خاندانی هستم که خداوند در قرآنش دوستی آن خاندان و نیکی به آنها را واجب کرده است.
به این ترتیب امام حسن(ع) زمام امور رهبری را به دست گرفت و کارگزاران خود را برای اجرای کارها مشخص کرد، اما معاویه که برای رسیدن به خلافت از بزرگترین جنایات و کشتارها ابائی نداشت، با بیعت مردم عراق با امام حسن(ع) تصمیم قاطع گرفت به سرکشی خود ادامه دهد، طغیان و تجاوز او به حدی رسید که افرادی را مخفیانه به کوفه فرستاد تا امام حسن(ع) را ترور کنند، اما حسن(ع) از این توطئه مطلع شد و با آگاهی از حرکت نظامی معاویه برای تصرف عراق، در برابر تجاوزات نظامی معاویه آماده باش بود و مردم را به بسیج عمومی دعوت می کرد تا برای رویارویی با سپاه معاویه در نخیله گرد هم آیند. در همین وقت که شروع کار بود، سستی و بی حالی مردم آشکار شد، به گونه ای که مورخین می نویسند: مردم در برابر دعوت حسن(ع) به جهاد با معاویه سکوت کردند و فرماندهان نیز یکی پس از دیگری خیانت کردند، در چنین شرایطی معاویه نامه ای برای حسن(ع) نوشت و پیشنهاد صلح کرد و حسن(ع) با اینکه اطمینانی به صلح پیشنهادی معاویه نداشت و می دانست معاویه حیله و تزویر خواهد کرد، چاره ای جز پذیرفتن صلح و ترک جنگ نداشت، زیرا پیروانش افرادی سست عنصر و سست عقیده بودند که در صدد مخالفت با امام(ع) برآمدند و بسیاری از آنها ریختن خون حسن(ع) را حلال می دانستند و می خواستند ایشان را دست بسته تحویل معاویه دهند. اینجا بود که امام حسن(ع) مجبور شد صلح پیشنهادی معاویه را مشروط به شرایطی بپذیرد.
در همان عصر امام حسن(ع)، افراد و گروه های متعددی به صلح با معاویه اعتراض کردند که امام حسن(ع) چنین پاسخ دادند: یارانم پراکنده و دارای عقاید گوناگون هستند، به خاطر حفظ خون مسلمانان صلح کردم، اگر چنین نمی کردم یک نفر از شیعیان ما روی زمین باقی نمی ماند، داستان صلح من مانند داستان خضر و موسی(ع) است که خضر کشتی را سوراخ کرد تا به دست صاحبانش برسد وگرنه طاغوتیان آن را تصرف می کردند، موسی چون از راز موضوع بی خبر بود از عمل خضر خشمگین شد، شما نیز به خاطر ناآگاهی به راز صلح بر من خشمگین شده اید، اگر راز آن را می دانستید آن را می پسندیدید. وای بر شما، شما نمی دانید که چه کرده ام؟ سوگند به خدا پذیرش صلح من، برای شیعیانم بهتر است از آنچه خورشید بر آن می تابد و غروب می کند.
عبادت و سجایای اخلاقی امام حسن علیه السلام
امام سجاد(ع) فرمود: امام حسن(ع) در عصر خود از عابدترین، پارساترین و برترین انسان ها بود، او در همه حال از خدا یاد می کرد، بیانی شیوا، گویا و رسا داشت و در سخنرانی ها شنوندگان را فوق العاده مجذوب می کرد.
امام حسن(ع) هنگام نماز، زیباترین لباس های خود را می پوشید و در این باره می فرمود: خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد، هرگاه حج می رفت، پیاده و چه بسا پا برهنه می رفت و هرگاه مرگ را به خاطر می آورد می گریست و هرگاه رستاخیز و زنده شدن را از نظر میگذراند، اشک در دیده میریخت و هرگاه گذر از صراط را در اندیشه می آورد گریان می شد و هرگاه عبارت "یا ایها الذین امنو" را از قرآن می خواند، میگفت: "لبیک اللهم لبیک"
امام حسن(ع) توجه ویژه به خداوند داشت، چون وضو می گرفت رنگ می باخت و به لرزه می افتاد، می پرسیدند که چرا چنین می شوی؟ می فرمود: آن را که در پیشگاه خدا می ایستد، جز این سزاوار نیست. در بیان شجاعت امام حسن(ع) همین بس که او تربیت یافته شیر خدا علی(ع) است که در جنگ ها به دشمن پشت نمی کرد و تا دشمن را به هلاکت نمی رساند، از پای نمی نشست.
امام حسن(ع) بسیار بردبار و شکیبا بودند، این صفت حضرت در برخورد با مشکلات و مصائب و روبروشدن با جاهلان و دشمنان بسیار آشکار بود. کرم و سخاوت امام حسن(ع) به حدی بود که در روایات آمده است که هیچ گاه سائلی را رد نکرد و در برابر خواست او "نه" نگفت، به همین دلیل است که او را کریم اهل بیت می خوانند.
فروتنی و سخاوت امام حسن(ع) نیز از دید مورخان پنهان نمانده است به گونه ای که روایت شده است که حسن بن علی(ع) به گروهی از فقرا گذشت که تکه نان های بر زمین نهاده و گرد یکدیگر نشسته بودند و از آن بهره بر می داشتند و می خوردند، این جماعت به امام حسن(ع) گفتند: ای پسر دختر رسول خدا بفرمایید، حضرت فرود آمد و فرمود: خداوند مستکبران را دوست ندارد و سپس همراه آنان به خوردن نشست تا از خوردن دست کشیدند.
توجه به بعد معنوی انسان در سخنان امام حسن(ع)مشهود است و ایشان می فرمایند: تعجب می کنم از کسانی که در غذای جسم خود فکر می کنند ولی در امور معنوی و غذای جان خوش تعقل ندارند که افکار پلیدی در روان آنها وارد شود.
حس زیبا دوستی از نعمات بزرگ الهی است که از جانب خداوند بخشنده در وجود انسان به ودیعه گذاشته شده است و این نعمت در امام حسن(ع) به درجه بالا رسیده است که آن حضرت می فرماید: خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد از این رو خود را در پیشگاه الهی زینت می کنم. خداوند امر فرموده که با زینت های خود در مساجد حاضر شوید. استفاده صحیح از لحظات عمر توصیه آن به مسلمانان از سوی امام حسن(ع)با این مضمون که از فرصت زندگی استفاده کن و از آنچه اکنون در دست داری برای منازلی که در پیش داری بهره بردار که افراد با ایمان برای فردای خود از دنیا زاد و توشه تهیه می کنند و افراد بی ایمان تنها از آن لذت و کام روایی می خواهند، از ایشان روایت شده است.
توجه به فراگیری و کسب علم توسط امام حسن(ع) و دعوت فرزندانش به علم آموزی در روایات مختلف ذکر شده است و از ایشان نقل است که به فرزندانش فرمودند: همه شما، کودکان اجتماع امروزید و امید می رود که بزرگان اجتماع فردا باشید، دانش بیاموزید و در کسب علم کوشش کنید و هرکلام که حافظه قوی ندارید و نمی توانید در مجلس درس، مطالب استاد را ضبط کنید آنها را بنویسید و نوشته ها را در منزل نگاه داری کنید تا در زمان لزوم به آن مراجعه کنید.
امام حسن(ع) دباره مشورت در کارها هم می فرماید: ثمره مشاوره هدایت به کمال و رشد است و هیچ قومی مشورت نکردند جز اینکه راه خود را یافتند.
امام حسن(ع) بردباری را یکی از ابزارهای مهم تملک نفس معرفی کرد و می فرماید: بردباری عبارت است از فروبردن خشم و تملک نفس.
ایشان درباره دوست یابی و ویژگی های دوست خوب هم به فرزندانش می فرماید: پسرجان با هیچکس طرح دوستی نریز، جز اینکه از رفت و آمدها و خصوصیات اخلاقی اش آگاه شوی و چون به دقت وارسی کردی با او بر اساس گذشت و بردباری رفاقت کن.
امام حسن(ع)درباره سیاست هم فرموده است: سیاست آن است که حقوق خدا و حقوق زندگان و حقوق مردگان را رعایت کنی. حقوق خدا آن است که هر آنچه واجب کرده است انجام دهی و آنچه نهی کرده است ترک کنی. حقوق زندگان انجام وظائف نسبت به برادران دینی، هم کیشان، رهبر مسلمین و انجام اخلاص در امور است و حقوق مردگان آن است که از نیکی های آنان یاد کنی و از بدی های آنها چشم پوشی کرد، زیرا آنها خدایی دارند که از کردارشان حساب رسی می کند.
چه خوب است ما انسان ها در زندگی روزمره خود گذشت و فداکاری را پیشه خود کنیم و از کم گذشت بودن و به رخ کشیدن لغزش های دیگران بپرهیزیم به گونه ای که اگر فردی در زندگی دارای گذشت باشد، در نظر امام حسن مجتبی(ع) به عظمت و بزرگی می رسد. چنان که ایشان در جواب کسی که پرسیده بود عظمت و بزرگی در چیست؟ فرموده بودند: عظمت و بزرگی در این است که هنگام ناداری عطا کند و از جرم و خطا درگذرد.
منابع:
تفسیر قمی ج 1
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
انوار البهیه محدث قمی
بحار ج 43
کحل البصر
حیاه الحسن(ع) باقر شریف قریشی- ج 1
احتجاج طبرسی ج2
سوره کهف
بحار ج 44
پایان پیام/
نظر شما